[صفحه اصلی ]   [ English ]  
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
درباره مرکز مشاوره::
اخبار مرکز مشاوره::
دفتر ارتباط خانواده و دانشگاه::
مطالب آموزشی::
بخش ویژه اساتید::
ارتباط با ما::
::
اساسنامه کانون همیاران
..
نظرسنجی مرکز مشاوره

AWT IMAGE

..
کتاب مهارتهای زندگی
AWT IMAGE
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
نظرسنجی
نظر خود را در مورد سایت اعلام نمایید
عالی
خوب
متوسط
ضعیف
   
..
:: استرس و راه های مقابله با آن ::
 | تاریخ ارسال: 1403/8/1 | 
استرس و راه های مقابله با آن
استرس یک حقیقت زندگی روزمره است که هیچ کس نمی تواند از آن اجتناب کند. استرس، تنش و برانگیختگی بدنی و ذهنی در واکنش به حوادث و تغییراتی است که سازگاری فرد را برهم می زند. تپش قلب، تندتند نفس کشیدن، حالت تهوع، خشکی دهان، تکرر ادرار، سرد شدن بدن، گرفتگی عضلات، سردرد، کاهش تمرکز و حافظه، فکر کردن زیاد به عامل استرس زا، ناامیدی، پرخوابی یا بی خوابی و ...از علائم استرس می باشد. اخیراً به دنبال سرعت بالای انتشار یک بیماری ویروسی (کرونا) کمتر شناخته شده و ابتلای جمعیت قابل توجهی از یک کشور در یک بازه زمانی کوتاه و قرارگرفتن در یک وضعیت همه گیری جهانی، معمولا آسیب های مستقیم بیماری بیشتر به چشم می آیند. بخش قابل ملاحظه ای از این پیامدها شامل عوارض روانشناختی شایعی هستند که شباهت های زیادی با پیامدهای پس از وقوع حوادث طبیعی دارند. در چنین شرایطی، افرادی که از قبل دچار اختلالات اضطرابی بوده و یا تحت درمان هستند، ممکن است در شرایط فعلی نیز دچار تشدید علائم بیماری خود شوند. در این راستا نکات زیر جهت کمک به افرادی که تحت استرس هستند، توصیه می گردد.
۱-فعالیت ها: برنامه ریزی برای انجام بعضی فعالیت ها به صورت روزانه می تواند در زمینه کاهش هیجانات منفی بسیار کمک کننده باشد. این فعالیت ها می تواند شامل: ورزش، خواندن کتاب، تماس با دوستان، شستن ظروف، آشپزی و... باشد. ورزش یک ضداسترس عالی است چون ماده ای به نام اندورفین در بدن ترشح می کند که موجب می شود تنش و اضطراب کم شود.
۲-مقایسه ها: مقایسه ها به شما کمک می کند تا دیدگاهی متفاوت نسبت به وضعیت موجود داشته باشید. این شرایط را با شرایط دشوارتری که قبلاً با آن روبرو شده بودید، مقایسه کنید. خود را با افرادی مقایسه کنید که شرایط بسیار سخت تری را پشت سر گذاشته اند.
۳-هیجانات: می توانید با فعالیت ها و همچنین افکار متفاوت، هیجانی متفاوت و متضاد با هیجان منفی تجربه کنید. فعالیت هایی مانند گوش دادن به موسیقی های آرامش بخش، گوش دادن به کتاب های صوتی، یادآوری اوقات شاد و مفرح، دیدن برنامه ها و فیلم های شاد و...
۴-افکار: آگاهانه بر روی یک فکر تمرکز کنید. برای مثال: عدد ۷ را به صورت متوالی از عدد ۱۰۰ کم کنید. حل کردن جدول، حفظ اشعار، حل معما یا خواندن مجله از موارد دیگر می باشد.
۵-دعاکردن: ارتباط خود را با خداوند حفظ کنید. به جای اینکه بپرسید چرا من؟ سعی کنید تا قدرت پیروزی در این بحران را درخواست نمایید. وقتی که دستها، از همه اسبابها کوتاه می شود و امید، حتی در تاریکی ها همچنان ادامه دارد، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا می ماند و راه ها از جایی که هیچ انتظارش را ندارید، باز می شود. امید داشته باشید زیرا هر جایی که امید دارید، تمام کائنات در راستای خواسته ی شما تلاش می کند.
 ۶-آرامسازی با تنفس: تنفس عمیق یک اثر آرام بخش بر کل سیستم بدن دارد و موجب می شود که تنش کل بدن کم شود. هوا را از طریق تنفس شکمی به آرامی و با شمارش تا عدد چهار به درون ریه هایتان بفرستید و تا چهار شماره تنفس را نگه دارید و با چهار شماره به آرامی هوا را از ریه های خود خارج کنید. چند بار این کار را تکرار کنید و هر بار که یک دم و بازدم را انجام می دهید کلمه یا عبارتی مثبت مانند من آرامم را با خود تکرار کنید. تمرین های آرام سازی پادزهر استرس است. چون ضربان قلب و فشارخون را پایین می آورد، تنفس را کند می کند، تنش عضلات را کم می کند و بطور کلی بدن را در حالت آرامش قرار می دهد.
۷-آرامسازی عضلانی: ابتدا به یک مکان خلوت بروید، به پشت دراز بکشید یا روی صندلی بنشینید و پشت خود را صاف نگه دارید. کف پاها را روی زمین بگذارید و دست ها را روی ران قرار دهید. به آرامی نفس بکشید و سپس عضلات مختلف بدنتان را به ترتیب منقبض و منبسط کنید. ابروها، پلک ها، زبان، گلو، صورت، دستها از بالا تا نوک انگشتان، شکم، ران، زانو، ساق پا، و انگشتان پا. از پیشانی شروع کنید تا به نوک انگشتان پا برسید. پیشانی را تا جایی که می توانید منقبض کنید و حدود  ۱۰ ثانیه به همین حالت نگه دارید و سپس عضلات آنرا تا جاییکه می توانید رها کنید.
-ابروها را تا جایی که می توانید به طرف بالا بکشید و در این حالت نگه دارید و سپس به آهستگی رها کنید.
-چشم ها را محکم ببندید و پلک ها را روی هم فشار دهید و در این حالت نگه دارید. سپس به آهستگی چشم ها را باز کنید.
-زبان خود را به سقف دهان فشار دهید آن را چند ثانیه نگه دارید و سپس به آهستگی رها کنید.
-لب ها را به هم فشار دهید و چروک کنید. چند ثانیه نگه دارید و سپس به آهستگی رها کنید.
-شانه ها را بالا بکشید و سفت نگه دارید و سپس به آهستگی رها کنید. این کار را ادامه دهید تا به نوک انگشتان پا برسید. در طول آرامسازی تنفس خود را آرام نگه دارید و سعی کنید تنفس به طریقه شکمی باشد.
۸-تصویرسازی ذهنی خوشایند: تجسم کنید در یک مکان زیبا و آرام بخش مثل ساحل دریا، دشت، جنگل و ... هستید. به جزئیات این مکان فکر کنید و سعی کنید از همه حواستان استفاده کنید. برای مثال اگر تصور می کنید در طبیعت هستید، سعی کنید خنکی چمنی را که روی آن دراز کشیده اید، صدای پرندگان، طعم لذت بخش چایی را که می نوشید را تصور کنید.
افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. این حادثه زودگذر است، زندگیم بهتر خواهد شد. این وضعیت ناخوشایند است، ولی وحشتناک نیست. می دانم آدم ناتوان و درمانده ای نیستم. می توانم این وضعیت را برای مدتی تحمل کنم. قرار نیست این وضعیت تا ابد ادامه پیدا کند.
۹-خود را در یک موقعیت چشم انداز در آینده قرار دهید. به سه سال دیگر فکر کنید که این مشکل به پایان رسیده و به آرامش رسیده اید، از خود بپرسید آیا آن موقع هم این موضوع به همین اندازه برایم مهم خواهد بود.
۱۰- به نقاط قوت و توانایی های خود و کسانی که می توانند کمک و حمایت کنند، توجه کنید. به موقعیت هایی فکر کنید که با استفاده از توانایی های خود، آن را به خوبی مدیریت کرده اید.
۱۱- می توانید افکار و احساسات خود را بنویسید. نوشتن باعث کاهش استرس می شود. می توانید اهداف و برنامه هایی که بعد از به پایان رسیدن این شرایط می خواهید انجام دهید را بنویسید. سعی کنید در تعیین اهداف، آنرا به اهداف کوتاه مدت و بلندمدت تقسیم کنید و استراتژی هایی را که برای رسیدن به این اهداف دارید را به صورت جزئی و در بخش های جداگانه لیست کنید.

همانطور که بدن موقع مریضی با عفونت ها می جنگد، ذهن نیز این توانایی را دارد تا با مشکلات و استرس های زندگی مقابله کرده و به ما کمک کند تا از پا نیفتیم.

 
                                                                                                                                                                                                                                      نیلوفرامیرزاهدی
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
::
:: تفریحت را بیافرین ::
 | تاریخ ارسال: 1392/8/7 | 

  تفریحت را بیافرین

    حالا کو تفریح؟ این صریح ‌ ترین، کوبنده ‌ ترین و از سرواکن ‌ ترین جوابی است که وقتی به یک جوان ایرانی می ‌ گویی چرا برنامه ‌ ای برای تفریحت نداری، می ‌ دهد. معمولاً کارشناس ‌ های جامعه ‌ شناس و روان ‌ شناس هم تا پای تفریح وسط می ‌ آید نوک تیز پیکان ‌ شان را به طرف نهادهای متولی مثل شهرداری ‌ ها، وزارت ارشاد و سازمان میراث فرهنگی نشانه می ‌ روند. این قضاوت که «تفریحی وجود ندارد» صددرصد درست نیست. یعنی مثل خیلی چیزها وضعیت این مورد هم خاکستری است. دوم این که در این کمبود تفریحات آماده جوانی ما می ‌ گذرد و هیچ وقت هم برنمی ‌ گردد. چرا خود ما آستین بالا نزنیم و تفریحات مناسب خودمان را نیافرینیم؟ یک طرف قضیه این است که آیا ما از همان تفریحات موجود هم خبر داریم یا نه و یک طرف قضیه این که ما چطور می ‌ توانیم از نیروی خلاقانه ‌ ی ذهن‌مان استفاده کنیم و تفریح ‌ های منحصر به فرد یا منحصر به گروه دوستان خودمان را ایجاد کنیم.

  قبل از این که برویم سراغ اصل مطلب بهتر است تکلیفمان را با چند چیز مشخص کنیم. اول این که اوقات فراغت اصلاً چه معنایی دارد. در واقع خیلی از ما تعریف اتو کشیده ‌ ای داریم و فکر می ‌ کنیم اوقات فراغت هم مثلاً شبیه تحصیلات آکادمیک باید هدفمند باشد و از آن چیزی عینی به دست بیاوریم. اما آنطور که جامعه ‌ شناسان و روان ‌ شناسان می ‌ گویند، اوقات فراغت دقیقاً وقتی است که ما از کارهای ضروری خلاص می ‌ شویم و دست خودمان است که بین بی ‌ نهایت شیوه ‌ ی وقت گذرانی یکی را انتخاب کنیم. دوم این که چرا اصلاً باید وقتی را به عنوان وقت تفریح و فراغت داشته باشیم؟ متاسفانه خیلی از جوان ‌ ها بیش از حد به تحصیل یا کارشان چسبیده ‌ اند و فکر می ‌ کنند هر گونه تفریح مانع پیشرفتشان می‌شود یا کار بیهوده‌ای است. حتی اگر تفریح کنند بعدش احساس گناه می‌کنند. اگر از این دسته هستید یادتان باشد اگر زندگی یک دایره‌ی کامل باشد، تفریح یک قاچ مهم از این دایره است. تفریح باعث می‌شود هم هیجان‌های مثبت مثل شادی را تجربه کنیم و هم به ما انرژی مضاعفی برای انجام‌دادن بخش‌های هدفمند زندگی مثل کار و تحصیل می‌دهد. در واقع تفریح کیفیت زندگی ما را بالا می‌برد.

  تفریح فعالانه یا منفعل؟

  جامعه‌شناسان، اوقات فراغت را به دو دسته‌ی اصلی تفریح فعالانه و منفعلانه تقسیم می‌کنند. این تقسیم‌بندی را می‌توان در مورد تفریح ‌ ها هم به کار برد:

  تفریح فعال

  در تفریح فعال برای خوش‌گذراندن انرژی جسمی یا انرژی روانی صرف می‌کنیم. حالا بعضی وقت‌ها کمتر و بعضی وقت‌ها بیشتر. بعضی وقت ها برای تفریح ‌ مان انرژی ذهنی می‌گذاریم. مثلاً وقتی شطرنج بازی می‌کنیم یا کتاب می‌خوانیم یا نقاشی می‌کشیم. به هر حال تفریح‌های فعال همیشه با هیجان همراه‌اند.

  تفریح منفعل

  برخلاف تفریح فعال، در تفریح منفعل انرژی جسمی یا ذهنی زیادی صرف نمی‌کنیم. واضح‌ترین نمونه تفریح منفعل، تماشای تلویزیون است. البته معلوم است به هر حال موقع تماشای تلویزیون فعالیت ذهنی می‌کنیم. اما هر چه برنامه‌ای که تماشا می‌کنیم عامه‌پسندتر باشد، کمتر ذهن ما را درگیر می‌کند. در تفریح منفعلانه بیشتر از اینکه مختار باشیم، تسلیم هستیم. همه‌ی اینها را گفتیم تا بگوییم ترکیبی از تفریح فعال و منفعل، جوری که بخش تفریح فعالانه به تفریح منفعلانه بچربد، سالم‌ترین الگویی است که می‌شود برای تفریح پیشنهاد کرد. پس وقتی تفریح‌تان را می‌چینید، حواس‌تان به سهم بیشتر تفریح فعالانه باشد.

  تفریح‌هایتان را کشف کنید؟

  خیلی وقت‌ها برخی از ما نمی‌دانیم چه امکانات تفریحی در محله، شهر یا شهرستانمان وجود دارد. بعضی وقت‌ها هم می‌دانیم، اما حاضر نیستیم برای یکبار آن را امتحان کنیم. برای این که تفریحات موجود را کشف کنید چند راه حل اساسی وجود دارد.

  جست و جو کنید

  یک جست و‌جوی ساده در اینترنت، مخصوصاً در مورد کلان شهرها به شما می‌گوید در محله یا شهر شما، چه امکانات ورزشی، چند تا پارک، چندتا تفرجگاه طبیعی دیدنی، چند تا فرهنگسرا یا سینما یا حتی مرکز خرید وجود دارد. بعضی ‌ وقت ‌ ها به نتیجه ‌ هایی می ‌ رسید که خودتان هم فکرش را نمی ‌ کردید. البته معلوم است که امکانات کلان شهرها بیشتر است. در مورد شهرهای کوچک هم آن تفرجگاه ‌ های نادیده کم نیستند. ضمن این که اگر بشود مثلاً یک فیلم را یک بار دید، به یک تفرجگاه چندین بار می ‌ شود رفت و در هر فصل چیز تازه ‌ ای دید.

  تفریح تخصصی خودتان را دنبال کنید

  حتماً شما هم به یک حیطه ‌ ی سرگرمی علاقه ‌ ی خاصی دارید. اگر کتابخوان هستید، می ‌ توانید از خواندن مجله ‌ های تخصصی کتاب یا داستان و سرزدن به سایت ‌ ها و شبکه ‌ های اجتماعی مربوط به آن یک تفریح عالی بسازید، اگر به فوتبال علاقه دارید مجله‌ی تخصصی در این زمینه وجود دارد. یادتان باشد دنبال‌کردن تخصصی تفریح‌ها خودش یک جور تفریح است.

  به روز باشید

  از برنامه‌های سرگرم‌کننده به روز مطلع باشید. این که چه پارک جدیدی در شهرتان افتتاح شده است، آخرین فیلم سینما چیست یا آخرین بازی‌های کامپیوتری کدام‌ها هستند، به شما کمک می‌کند هیچ‌وقت تفریح‌های‌تان تکراری نباشد.

  خلاقانه تفریح بیافرینید

  بگذارید بدترین فرض را بگیریم. فرض کنید با چند تا از دوستان‌تان در یک اتوبوس بین‌شهری نشسته ‌ اید، روز است، خواب ‌ تان هم نمی ‌ آید، هیچ ‌ کدام هم موبایل ندارید تا با اپلیکیشن ‌ های موبایل‌تان سرگرم شوید، کتاب هم ندارید، چطور می‌شود در این موقعیت تفریح کرد؟ این‌جاست که خلاقیت به کارتان می‌آید اما چگونه؟

  ۱-بارش فکری کنید

  فکر کنید که این تفریح نداشتن خودش یک مشکل است و برای به دست‌آوردن راه حلش، هر کدام‌تان هر راه‌حلی به ذهنتان می‌رسد، بگویید. یادتان باشد مهم نیست این راه‌حل خنده‌دار یا منطقی باشد. فقط راهی برای خوش‌گذراندن می‌خواهید.

  ۲-از کلیشه‌ها بیرون بزنید

  حتماً لازم نیست راه‌حلی که به ذهن‌تان می‌رسد همان بازی‌های رایج مثل پانتومیم باشد. خودتان می‌توانید تفریح خاص گروه خودتان را داشته‌باشید. مثلاً این که یکی از بچه‌ها را شخصیت یک داستان قرار‌دهید و هر کسی یک جمله از داستان را بگوید و نفر بعد ادامه‌دهد. گاهی همین داستان آن قدر خنده‌دار در می‌آید و از ذهن‌تان انرژی مثبت می‌گیرد که دلتان می‌خواهد هر بار که دور هم جمع شدید تکرار کنید.

  ۳-گروه تفریحی خودتان را داشته باشید

  با چند تا از دوستان‌تان قرار بگذارید البته بخشی از برنامه‌تان را به تفریح اختصاص دهید. این جوری هر دفعه هر کدام‌تان با یک پیشنهاد تازه تفریحی دور هم جمع می‌شوید.

  ۴-از تفریح در تنهایی غافل نشوید

  خیلی از تفریح‌ها را فقط می‌توان یک نفره انجام داد یا انجام دادنش نیازی به جمع ندارد. مثلاً کتاب خواندن، پیاده‌روی، خوردن خوراکی مورد علاقه، گوش‌دادن به موسیقی مورد علاقه با هدفون، نوشتن یا نقاشی‌کردن. یادتان باشد خیلی وقت‌ها جمعی در دسترس نیست که ما تفریح‌مان را جمعی انجام دهیم، این جور موقع‌ها نباید سرخورده شویم و از تفریح‌های تنهایی بگذریم. ضمن این که در این مورد هم می‌توانیم خلاقانه تفریح‌های فردی خودمان را بیافرینیم.

  ۵-تفریح‌تان را با دیگران به اشتراک بگذارید

  اگر به تفریح منحصر به فرد جمعی یا فردی رسیدید، آن را به دیگران هم بگویید. این کار را می‌توانید هم در جمع‌های واقعی بزرگ‌تر مطرح کنید و هم در شبکه‌های اجتماعی یا وبلاگ‌تان. این کار هم تفریح است و هم ایده‌های آدم‌های دورتر برای تفریح را زنده می‌کند و به شما می‌رساند.

نویسنده: یاشا شایان

کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

::
:: گفتگو در آرامش با مشاور ::
 | تاریخ ارسال: 1392/8/7 | 

  مصاحبه ای نه شبیه گپ های دوستانه و نه شبیه مصاحبه های استخدامی، صحبت با مشاور، تجربه ای متفاوت از همه ی اینهاست

  در آرامش به گفت و‌گو بنشینید

  گفتگو در آرامش با مشاور

  همه‌ی افرادی که می‌خواهند به روان‌شناس مراجعه کنند، با پیش‌فرض‌هایی وارد این فضا می‌شوند. بخشی از این پیش‌فرض‌ها به تصورات افراد درباره‌ی صحبت‌هایی بازمی‌گردد که قرار است با روان‌شناس در میان بگذارند. صحبت‌هایی که روان‌شناسان به آنها مصاحبه بالینی می‌گویند.

  نباید سکوت کنم

  یکی از تصورات اشتباه افراد در زمان مراجعه به مشاور یا روان‌شناس، که البته می‌تواند باعث اضطراب و ناراحتی مراجع شود، این است که در طول جلسه‌ی مشاوره نباید سکوت کنند. فشار به خود برای حرف زدن پیوسته می‌تواند بسیار طاقت‌فرسا باشد و البته باعث می‌شود مراجع به جای تمرکز روی موضوعاتی که می‌خواهد درباره‌ی آنها حرف بزند دائم به این فکر کند چه طور مانع سکوت خود شود و موضوع بعدی که باید مطرح کند، چیست. به جای نگرانی در این‌باره بهتر است فقط حرف‌هایی را که می‌خواهید بزنید به زبان آورید و اگر سکوتی پیش آمد بدون اضطراب و تشویش با آن کنار بیایید. اگر سکوت طولانی شود یک روان‌شناس مجرب می‌داند چه طور باید با آن برخورد کند. در عین حال، همه‌ی روانشناسان می‌دانند مراجعان نیاز دارند در میانه‌ی صحبت خود برای لحظاتی سکوت کنند.

  باید در همان جلسه‌ی اول هر چیزی را که باعث آزارم می‌شود به زور هم که شده بیان کنم

  فشار به خود برای بیان مسائل یکی دیگر از کابوس‌های مراجعان است. آنان تصور می‌کنند باید همه چیز را در همان جلسه‌ی نخست بیان کنند. این مسئله زمانی که مراجع شناخت خوبی از روان‌شناس ندارد و هنوز اعتماد لازم را به او پیدا نکرده است می‌تواند مشکلاتی را ایجادکند. چرا که بعد از بیان موضوعات، معذب می‌شود و حتی احساس گناه به سراغش می‌آید، احساس گناهی که گاهی اوقات باعث قطع جلسات می‌شود. بنابراین اگر برای بیان موضوعی بسیار دودل هستید، به جای فشار زیاد به خود سعی‌کنید فرصتی برای خود در نظر بگیرید تا بعد از تقویت رابطه با مشاور به آن بپردازید. البته در نظر داشته‌باشید مقداری فشار برای بیان مطالب چندان عجیب نیست، اما زیاده‌روی در آن به طور قطع جلسات مشاوره‌ی شما را با مشکل رو‌به‌رو خواهد کرد.

  هر سئوالی روانشناس پرسید بلافاصله باید جواب دهم

  یکی دیگر از تصورات اشتباه مراجعان این است که اگر روان‌شناس از آنان چیزی بپرسد بلافاصله و بدون هیچ تردید باید پاسخ آن را بدهند. چون در غیر اینصورت جلسه‌ی مشاوره‌شان با مشکل رو‌به‌رو می‌شود. یادتان باشد یک مشاور مجرب بهتر از هر کسی می‌تواند پذیرای عدم تمایل شما برای پاسخگویی باشد و به شما فرصت دهد در زمانی که راحت‌تر هستید به بیان آن موضوع حساس بپردازید.

  نمی‌دانم چه چیزی باید بگویم، اصلاً خوب است که روان‌شناس سوال بپرسد

  پرسیدن سوال توسط روان‌شناس خواسته‌ی قلبی بسیاری از مراجعان است به خصوص مراجعانی که می‌ترسند خودشان برای شروع صحبت دست به انتخاب بزنند. البته این ترس دلایل زیادی دارد ترس از قضاوت بد دیگران یا گفتن مسائلی که اهمیت ندارد. بدنیست بدانید بهترین کسی که می‌تواند تعیین کند چه چیزهایی باید گفته شود، در درجه‌ی اول خود شما هستید، روان‌شناس فقط می‌تواند، بعد از شنیدن صحبت‌های‌تان، تا حدی به شما کمک کند نکاتی را که به نظر او مهم است، بیشتر باز کنید. به همین دلیل نیز روانشناسان معمولاً تمایل ندارند از همان ابتدا شروع به پرسیدن سوالات پی‌درپی از شما بکنند. بهتر است در درجه‌ی اول به احساسات درونی خود اعتماد کنید و آنچه را به نظرتان مهمتر است بیان کنید.

  وقتی روان‌ شناس چیزی را یادداشت می‌کند یعنی من مشکل مهمی دارم

  یکی از موضوعاتی که برخی مراجعان نمی‌توانند با آن به خوبی کنار بیایند، یادداشت‌کردن روان‌شناس در طول جلسه‌ی مشاوره است. برخی از مراجعان تصور می‌کنند این یادداشت‌کردن نشان‌دهنده‌ی عدم توجه روان‌شناس به آنهاست و برخی نیز تصور می‌کنند وضعیت روحی‌شان بسیار خراب است. واقعیت این است که روان‌شناسان نیز مانند هر فرد دیگری نمی‌توانند همه چیز را در ذهن خودحفظ کنند، در نتیجه ناچارند به یادداشت خلاصه‌ای از موارد بپردازند تا بتوانند به مراجعین خود بهتر کمک کنند. پس به جای نگران‌شدن در زمان یادداشت مشاور سعی کنید فقط بر آنچه می گویید تمرکز کنید و اگر به رغم تلاش‌تان با هر بار دست به قلم‌شدن روان‌شناس تمرکزتان را از دست می‌دهید این موضوع را صادقانه با او در میان بگذارید تا به کمک همدیگر راهی برای حل آن پیدا کنید.

نویسنده: شیوا امینی

  کارشناس ارشد مشاوره

::
:: سرنوشت شما در دستان کیست ::
 | تاریخ ارسال: 1392/8/7 | 

  سرنوشت شما در دستان کیست؟

  در زیر لیستی از جملاتی آمده که همه ما گاهی به آنها فکر می‌کنیم. هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد، ممکن است با بعضی از جملات موافق باشید و با بعضی دیگر مخالف. تا چه حدی با هر جمله موافق یا مخالف هستید؟ میزان مخالفت یا موافقت خودتان را با توجه به راهنمایی که در اختیارتان گذاشته‌ایم مشخص کنید. هر جمله را با دقت مطالعه کرده و بعد میزان موافقت یا مخالفت‌تان را تعیین کنید. معمولا اولین احساس و پاسخی که پس از خواندن هر جمله به ذهنتان می‌رسد بهترین پاسخ ممکن است.

  ۱=به شدت مخالفم، ۲=تقریبا مخالفم، ۳=کمی مخالفم، ۴=کمی موافقم، ۵=تقریبا موافقم، ۶=کاملا موافقم

  ۱-این که به عنوان رهبر و مدیر انتخاب شوم یا نه فقط به توانایی‌های خودم بستگی دارد.

  ۲-در بیشتر موارد، زندگی من به دلیل یک اتفاق یا تصادف تغییر کرده است.

  ۳-احساس می‌کنم وقایع مختلف زندگی من تحت‌تاثیر افراد قدرتمند است نه من.

  ۴-اگر راننده خوبی باشم می‌توانم از بروز تصادف جلوگیری کنم.

  ۵-اگر برنامه‌ریزی کنم مطمئنم که می‌توانم برنامه‌ریزی‌هایم را اجرایی کنم.

  ۶-هیچ راهی ندارم که از بروز بدشانسی‌ها جلوگیری کنم.

  ۷-معمولا به این دلیل به اهدافم می‌رسم که آدم خوش‌شانسی هستم.

  ۸-اگر مقابل روسا و مدیران، خودم را خوب و دوست‌داشتنی جلوه ندهم آنها مسوولیت مدیریت و مقام‌های بالاتر را به من نمی‌دهند حتی اگر توانایی‌های بالایی داشته باشم.

  ۹-تعداد دوستانم نشان‌دهنده این است که من چقدر دوست‌داشتنی هستم.

  ۱۰-به این باور رسیده‌ام که هر چه قرار باشد اتفاق بیفتد، اتفاق می‌افتد و کسی نمی‌تواند از بروز آن جلوگیری کند.

  ۱۱-دیگران زندگی مرا کنترل و هدایت می‌کنند.

  ۱۲-اگر تصادف کنم تنها دلیل آن بدشانسی من است.

  ۱۳-افرادی مانند من که فرد یا افرادی قدرتمند و زورگو از خانواده و دوستان، زندگی آنها را می‌گردانند شانسی ندارند که زندگیشان را مطابق میل خودشان اداره کنند.

  ۱۴-عاقلانه نیست که برای آینده دور برنامه‌ریزی کنم چون عوامل بسیاری می‌تواند آینده خوب یا بدی را برای من رقم بزنند.

  ۱۵-اگر می‌خواهم به آن چه دوست دارم برسم باید افراد قدرتمندتر از خودم را راضی نگه دارم.

  ۱۶-مدیر یا رییس شدن من بستگی به این واقعیت دارد که آیا فرد خوش‌شانسی هستم یا نه.

  ۱۷-اگر دیگران مرا دوست نداشتند الان این قدر دوست و آشنا نداشتم.

  ۱۸-من می‌توانم تعیین کنم که چه اتفاقی برایم رخ دهد.

  ۱۹-معمولا می‌توانم به اهداف و علایقم دست یابم.

  ۲۰-اگر تصادف کنم دلیل آن، رانندگی بد و نادرست دیگران است.

  ۲۱-اگر به چیزی که دوست دارم برسم دلیل آن این است که برای رسیدن به آن تلاش کرده‌ام.

  ۲۲-اگر بخواهم به چیزی که می‌خواهم برسم باید کاری کنم که افراد مسلط بر من به اهدافشان برسند تا اجازه دهند من هم به خواسته‌هایم برسم.

  ۲۳-تنها اعمال و رفتار خود من می‌توانند زندگی مرا تعیین کنند.

  ۲۴-این که دوستان زیادی دارم یا برعکس تنها هستم، به دلیل قضا و قدر است.

  هدف اصلی روان‌شناسان از طراحی این تست، سنجیدن سه مقوله است: قدرت خود، اعتقاد به قدرت دیگران و شانس.

  برای محاسبه امتیازتان در زمینه قدرت خود پاسخ جملات زیر را با یکدیگر جمع بزنید:

  ۲۳، ۲۱، ۱۹، ۱۸، ۹، ۵، ۴، ۱

  امتیاز شما در زمینه اعتقاد به قدرت دیگران از جمع بستن پاسخ جملات شماره‌های زیربه دست می‌آید:

  ۲۰،۲۲، ۱۷، ۱۵، ۱۳، ۱۱، ۸، ۳

  و در نهایت امتیاز بخش شانس با جمع بستن پاسخ جملات زیر تعیین می‌شود:

  ۲۴، ۱۶، ۱۴، ۱۲، ۱۰، ۷، ۶، ۲

  حد میانه امتیازات در بخش‌های مختلف این تست به قرار زیر است:

  عنوان

  مردان

  زنان

  قدرت خود

  ۳۲

  ۳۲

  اعتقاد به قدرت دیگران

  ۲۱

  ۱۸

  شانس

  ۱۵

  ۱۳

  همان‌طور که در جدول بالا مشاهده می‌کنید زنان و مردان به یک میزان به قدرت خود در تعیین سرنوشت و دستیابی به اهدافشان باور دارند اما مردان معمولا بیش از زنان بر این باورند که عوامل دیگری مانند افراد قوی‌تر از خود و شانس می‌توانند در موفقیت و رسیدن آنها به اهدافشان موثر باشند. به اعتقاد شما چه کسی مسیر زندگی شما را تعیین می‌کند؟ پس از انجام تست حاضر تا حدی می‌توانید دریابید اعتقاد واقعی شما در مورد این مساله چیست، چون بسیاری افراد معتقدند خودشان تعیین کننده اتفاقات و رخدادهای زندگی خود هستند، اما اگر رفتارها و گفتار این افراد را به دقت مورد بررسی قرار دهیم متوجه می‌شویم که واقعیت چیز دیگری است و آنها به قدرت عواملی مانند شانس یا افرادی چون پدر و مادر یا مدیران، بیش از قدرت خود باور دارند. اعتقاد به نیروهای داخلی و خارجی در تعیین قضا و قدر و سرتوشت افراد از مهم‌ترین عوامل در دستیابی به موفقیت یا ناکامی‌های زندگی است. در ابتدای مطلب کمی بیشتر در مورد نیروهای داخلی و خارجی توضیح می‌دهیم. یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های افراد با یکدیگر در میزان اعتقاد افراد به این است که آنها تا چه میزان کنترل‌کننده زندگی خود هستند. گروه اول معتقدند تلاششان نتیجه بخش است و با تلاش می‌توانند تغییراتی در زندگی ایجاد کنند، مثلا می‌توانند شغل مورد علاقه‌شان را بیابند یا در امور مختلف زندگی با تلاش خود می‌توانند موفق شوند، این گروه به نیروهای داخلی معتقدند. گروه دوم معتقدند هر قدر تلاش کنند نمی‌توانند تغییری در زندگیشان ایجاد کنند و معمولا در صحبت‌هایشان از خوش‌شانسی و بدشانسی، قضا و قدر و تقدیر یا نقش مهم دیگران در موفقیت و شکست‌های خود سخن می‌گویند. این افراد به نیروهای خارجی معتقدند. این دو گروه از جهات مختلف با یکدیگر متفاوتند، معمولا معتقدان به نیروهای داخلی فعال‌تر، هوشیارتر و هدفمند‌تر هستند و تلاش می‌کنند که کنترل زندگی و دنیای خود را خودشان برعهده بگیرند، اما آنها که به نیروهای خارجی معتقدند هر کاری کنند نمی‌توانند تغییری ایجاد کنند پس می‌نشینند و نظاره می‌کنند که سرنوشت برای آنها چه اتفاقاتی را رقم می‌زند. در تحقیقی، روان‌شناسان دریافتند بیمارانی که به نیروهای داخلی و قدرت خود باور دارند زمانی که به بیماری‌های صعب‌العلاج مبتلا می‌شوند شانس بیشتری برای بهبودی دارند چون بیشتر برای رسیدن به سلامتی تلاش می‌کنند در حالی که گروه معتقد به نیروهای خارجی این شانس را ندارند، آنها معتقدند تلاش‌هایشان بی‌نتیجه است و هر چه قضا و قدر آنها باشد همان رخ می‌دهد. این گروه بنا به نظر روان‌شناسان به زیر گروه دیگر تقسیم می‌شوند: آنها که معتقدند سرنوشت و زندگیشان توسط افراد قدرتمند چه دولتمردان و چه اعضای خانواده تعیین می‌شود و آنها که معتقدند هر چه برایشان رخ می‌دهد به خاطر شانس و قضا و قدر است و هیچ انسانی نمی‌تواند آن چه را از قبل برایشان مقدر شده تغییر دهد. افرادی که در ستون شانس و اعتقاد به قدرت دیگران امتیاز بیشتری به دست آورده‌اند معمولا عصبی، افسرده، زود‌رنج، مشکوک به افراد و وقایع مختلف هستند و اعتمادبه نفس پایینی دارند، معمولا دنیا در نظر این افراد محیطی ناامن، بی‌رحم و در مواردی تهدید‌کننده است. البته به یاد داشته باشید که این اصلا به این معنی نیست که افراد معتقد به نیروهای داخلی عاری از هر گونه مشکل و اختلال عصبی یا روحی هستند، آنها هم بنا به شیوه زندگی، دوران کودکی و محیط خانوادگی که در آن رشد کرده‌اند می‌توانند مشکلات روحی مختلفی داشته باشند اما این مشکلات در گروه اول بیشتر هستند چون این افراد همواره در زندگی احساس ضعف و ناتوانی می‌کنند، هنگامی که مشکلی برایشان پیش می‌آید اعتقاد و باوری به توانایی‌های خود ندارند و همین امر برای آنها بسیار آزاردهنده است. باورهای این دو گروه در موارد مختلف بسیار جالب است. فرض کنید به تعدادی از افراد این دو گروه چند حرف داده شود تا با آنها کلمه‌ای معنادار بسازند، بعد از اتمام کار به هر دو گروه گفته می‌شود که این کار را به بهترین شکل ممکن انجام داده‌اند. آن چه تفاوت این دو گروه را بیش از پیش آشکار می‌سازد حرف‌هایی است که آنها به خود می‌گویند. آنها که به نیروهای داخلی و توانایی‌های خود باور دارند به خود می‌گویند: تعجب‌آور نیست من باهوش هستم و توانستم به خوبی این کار را انجام دهم یا می‌گویند: خوب معلوم است که موفق می‌شدم چون تلاش کردم. اما افراد گروه دیگر می‌گویند: حتما کار ساده‌ای بود که من توانستم آن را به خوبی انجام دهم یا می‌گویند: شانس آوردم که موفق شدم. اساسا افراد این گروه ارزش و اعتباری برای توانایی‌های خودشان قائل نیستند.

  برعکس افراد معتقد به نیروهای خارجی به شکست ها و ناکامی‌هایشان ارزش زیادی می‌دهند و علت شکست‌ها را در بسیاری از مواقع نتیجه عملکرد ضعیف و بد خودشان می‌دانند. زمانی که در کاری شکست می‌خورند به خود می گویند: خوب طبیعی بود که شکست بخورم، من در این زمینه همیشه ضعیف بودم. ولی آنها که به توانایی‌های خود باور دارند در این زمان به خود می‌گویند: اگر هر کس دیگری هم به جای من بود در این کار شکست می‌خورد. یا برای انجام این کار زمان کافی در اختیار من نگذاشتند. همچنین برای اثبات توانایی‌های خود تلاش می‌کنند و دیگر مهارت‌های خود را نشان می‌دهند تا به طرف مقابل نشان دهند که شکست خوردن در آن مورد ضعف آنها نبوده اما افراد گروه اول به جای تلاش بیشتر از قبل به این باور می‌رسند که ناتوان هستند و بر ضعف‌های خود بیشتر از قبل تمرکز می‌کنند.

  تفاوت دیگر دو گروه هنگام تصمیم‌گیری‌ها مشخص می‌شود. مردی را در نظر بگیرید که در جست‌و‌جوی شریکی برای زندگی خود است. این مرد تاکنون با سه زن ملاقات داشته اما هیچ‌کدام از برخورد و رفتار او خوششان نیامده و به او پاسخ مثبت نداده‌اند. اگر این مرد به توانایی‌های خود و نیروهای داخلی معتقد باشد دلیل این شکست را درمی‌یابد و هنگام ملاقات با نفر چهارم برخورد خود را تغییر می‌دهد تا بتواند موفق شود چون افراد این گروه دوست دارند پیروز باشند و برای رسیدن به پیروزی تلاش می‌کنند اما اگر او به نیروهای خارجی معتقد باشد هنگام دیدار با فرد چهارم نیز به شیوه قبل عمل می‌کند و عجیب نیست اگر باز هم شکست بخورد. عجیب این‌جاست که افراد این گروه بعد از شکست‌خوردن روش خود را تغییرنمی‌دهند چون با خود می‌اندیشند شاید این بار نتیجه مثبت بدهد ولی زمانی که در کاری پیروز می‌شوند روش خود را تغییر می‌دهند چون می‌ترسند در دفعات بعدی آن کار نتیجه مثبت ندهد.

  این نوع شخصیت از سنین کودکی در افراد شکل می‌گیرد و اگر خانواده‌ها در تغییر آن کمک نکنند در فرد برای همیشه باقی می‌ماند چون تغییر این دیدگاه و باور در بزرگسالی بسیار دشوار است. فرد باید آن چه را که در تمام عمر باور داشته و با آن زندگی کرده تغییر دهد و به طور کلی دگرگون کند و این کار ساده‌ای نیست.

  اگر شما در ستون قدرت خود امتیازی کمتر از حدمیانه و در دو ستون دیگر بالاتر از حدمیانه کسب کرده‌اید باید در باورهایتان تجدیدنظر کرده و تلاش برای تغییر را از هم‌اکنون آغاز کنید. اگر چه گفتیم که این کار دشوار است اما شک نداشته باشید که باتلاش، غیرممکن‌ها ممکن می‌شود و این تغییر به هیچ‌وجه غیرممکن نیست پس می‌توانید تغییر کنید. از این به بعد هر گاه فکر کردید هیچ‌کدام از کارها و تلاش‌های شما نمی‌تواند تغییری در زندگیتان ایجاد کند فورا آن فکر را متوقف کنید و اجازه ندهید ادامه پیدا کند. به افرادی فکر کنید که در شرایطی مشابه شما بوده‌اند و شکست خورده‌اند اماتوانسته اند موفق شوند، آنها چه کردند که موفق شدند؟ شما در این شرایط چه کار می‌توانید کنید تا موفق شوید؟ فکر‌کردن به شکست‌ها کافی است از این به بعد به پیروزی و راه‌هایی که برای رسیدن به آن پیش رو دارید فکر کنید. از دوستان و افراد خانواده‌تان بخواهید به شما کمک کنند که راهی برای موفق‌شدن بیابید. مسلما در طول زندگیتان مواردی بوده‌اند که با توانایی‌های خودتان موفق شده‌اید به جای اندیشیدن به شکست‌ها از این به بعد به پیروزی‌هایتان فکر کنید، در هر موفقیتی به دنبال نقش خودتان در آن پیروزی باشید، چه کردید که موفق شدید؟ در پیروزیهایتان به دنبال دیگران نباشید، خودتان را بیابید. زمانی که به شکست‌های قبلی فکر می‌کنید خودتان را مقصر اصلی نبینید، واقع‌بین باشید، چه چیزی باعث شد شکست بخورید. اگر اتفاقات و افرادی غیر از شما مقصر بودند که دلیلی ندارد خودتان را سرزنش کنید و اگر خودتان مقصر واقعی بودید سرزنش‌کردن بی فایده است از آن شکست درس بگیرید و در موارد بعدی آنها را تکرار نکنید. واقعیت این است که در زندگی شرایطی وجود دارد که ما نمی‌توانیم آنها را کنترل کنیم، اما با باور به این که تلاش‌های ما نتیجه دارند و تاثیرگذار خواهند بود می‌توانیم از سخت‌ترین و بدترین شرایط با احساس بهتری عبور کنیم و از زندگیمان بیشتر لذت ببریم.

  نویسنده: آتوسا نجفی

::
:: عزت نفس ::
 | تاریخ ارسال: 1391/10/6 | 

  عزت نفس چیست؟

  احساسات و افکار مردم درباره خودشان، اغلب بر اساس تجارب روزانه تغییر پذیر است.

  برای مثال نمره ای که در امتحان می گیرید برخورد دوستانتان با شما و افت و خیزهای موجود در یک رابطه عاطفی، همگی به طور موقت بر احساس نوعدوستی و خوشحالی شما تأثیر می گذراند.

  البته، عزت نفس شما بنیادی تر از آن است که افت و خیزهای عادی سبب آن شود. مثلاً افرادی که از عزت نفس خوبی برخوردارند، افت و خیزهای معمول می تواند نوسانات گذرایی در نحوه احساسشان نسبت به خود ایجاد کند، ولی این تأثیرات بسیار محدودند بر عکس، آنهایی که عزت نفس نازلی دارند، افت و خیزهای معمول چه بسا زندگی آن ها را دگرگون کند.

  نگاهی به ذیل، شما را در مسیر عزت نفس بهتر قرار خواهد داد:

  Ø عزت نفس ضعیف در مقابل عزت نفس سالم

  Ø منشأ پیدایش عزت نفس کجاست؟

  Ø عزت نفس سالم

  Ø عزت نفس پایین

  Ø ندای درونی شما چه می گوید؟

  Ø سه وجه در عزت نفس پایین

  Ø پیامدهای عزت نفس پایین

  Ø سه گام جهت عزت نفس بهتر

  Ø عزت نفس ضعیف در مقابل عزت نفس سالم

  غالباً افرادی که از عزت نفس ضعیفی برخوردارند، وضعیت کنونی خود را ملاکی، جهت ارزیابی خویش قرار می‏دهند. آنها برای مقابله با افکار و احساسات منفی فراگیر و دائمی، به تجارب مثبت بیرونی نیاز دارند. حتی در صورت به دست آوردن تجارب مثبت ، احساس خوب ( حاصل از گرفتن نمره خوب و ....) میتواند موقتی باشد.

  عزت نفس سالم، بر پایه توانائی ما در ارزیابی دقیق از خود (شناخت خود) بنا شده است و نکته قابل توجه در آن پذیرش خود و ارج نهادن بی قید و شرط به خویش است. این بدان معناست که توانایی‏ها و محدویت‏های خود را ( که بخشی از وجود انسان هستند ) به شکل واقع بینانه ای بشناسیم و در عین حال، بدون هیچگونه قید و شرطی خود را پذیرفته و ارزشمند بداریم.

  o منشأ پیدایش عزت نفس کجاست؟

  تصور ما نسبت به خودمان به واسطه تجارب ما با افراد مختلف و گوناگون در گسترده زندگی‏مان، سبب پیدایش و دگرگونی عزت نفس ما می‏شوند. به ویژه تجارب دوران کودکی ما نقش بزرگی در شکل گیری اساس و پایه عزت نفس ما دارند. نحوه رفتار افراد درجه یک خانواده، مربیان، معلمان، روحانیون، افراد مذهبی ، همسالانمان و همچنین موفقیت ها و شکست ها از جمله عوامل تأثیر گذار در شکل گیری، عزت نفس می باشند.

  نکته : « بخش عظیمی از عزت نفس در دوران کودکی شکل می گیرد.»

  o عزت نفس سالم:

  Ø آن دسته از تجارب دوران کودکی به عزت نفس سالم منجر می شوند عبارتند از :

  Ø تحسین شدن

  Ø گوش فراداده شدن ( گوش فرادادن دیگران به صحبت های ما )

  Ø محترمانه، طرف صحبت قرار گرفتن

  Ø مورد توجه بودن و در آغوش گرفته شدن

  Ø کسب موفقیت در ورزش یا مدرسه

  Ø داشتن دوستان معتمد

  عزت نفس پایین

  آن دسته از تجارب دوران کودکی که به عزت نفس پایین می انجامند عبارتند از :

  Ø به طرز ناخوشایندی مورد انتقاد قرار گرفتن

  Ø آماج داد و فریاد و ضرب و شتم دیگران قرار گرفتن

  Ø نادیده انگاشته شدن، مسخره یا تحقیر شدن

  Ø همیشه انتظار « عالی بودن » از ما داشتن

  Ø تجربه شکست در ورزش یا مدرسه

  کسانی که دارای عزت نفس پایین هستند دائماً در معرض این پیام هستند که شکست تجربه ها (باختن در بازی، گرفتن نمره پایین و .... ) به معنای شکست تمام وجود آنهاست.

  ندای درونی شما چه می گوید؟

  همه تجربه های پیشین ما، حتی آنهایی که معمولاً ناآشکار هستند، در قالب یک ندای درونی، در زندگی روزمره ما زنده و فعال هستند. این ندای درونی دائماً پیام های ناب خود را به ما گوشزد می کند اگر چه همانند برخی سخنان آنها را نمی شنویم ندای درونی در افرادی با عزت نفس پایین، به شکل انتقاد ناخوشایند درونی ، انتقاد دائمی نسبت به خود و تنبیه خود و ناچیز جلوه دادن کامیابی بروز می نماید.

  o سه وجه از عزت نفس پایین

  اغلب ما تصویری از عزت نفس پایین داریم، اما باید توجه داشت این تشخیص همیشه آسان نیست. سه شکل متداول عزت نفس پایین آورده شده اند:

  فریبنده : فرد خوشحال و موفق رفتار می کند اما به راستی از شکست می هراسد.

  او در هراسی دائمی نسبت به آشکار شدن هویت واقعی خود به سر می برد. این فرد جهت حفظ نقاب عزت نفس مثبت نیاز به کامیابی های مکرر دارد که این امور خود منجر به مشکلاتی چون کمال گرایی ، تعلل در امور، رقابت و فرسودگی می شود.

  عصیانگر : رفتار فرد به گونه ای است که گوئی مصلحت اندیش دیگران بوده و در همه موارد صاحب نظر می باشد. این فرد همانند افراد مهم و قدرتمند عمل می کند. همواره از این مسئله که دیگران « به اندازه کافی خوب نیستند، احساس خشم و عصبانیت می کند دائماً وانمود می کند قضاوت و انتقاد دیگران سبب آزارش نمی شود. در نهایت این حالات به مشکلاتی نظیر سرزنش بیش از حد دیگران ، قانون شکنی یا مخالف جویی می انجامد.

  بازنده: فرد احساس بی فایدگی دارد و قادر به مواجهه با جهان نمی باشد. او در انتظار رسیدن به یک ناجی یا فریادرس به سر می برد وی برای مقابله با ترس ناشی از قبول مسئولیت تعیین زندگی خود، از دلسوزی برای خویش با بی تفاوتی می گذرد و جهت راهنمایی، دائماً چشم به دیگران دوخته است. این دیدگاه به مسائلی نظیر کمبود مهارتهای ابراز وجود، کم آموزی، اتکای بیش از حد به دیگران و ..... منجر می شود.

  o پیامدهای عزت نفس پایین:

  عزت نفس پایین، پیامدهای وسیعی به دنبال دارد.

  Ø می تواند موجب اضطراب، فشار روانی، احساس تنهایی و آمادگی برای افسردگی شود.

  Ø می تواند سبب بروز مشکلاتی در رابطه با دوستان و ارتباطات وی شود.

  Ø می تواند به طوری جدی بر عملکرد تحصیلی و شغلی اثر گذارد.

  Ø می تواند سبب سرخوردگی فرد شود و میزان آسیب پذیری فرد را در مقابل مواد مخدر و الکل افزایش دهد.

  Ø بدتر از همه، پیامدهای منفی پیش گفته، تقویت کننده تصویر منفی از خویش است و می تواند عزت نفس فرد را به قهقرا کشانیده و روحیه غیر خلاق و حتی رفتارهای خود تخریبی را فعالانه تشدید کند.

  o سه گام جهت رسیدن به عزت نفس

  پیش از آنکه شروع به بهبود عزت نفس خود نمائید، ابتدا به توانایی آن اعتقاد داشته باشید. لزوماً هر تغییری سریع و آسان رخ نمی دهد، اما می تواند اتفاق بیفتد. شما ضعیف نیستید! به محض پذیرش و یا حداقل توجه به جمله مذکور، می توان گام های سه گانه را برای تغییر عزت نفس برداشت:

  ü گام ۱: سرپوش گذاردن بر انتقاد درونی

  ü گام ۲: تمرین پرورش خود

  ü گام ۳: تقاضای کمک به دیگران

  گام اول : سرپوش گذاردن بر انتقاد درونی

  اولین گام مهم در بهبود عزت نفس، شروع مبارزه با پیامدهای منفی ندای درونی منتقد است. در جدول زیر چند مثال شاخص از ندای درونی انتقاد گر و راه « سرپوش گذاردن » بر آن آورده شده است:

  ندای انتقاد کننده درونی

  به طرز غیر عادلانه ای ناخوشانید است

  مردم اظهار داشتند که نحوه ارائه مطلب من به دلشان نشست، در حالیکه به خوبی که باید می بود نبود، نمی توانم باور کنم مردم متوجه جابجایی مطالب به هنگام ارائه آن نشده باشند. من انسان ریاکاری هستم.

  تعمیم غیر واقع گرانه

  در امتحانم، نمره رد گرفتم. من در این کلاس هیچ چیز نمی فهمم. آدم کودنی هستم چه کسی را گول می زنم؟ نباید به این کلاس می رفتم. من احمقم و در دانشکده جایی ندارم.

  پاسخگویی شما

  اطمینان دهنده باشید

  خوب واقعاً کارم را دوست دارم شاید کامل نبود اما من روی آن مطلب خیلی خوب کار کرده بودم و کارم را خوب انجام دادم. به خود افتخار می کنم. این یک موفقیت بزرگ بود.

  صریح باشید

  من، تنها در همین امتحان ضعیف کار کردم، در صورتی که همه تکالیف منزل را خوب انجام داده ام. در این درس نکته ای وجود دارد که کمتر از چیزی که می پنداشتیم، درکش کرده ام ولی می توانم روز جزوه ها و مواد درسی کار کنم چرا که من در موارد دیگری نیز که به همین دشواری بوده اند! خوب بوده ام .

  ندای درونی منتقد

  در جستجوی امور غیر منطقی است

  « او اخم آلود است. اگر چه چیزی گفت، ولی می دانم این بدان معناست که او مرا دوست ندارد»

  فاجعه می سازد: « آن شرکت درخواست مرا نپذیرفت. چقدر سرافکنده و تحقیر شدم. هرگز موفق به پیدا کردن کار نخواهم شد. همیشه بیکار خواهم بود».

  پاسخگویی شما

  با امور غیر منطقی مبارزه کنید

  «خوب، او اخم آلود است. اما من علتش را نمی دانم. احتمالاً ارتباطی به من ندارد باید از او بپرسم»

  واقع گرا باشید:

  « آره » آزاردهنده است. خوب در اینجا هم در مصاحبه برای کار رد شدم. چون فرد منضبط و دقیق هستم حتماً کار خوبی را پیدا خواهم کرد.

  o گام دوم : تمرین پرورش خود

  سرپوش گذاردن بر ندای درونی انتقاد گر، اولین قدم مهم است، اما کافی نیست. از آنجایی که بخشی از عزت نفس ما، به رفتاری که دیگران در گذشته با ما داشته اند مربوط می شود. دومین قدم به سوی عزت نفس سالم، آن است که با خودتان به عنوان یک فرد ارزشمند رفتار کنید.

  با پرورش و اهمیت دادن به خود به شیوه ای نشان دهید که ارزشمند، با کفایت لایق و دوست داشتنی هستید و این چنین با تجارب یا پیامهای منفی گذشته مبارزه کنید.

  پرورش خود ار بخش های گوناگونی تشکیل می شود

  Ø مراقبت های اولیه را نسبت به خود اعمال نمائید. به مقدار کافی بخوابید، غذاهای سالم بخورید، مرتب ورزش کنید، در رعایت بهداشت کوشا باشید و الی آخر.

  Ø برای خودتان برنامه های تفریحی و آرامش دهنده ترتیب دهید. می توانید به سینما بروید، خواب نیمروزی داشته باشید، به ماساژ بروید، گلکاری و باغبانی کنید. با هر چیزی که برایتان لذتبخش است، به خود آرامش دهید.

  Ø خود را برای موفقیت هایتان تشویق کنید.

  به طور مثال شما می توانید به خاطر نمره خوبی که گرفته اید، یک شب به خود مرخصی دهید و جشنی برپا دارید. با خانواده خود بیرون بروید.

  و به خاطر تماس تلفنی که برایتان بسیار مشکل بوده ولی انجام داده اید، خود را تحسین کنید.

  Ø توانایی ها و کامیابی های خویش را به خود یادآوری کنید.

  یک روش آن است که فهرستی از چیزهایی که برای خود دوست دارید. تهیه کنید، یا یک پرونده
«موفقیت» برای خود ترتیب دهید که نامه های مثبت، تشویق نامه ها، مدارک یا تقدیر نامه ها را درآن نگهداری کنید.

  موفقیت هایی را که سبب افتخار شما هستند، نشانه هایی که همیشه در معرض دیدتان باشد، یادآور شوید.

  Ø هنگامی که مطابق با انتظاراتتان عمل نکرده اید خود را ببخشید چنانچه به پرورش خود عادت نداشته باشید، این عمل به نظر سخت و دشوار می نماید. از خود انتقاد نکنید.

  وقتی کاری را کاملاً صحیح انجام نداده اید، آن ندای درونی را به یاد داشته باشید!

  خود را متعالی بدانید حتی وقتی احساس می کنید، استحقاق آن را ندارید. چنین « وانمود کنید »تا همان گونه «رخ دهد» وقتی احساس متعالی و خوب بودن را به خود القاء می کنید، بتدریج آنرا باور خواهید نمود.

  § گام سوم: از دیگران یاری بخواهید

  غالباً، یاری طلبیدن از دیگران، مهمترین و نیز دشوارترین قدم به سوی تقویت عزت نفس است.

  افرادی که دارای عزت نفس پائین هستند. به دلیل احساس عدم لیاقت نمی توانند از دیگران طلب کمک نمایند. اما از آنجایی که عزت نفس پایین، غالباً حاصل نحوه برخوردی است که دیگران در گذشته با شما داشته اند، جهت مبارزه با پیامدهای انتقادی، که خود حاصل از تجارب منفی گذشته اند، نیازمند کمک دیگران خواهید بود.

  در اینجا چند روش جهت کمک طلبیدن از دیگران آورده شده است:

  - از دوستان طلب حمایت کنید.

  - از دوستانتان بپرسید از چه ویژگی شما خوششان می آید یا فکر می کنند شما در آن مورد دارای قوت هستید.

  o از کسی که به شما اهمیت می دهد، بخواهید که برای مدت کوتاهی به شما گوش فرا دهد، بدون آنکه سعی داشته باشد چیزی را «اصلاح » کند.

  o برای در آغوش گرفتن دوستان مشتاق باشید.

  § از معلمان و دیگر یاری دهندگان کمک بخواهید.

  o چنانچه مشکل درسی دارید، نزد استادان یا مشاوران بروید و از آنها بخواهید در این امور، کمکتان کنند به یاد داشته باشید ؛

  آنها حضور دارند تا به یادگیری شما کمک کنند!

  اگر در زمینه های مشخصی اعتماد به نفس پائین دارید، در کلاس ها شرکت کنید و یا فعالیت های تازه ای را پیش بگیرید تا حس رقابت را در شما افزایش دهد.

  ( برای مثال شرکت در کلاسهای ریاضی، ورزشی، کلاسهای شنا و ...)

  o با یک درمانگر یا مشاور صحبت کنید

  گاه، غلبه بر عزت نفس پائین چنان رنج آور و یا مشکل به نظر می رسد، که نیاز به کمک حرفه ای درمانگر یا مشاور روانشناس پیش می آید. صحبت با یک مشاور روش خوبی جهت آشنایی بیشتر با جنبه های عزت نفس شماست و منجر به بالا رفتن عزت نفس شما می شود.

  نسرین مصباح

  کارشناس مرکز مشاوره دانشگاه تهران

 

::
:: شرایط ازدواج ::
 | تاریخ ارسال: 1391/10/6 | 

  شرایط ازدواج

  حتما شما هم شنیده‌اید که می‌گویند ازدواج مانند یک هندوانه سربسته است. هر چقدر هم در خرید یک هندوانه وارد باشید باز هم ممکن است اشتباه کنید و به جای یک هندوانه قرمز و شیرین، هندوانه‌ای سفید و بی‌مزه نصیب‌تان شود .

  آیا میشود پذیرفت که ازدواج هم مشابه هندوانه است ! هرگز

  برای ازدواج شرایطی مطرح است که اگر آن شرایط بخوبی رعایت شوند ورود خوبی خواهیم داشت .شرط لازم برای گرفتن نتیجه مثبت و دلخواه، دقت در بررسی و شناخت خوب است .

  مختصراً شرایط ذکر شده را یادآوری میکنیم :

  ۱ ـ پسند ظاهر، ۲ ـ فاصله سنی مناسب ۳ ـ تناسب تحصیلی ۴ ـ هماهنگی وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی خانواده‌ها ۵ ـ هماهنگی فرهنگی ۶ ـ سلامت جسمانی ۷ ـ وضعیت شغلی

  ۸ ـ هماهنگی در اجتماعی بودن و برون‌گرایی ۹ ـ سلامت روانی ۱۰ ـ خوش‌اخلاقی ۱۱ ـ صداقت ۱۲ ـ پاکدامنی ۱۳ ـ سازگاری ۱۴ ـ استقلال ۱۵ ـ ‌مسئولیت‌پذیری ۱۶ ـ خسیس‌نبودن(مرد) ۱۷ ـ ایمان و دینداری ۱۸ ـ سلامت خانواده

  ملاک‌های اول تا هفتم را با یکی ـ دو هفته رفت و آمد، گفت‌وگو و تحقیق از دوستان و آشنایان می توان تشخیص داد، اما ملاکهای بعدی چگونه!؟

  برای تشخیص خوب و مناسب همه معیارها داشتن شناخت ضروری است ، هر دو طرف باید قبل از هر اقدامی از هم شناخت پیدا کنند .

  مولا امیر مومنان علی (ع ) به کمیل میفرماید :ای کمیل بدان هیچ حرکتی نیست که برای انجامش نیاز به شناخت نباشد

  همچنین در قرآن مجید میخوانیم: (لا تقف ما لیس لک به علم) یعنی هرگز آنچه را که بدان علم شناخت نداری دنبال مکن .

  برای شناخت مناسب و قابل قبول باید قبل از ورود به مرحله اصلی خواستگاری تحقیق شروع شود .

  بعضی خانواده، تحقیق را به بعد از خواستگاری رسمی موکول میکنند . این روش نادرست است. چون اگر در تحقیق روشن شد مشکلی در کار است. علاوه بر هدر روی زحمات و رفت و آمدها ، ممکن است از لحاظ روحی و اجتماعی تبعاتی را برای دو طرف ایجاد کند

  تحقیق در همه ی مراحل ازدواج راه گشاست تحقیق باید مرحله به مرحله صورت بگیرد، تحقیق قبل از خواستگاری مرحله اول است که باید کاملاً کلی باشد کلا سوالات ۱ تا ۷ و ۹ و ۱۴ باید در این مرحله روشن شود .

  تحقیق اولیه برای شناسایی کسی که می خواهد به حریم خانواده پا بگذارد،کاملاً ضروری است. اما هر چه مراحل دیدارها بیشتر شود تحقیق هم باید جدی تر صورت بگیرد و به مراتب تحقیقات وسیعتر و دقیق تر انجام شود.

  خانواده ها باید به فرا خور هر محل از معتمدان و افراد شاخص و متدین و قابل وثوق سوال کنند ابتدا باید معتمد و مطمئن را شناسایی کنند. افراد در مورد منابع تحقیقی که می خواهند سراغشان بروند تحقیق کنند .در تحقیق محلی درست نیست درخانه ها را بزنند و بگویند درمورد همسایه شما سوال داریم. چون ممکن است اطلاعات غلط بدهند. تحقیقات فامیل بسیار مهم است. چون اطلاعات دقیقتری را می توانند به ما بدهند چند نکته را هم باید مد نظر قرار بدهند. از همسایه ها با تیز بینی سوال کنند، درمورد سابقه ی رفتار اجتماعی از نیروی انتظامی پرس وجو کنند. دوستان خانوادگی، همکاران، هم کلاسی ها می توانند کمک خوبی باشند به شرطی که بتوانند با آنها رابطه صمیمی برقرار کنند. عدم تمایل افراد به جواب دادن به سؤالات تحقیق نشانه ای منفی است. از دوستان صمیمی طرف اگر سوال می کند مشخصات و خصوصیات دوستش را هم مد نظر قرار بدهند .

  پس از تحقیق اولیه و انجام خواستگاری موضوعات بعدی که مربوط به ویژگیهای شخصیتی است باید مورد توجه قرار گیرند،

  این بخش از معیارها با رفت وآمدهای بیشتر، بهتر مشخص میشود .

  نکته مهم: با توجه به پیچیدگیهای رفتاری ـ شخصیتی انسانها ، بدیهی است ازدواج با فامیل و یا دوستان خانوادگی و امثالهم که آشنایی و شناخت بهتر و بیشتری از آنها وجود دارد در شرایط مساوی ، دارای اولویت است ، آمار موفقیت و دوام این ازدواج ها را بیشتر نشان می دهد .

  نکته ظریف و قابل تامل : اگر می شد خانوادها قبل از هر اقدام خاصی مثل عقد ، حداقل در یک دوره زمانی با حفظ حریم ها و شئونات دینی ـ اخلاقی برای شناخت بهتر در موقعیتهای مختلف ارتباط برقرار میکردند( بخصوص دختر و پسر کاندید ازدواج) قطعا این شناخت کاملتر انجام می گرفت ....هر چند سخت است !

  برای افراد متقاضی ازدواج (بخصوص پسران) چند شرط لازم است که باید وجود داشته باشد. بدیهی است چون با ازدواج ،مهمترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده تشکیل می شود باید به مسأله کفویت به عنوان یکی از ضروری ترین مباحث مربوط به ازدواج توجه ویژه داشته باشید تا یک ازدواج سالم و پایدار در انتظارتان باشد .

  همان طور که درمفاهیم قرآنی آمده است : ما شما را زوج ( مکمل هم ) آفریدیم تا در کنار هم آرامش بگیرید، نتیجه میگیریم که بحث کفویت به معنای هم شأنی زن و مرد با یکدیگر برای رشد و آرامش است ( با در نظر گرفتن تفاوت های فردی ). بنابراین باید بین یک زن و مرد از نظر شخصیتی، عاطفی ، روانی، هوش ، شرایط اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ( خانوادگی )هماهنگی وجود داشته باشد .

  در واقع کفویت به معنای هماهنگی در ابعاد مختلف بین دو نفری است که می خواهند وارد یک پیمان مقدس بنام زوجیت و ازدواج شوند .
نکته: انسان مجموعه ای ازابعاد مختلف است که درمراحل مختلف رشد ، تکامل می یابد . این ابعاد شامل: بلوغ فکری ، بلوغ روانی ، بلوغ عاطفی ، بلوغ اجتماعی و بلوغ بدنی می باشد، اگر این ابعاد را در سطح فردی بررسی کنیم، شخصی سالم است که ابعاد شخصیتی اش تقریباً با هم هماهنگ و موزون رشد کرده باشند اما در بحث ازدواج، کفویت به این معنی است که این تناسب و هماهنگی بین دوشخصیت وجود داشته باشد .

  چه بسا مواقعی پیش می آید که فردی که کاندیدای ازدواج با فرد دیگری است از لحاظ شخصیتی کاملاً موزون و سالم است ولی با آن فرد تناسب ندارد یعنی اینکه یک نوع ایده و نگرش هایی دارد که با طرف مقابل و دنیایش کاملاً متفاوت است اگر چه هر دو از نظر شخصیتی کامل هستند ولی برای هم مناسب نیستند کفویت هم به همین معنی است.

  بعبارت دیگر کفویت یعنی اینکه، کاندیداهای ازدواج در باورها و نگرشها چقدر با هم هماهنگ و همسان هستند و این همسانی چقدر در شکوفایی آینده شان موثر است .

  نکته مهم در اینجا این است که پسران و دخترانی که قصد ازدواج دارند باید قبل از یافتن هم کفو(همسان) خود ، به خودشناسی رسیده باشند، چون مهارت خود شناسی کمک می کند که فرد بتواند در انتخاب شریک زندگی اش، کسی را انتخاب کند که در واقع با وجود خودش هماهنگ باشد بنابراین کسی که خودش را بشناسد وبر نقاط ضعف و قوت خود واقف باشد خیلی بهتر می تواند در راستای یک ازدواج موفق با یافتن همسان خود، اقدام کند ." اساساً ازدواج بین دو انسان تکامل یافته یا درحال تکاملی که با هم تناسب داشته باشند، می تواند منجر به یک ازدواج موفق شود "

  و اما نکته آخر " شاید بعضی ها برایشان این سوال مطرح شود که جایگاه عشق کجاست ؟

  بهتر است اول معنی عشق را مشخص کنم ،عشق یک هیجان پایدار و درست است که بر اثر شناخت شکل میگیرد،احساس های ظاهری نمی توانند معنی عشق بخود بگیرند، بدین جهت معتقد هستم عشق در طول زندگی و بر پایه شناخت شکل میگیرد و آنچه در دوران قبل از ازدواج رخ میدهد عشق واقعی و رشد دهنده نیست بلکه حالتی سطحی از عشق و بیشتر علاقه مندی است .

  عشق هایی که فاقد شناختتند ، عشق واقعی نیستند، عشق کاذب اند

  عشق های کاذب سطحی و بیشتر جنبه ظاهری داشته و کور کننده هستند ، چون فرد خطا را می بیند ولی باور نمیکند ، ضعف را می بیند ولی توجیه میکند !

  درعشق واقعی رفتارعاشق حالت توجیهی ندارد و کور کورانه نیست. عشق واقعی با شناخت شکل میگیرد و با شناخت بیشتر، عمق می یابد .

  پس تلاش کنید اول خودتان را بشناسید و بعد همسان و هم کفو خود را بیابید

نویسنده: ناصر امینی صدر

 

::
:: سیگار و قلیان ::
 | تاریخ ارسال: 1391/10/6 | 

  سیگار

  سیگار رایج‌ترین ماده مصرفی اعتیادآور جهان است و علت آن وجود نیکوتین در توتون است که اعتیادآور می‌باشد. البته عوارض اصلی سیگار مربوط به نیکوتین نیست بلکه عمدتاً در دود حاصل از سوختن توتون یافت می‌‌شود. لازم به یادآوری است که عوارض بیان شده برای سیگار در حالتی شدیدتر برای قلیان نیز وجود دارد.

  * بالا‌رفتن احتمال اعتیاد به مصرف سیگار (تحقیقات نشان داده است کسانی که در نوجوانی یا جوانی به طور مرتب سیگار می‌کشند، مصرف را در دوران بزرگسالی نیز ادامه می‌دهند. اکثر افراد بزرگسالی که در حال حاضر سیگار می‌کشند، مصرف خود را در نوجوانی شروع کرده‌اند)

  * مصرف سیگار می‌تواند از رشد طبیعی ریه جلوگیری کند و آن را با کندی مواجه کند و این به معنای کاهش حجم اکسیژن در دسترس برای عضلات است.

  * جوانانی که مرتباً سیگار مصرف می‌کنند بیشتر دچار بیماری های تنفسی می‌شوند.

  * نوجوانانی که سیگار مصرف می‌کنند 5/2 برابر بیشتر از آنهایی که سیگار نمی‌کشند به دلیل مشکلات عاطفی و روانی به پزشک مراجعه می‌کنند.

  * وقتی سیگار کشیده می‌شود تمام منواکسید‌کربن، 90 درصد نیکوتین و 70 درصد قطران (قیر) موجود در آن در ریه باقی می‌ماند.

  * علاوه بر موارد فوق سیگار در نوجوانی اولین ماده‌ای است که توسط نوجوانان مصرف‌کننده مشروب و سایر مواد، مصرف شده است.

  اثرات مصرف سیگار

  · افزایش احتمال ابتلا به انواع سرطان ریه، دهان، حلق، حنجره، مری، مثانه، پانکراس، دهانه رحم

  · برونشیت و بیماریهای مزمن تنفسی

  · افزایش احتمال خطر بیماریهای کرونرقلبی، فشارخون بالا، سکته مغزی، خونریزی مغزی، سرطان خون، آب مروارید چشم، بیماریهای غده تیروئید، سقط جنین، یائسگی زودرس، پوکی استخوان و بیماری های پوستی

  حقایقی درباه قلیان

  · دود حاصل از سوختن تنباکوی قلیان حاوی مقدار زیادی مواد سمی است که مصرف این مواد عامل مهمی در بروز سرطان ریه و بیماری های قلبی و عروقی است.

  · در هر بار مصرف قلیان دود بسیار زیادی در مقایسه با کشیدن یک نخ سیگار وارد بدن می‌شود و میزان نیکوتین دریافتی به اندازه‌ای است که ایجاد اعتیاد می‌کند.

  · خطر انتقال بیماری‌های عفونی و بیماری‌های واگیر و هپاتیت ب از طریق دهان و دستان آلوده همچون سل به دلیل استفاده مشترک افراد از قلیان، وجود دارد.

  · بر اساس بررسی‌های انجام شده توسط معاونت سلامت و دبیرخانه کشوری کنترل دخانیات، هر فرد مصرف کننده قلیان از نظر مواجهه و استنشاق دود در هر وعده، معادل 100 نخ سیگار یا بیشتر، دود دریافت می‌کند.

  · مواد سمی قلیان نه تنها کمتر از سیگار نیست بلکه بعضی مواد خطرناک از جمله قیر یا دوده (سرطان زا)، مونواکسید کربن (آلاینده) و نیکوتین(ایجادکننده وابستگی) موجود در دوده آن از سیگار بیشتر است. با مصرف قلیان بش از 600 ماده سمی و مهلک وارد ریه فرد مصرف کننده و اطرافیان خواهد شد.

  · در مقایسه با یک نخ سیگار دود قلیان مقدار بیشتری ارسنیک، سرب و نیکل دارد. 36 بار بیشتر از سیگار حاوی تار و 15 بار بیشتر از سیگار حاوی مونواکسیدکربن است.

  · دود حاصل از تنباکوی حاوی مواد شیمیایی خطرناکی است که مسبب انواع سرطان است. این مواد توسط آن تصفیه نمی‌شوند.

  · تنباکوهای میوه ای نیز دارای تار و مواد سرطان زا هستند.

  حشیش

  حشیش از گیاه شاهدانه تهیه می‌شود و برخلاف تصور معمول، اعتیاد روانی آن بسیار قویتر است. به برگ این ماده گراس یا ماری جوانا و به صمغ آن حشیش می‌گویند که تا ده برابر قویتر از برگ آن است. این ماده هیچ نقشی در تقویت حافظه و تمرکز ندارد.

  اثرات کوتاه مدت استفاده از حشیش:

  - افزایش فشارخون و افزایش احتمال غش‌کردن

  - حالت خواب آلودگی و احساس گرسنگی زیاد

  - ناتوانی در تعقیب زمان و اختلال در حافظه کوتاه مدت

  - کاهش توانایی‌هایی که نیاز به تمرکز و هماهنگی حواس دارند مثل رانندگی

  - تشدید فعالیت و افزایش ضربان قلب

  - احتمال بروز عوارض قلبی برای افرادی که از بیماریهای قلبی رنج می‌برند

  - قرمز شدن چشمها، براثر پرخون شدن بافت‌های آن

  - کاهش بازداری اجتماعی در رفتار و بی قیدشدن

  - ایجاد بدگمانی و سوءظن، توهم و اضطراب شدید

  اثرات بلندمدت استفاده از حشیش:

  - احتمال ابتلا به آسم و برونشیت

  - از آنجا که حشیش تا چهارهفته در بدن باقی می‌ماند سبب کاهش سرعت پردازش اطلاعات و افت عملکرد می‌شود.

  - افزایش احتمال ابتلا به بیماری‌های شدید روانی تا دو برابر

  - ابتلا به بیماریهای ریوی مثل سرطان ریه

  - کاهش سطح هورمون تستوسترون در مردان

  - افزایش سطح هورمون تستوسترون در زنان

  - کاهش مقدار اسپرم ها در مردان

  - افزایش خطر ناباروری در زنان

  - ایجاد وابستگی عاطفی و روانی و نیاز به افزایش مصرف برای رسیدن به حالت نئشگی اولیه

  برگرفته از کتاب دکتر طارمیان

::
:: افسردگی فصلی ::
 | تاریخ ارسال: 1391/10/6 | 

  افسردگی فصلی

  آیا به هنگام تغییر فصل از بهار و تابستان به پاییز و زمستان، دچار تغییرات روحی و اخلاقی شده‏اید؟ آیا متوجه شده‏اید که در طی پاییز و زمستان، بی‏حال‏تر هستید؟ آیا طی پاییز و زمستان بیشتر می‏خوابید، اما به هنگام بیداری باز هم احساس خستگی می‏کنید؟ آیا اضطراب، غمگینی یا افسردگی را بیشتر احساس می‏کنید؟ فعالیت‏های ثمربخش و خلاقانه شما کاهش می‏یابد؟ آیاکنترل شما براشتها و وزنتان ‏کمتر شده ‏است؟

  آیا مشکلات حافظه‏ای و تمرکزی بیشتری پیدا می‏کنید؟ آیا کمتر بیرون می‏روید و فعالیت اجتماعی‏تان کاهش یافته است؟ آیا مقابله با فشارهای روحی و عصبی را سخت و امیدواری‏تان به آینده کاهش می‏یابد؟ آیا به هنگام پاییز و زمستان از زندگی‏تان کمتر لذت می‏برید؟ اگر پاسخ شما به 2 مورد یا بیشتر از سوالات فوق، «بله» باشد، احتمالاً شما نیز یکی از هزاران افرادی باشید که گرفتار «اختلال خلقی فصلی» یا Seasonal Affective Disorder هستند .

  این اصطلاح برای توصیف نوعی از افسردگی به‏کار می‏رفت که به طور منظم در وقت خاصی از سال به دلیل افزایش فشار ناشی از کار بروز می‏کرد. در حال حاضر این اصطلاح برای نوع خاصی از افسردگی به کار می‏رود که در اثر کاهش نور آفتاب به هنگام نزدیک شدن فصول سرد و کوتاه شدن طول روز بروز می‏کند. افراد مبتلا به این افسردگی علاقه شدید به مواد قندی و یا شکلات پیدا می‏کنند و نیاز شدید به خواب در آنها ایجاد می‏شود. این اختلالات باعث خودکشی، دوری از اجتماع و بدرفتاری در مدرسه یا محل کار می‏شود .

    علائم اختلالات خلقی فصلی در پاییز و زمستان

  • افسردگی

  • امید نداشتن

  • عصبانیت

  • کمبود انرژی

  • احساس سنگینی در بازوها و پاها

  • تمایل به تنهایی

  • زیاد خوابیدن

  • کاهش علاقه به فعالیت

  • تغییر اشتها و زیاد مصرف کردن غذاهای شیرین

  • افزایش وزن

  • مشکل در تمرکز

   سفر کردن در فصول سرد سال به یک منطقه گرم باعث می شود که روح و جسمتان تازه شود و از افسردگی دور شوید.

    علت اختلالات خلقی فصلی

    ژنتیک، سن و مواد شیمیایی بدن نقش مهمی را بازی می‏کنند. از عوامل دیگر می توان موارد زیر را نام برد:

  ساعت بیولوژیک بدن: این ساعت می‏داند که چه زمانی شما باید بخوابیدوچه زمانی‏باید ازخواب‏بیدار شوید. کاهش‏مقدار اشعه خورشید موجب تداخل درساعت بیولوژیک بدن می‏گردد. این تداخل موجب افسردگی نیز می‏گردد.

  مقدار هورمون‏سروتونین (هورمون شادی آور): کاهش مقدار این هورمون بر خلق و خو اثر می‏گذارد. کاهش اشعه خورشید باعث کاهش سروتونین و افزایش افسردگی می‏گردد.

  مقدار هورمون ملاتونین (هورمون خواب): تغییرات فصول می‏تواند باعث تداخل در تعادل هورمون طبیعی ملاتونین شود. نقش ملاتونین در خواب و خلق و خو می باشد.

    عوامل خطر برای اختلالات خلقی فصلی

    • مونث بودن

  • سابقه خانوادگی

  • سابقه ابتلا به افسردگی

    تشخیص

    پزشک از شما راجع به خلق و خو، رفتار و کردار و افکار، خوابیدن، برنامه غذایی و کارتان می‏پرسد.

  آزمایشات بدنی: برای اطمینان از اینکه مشکلات جسمی باعث افسردگی گردیده است یا نه.

    درمان

    • نور درمانی: در این روش شما در مقابل یک جعبه مخصوص نوردرمانی قرار می‏گیرید. نور درمانی باید شبیه نور در محیط خارج باشد تا باعث تغییرات در مواد شیمیایی در مغز و تغییر خلق و خو شود. نوردرمانی یکی از اولین درمان‏ها برای اختلالات خلقی‏فصلی می‏باشد.

  • دارودرمانی: مصرف داروهای ضد افسردگی

  • روان درمانی: این اختلالات باعث تغییر در مقدار مواد شیمیایی در مغزو به دنبال‏آن تغییرخلق وخو می‏شود. روان درمانی‏کمک ‏می‏کندکه افکار و رفتار منفی را دور کنید و استرس را کنترل کنید.

    عوامل اساسی برای جلوگیری از افسردگی در زمستان

    • دقت در مصرف مواد شیرین: افزایش مصرف شکر وفرآورده‏های دارای آرد سفید، بر سیستم بیوشیمیایی بدن اثر خواهد داشت و اثرات آن همانند مواد مخدر خواهد بود و افسردگی را به دنبال خواهد داشت.

  • مصرف امگا 3: مصرف امگا3، اثرمثبت برجسم و روح دارد. امگا3 ، ضد التهاب می‏باشد و سلامت روح و ذهن را به ما می دهد و برای ثبات خلق و خو مفید می باشد.

  • به دیگران کمک کنید. هدفمند بودن در زندگی و کمک کردن به افراد، یک پادزهر قوی برای افسردگی می باشد.

  • ورزش کنید. به کلاسهای ورزش بروید و یا خود در خانه ورزش کنید.

    • از نورچراغ‏استفاده‏کنید. نور درمانی‏یکی از شیوه‏های ضدافسردگی می‏باشد.

  • مصرف روزانه ویتامین D در فصول سرد سال باعث بهتر شدن خلق و خو می‏شود.

    • لباس‏های به رنگ‏روشن‏بپوشید. ارتباطی بین نگاه مثبت و پوشیدن لباس‏های روشن وجود دارد. با توجه به این ارتباط، مغز شروع به تفکر می‏کند و از افسردگی دور می‏شود. اگر همیشه در فصول سرد سال، رنگ های تیره بپوشید، لاغرتر به نظر می‏آیید، اما احساس خواهید کرد که هر روز به یک مراسم عزا می روید.

    • بیرون بروید. در هوای سرد، بیرون بروید. همان نورکم نیز می‏تواند بر روی سیستم مغزی شما اثر داشته باشد و مرکز عاطفی را تقویت کند و ویتامین D را به بدنتان برساند و مهم‏تر از همه باعث جلوگیری از افسردگی گردد.

  • با دوستان خود در تماس باشید. هنگامی که با هم باشیم، خلق و خویمان نیز بهتر است. مردم نیاز به تفریحات دسته جمعی دارند.

   • سفر کنید. سفر به یک منطقه گرم باعث می‏شود که روح و جسمتان تازه شود و از افسردگی دور شوید.

    • برنامه‏ریزی‏کنید. در فصول سرد، می‏توانید خانه خود را نقاشی کنید و یا کمد لباس‏های خود را مرتب کنید ، گاراژ خود را تمیز کنید و غیره. این کارها باعث می‏شود که شما از مشکلات خود دور شده و یک احساس موفقیت و شادکامی را در خودتان بوجود آورید.

    • فعالیت کنید. مثلاً آموختن این که چگونه ضبط و ویرایش نوار را انجام دهیم، شرکت در کلاس های خطاطی و یا ساختن وب سایت شخصی از جمله کارهایی است که سرمای پاییز و زمستان را به حداقل می رساند.

  

::
:: باورهای نادرست درباره دانشگاه ::
 | تاریخ ارسال: 1391/10/6 | 

  باورهای نادرست دربارۀ دانشگاه

  در جهان باور ها و افسانه های غلط زیادی وجود دارند، که متاسفانه علی رغم نادرست بودنشان بر رفتار و اعمال ما تاثیر می گذارند. این افسانه می توانند سبب به وجود آمدن تفکر غیر منطقی و ایجاد سلسله ای از رفتارها شوند که بر اساس ادراک نادرست به وجود آمده اند و محکوم به شکست هستند. در مورد دانشگاه و زندگی دانشجویی نیز افسانه های غلطی وجود دارد که سبب رفتارهای نادرست بعضی از دانشجویان می ود. در ادامه به تشریح یکی از مهمترین این افسانه ها می پردازیم.

  افسانه:

  " من تجربۀ زیادی ندارم تا بر اساس آن بتوانم به خودم اعتماد کنم"

  " من تنها یک کودک هستم"

  " من تازه از دبیرستان فارغ التحصیل شده ام"

  " من اجازه دارم که اشتباه کنم"

  " من به دانشگاه آمده ام تا در زمینه های مختلف تجربه کسب کنم"

  " همه این کار را می کنند."

  "اگر این کار را نکنم،آنها تصور می کنند که من یک احمقم."

  " حالاکه این کار به دیگران ضرری نمیزند، انجام دادن آن چه اشکالی دارد؟"

  "اگر سوال کنم، به نظر احمق می آیم."

   واقعیت:

  به ندای درونی تان گوش دهید

  قضاوت و شعورتان شما را تا به اینجا رسانده است، بنابراین یقیناً می تواند در ادامۀ مسیر زندگی نیز به شما کمک کند. شما با ورود به دانشگاه (به خصوص اگر در شهری به غیر از زادگاهتان تحصیل می کنید) آزادی زیادی به دست آورده اید. از غرغرهای والدینتان خلاص شده اید، می توانید لباس های کثیف تان را روی زمین بیندازید ، در هر زمانی که دوست دارید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و... . به علاوه از این به بعد شما مسئول کارهایی که انجام می دهید هستید، بنابراین باید بکوشید تصمیمات مدبرانه ای بگیرید که در آینده موجب پشیمانی شما نشوند در ادامه به ذکر راهکارهایی برای مقابله با این باورهای غلط می پردازیم:

  مشخص کنید که چطور بهترین تصمیماتتان را اتخاذ می کنید. بعضی از مردم به وسیلۀ مغزشان و بعضی دیگر به وسیلۀ قلبشان تصمیم می گیرند. افرادی که به وسیله مغزشان تصمیم می گیرند با سبک و سنگین کردن همۀ جنبه های قضیه تصمیمتی منطقی مانند تصمیمات وکلا اتخاذ می کنند. افراد نوع قلبی برای تصمیم گیری به ندای درونی شان گوش می هند، اگر کاری به نظرشان درست آمد آن را انجام می دهند و اگر نسبت به آن کار حس بدی داشتند ان کار را انجام نمی دهند. هم تصمیم گیرنده های قلبی و هم مغزی اگر بر نقاط قوت خود تکیه کنند می توانند تصمیمات درستی اتخاذ کنند.

  تصمیمات خود را با کسانی که متفاوت از شما فکر می کنند مقایسه کنید. زمانی که می خواهید درباۀ موضوع مهمی تصمیم بگیرید، سعی کنید از نقطه نظر افرادی که دیدگاهشان با شما تفوت دارد نیز آگاه شوید. همیشه بهتر است اول تصمیماتتان را با دوستان و اقوام در میان بگذارید و در صورت رضایت بخش بودن، آن را به دنیا عرضه کنید.

  آزمایش صورت قرمز را انجام دهید. زمانی که خواستید در مورد موضوعی تصمیم بگیرید از شیوۀ صورت قرمز استفاده کنید. از خودتان بپرسید: اگر من این کار را انجام داده بودم و کار من از طریق اخبار تلویزیون یا روزنامه به گوش همۀ مردم می رسید، آیا من شرمنده و خجالت زده می شدم؟ اگر پاسختان مثبت است...از این موقعیت تا حد ممکن دور شوید.

  به دنبال یک سنگ صبور باشید. هر انسانی به کسی نیاز دارد که به حرف هایش گوش دهد. سعی کنید کسی را داشته باشید که در صورت لزوم با وی درد دل کرده و از اندرزهایش بهره مند شوید. این شخص می تواند یک دوست، یکی از اعضای خانواده، یک روانشناس یا مشاور باشد.

  زمانی که تصمیم اشتباهی می گیرید، از آن درس بگیرید. تصمیمات نادرست بخشی انکارناپذیر از زندگی ما هستند . به همین دلیل است که اکثر مردم در طول زندگی در مورد تصمیماتشان تجدیدنظر می کنند. مهم نیست که شما در چه موردی تصمیم نادرست گرفته اید یا شدت اشتباهتان چقدر بوده، مهم این است که شما از شکستتان درس بگیرید.

 

  منبع: ترجمه

::
:: چرا از تغییر می ترسیم ::
 | تاریخ ارسال: 1391/10/6 | 

  چرا از تغییر می ترسیم؟

  تغییر و تحول، فرآیند اجتناب ناپذیر زندگی است. مواجهه با چالش های تازه، دست یابی به موقعیت ها و اطلاعات تازه و دیدار با افراد جدید ما را در معرض تغییر و سازگاری قرار می دهد.

  فکر ایجاد تغییر در زندگی ممکن است بسیار استرس آور باشد، اما اگر مایل ایم بر سرنوشت خود مسلط باشیم باید تحمل تغییر را داشته باشیم. در غیر این صورت ناگزیریم به کمتر از چیزی که در تصور داریم قناعت کنیم. اما چرا از تغییر می ترسیم؟ در اینجا چند دلیل برس از تغییر بیان شده است. می توانیم علت ترس خود از تغییر را شناسایی کنیم و برای رفع آن بکوشیم.

  1-ترس از ناشناخته ها

  ترس از ناشناخته ها موجب می شود مردم هیچ اقدامی برای تغییر انجام ندهند و در همان موقعیت نامطلوب قبلی باقی بمانند، زیرا شرایط شناخته شده نامطلوب برای آنها آشناتر از شرایط ناشناخته جدید است و چون شروع شرایط جدید سازگاری مجددی می طلبد برای بسیاری افراد مشکل است. مردم به محض آنکه به تغییر می اندیشند، به بازی چی می شه اگر...؟ دچار می شوند:

  چی میشه اگر اشتباهی از من سر بزند؟

  چی میشه اگر بدتر از چیزی بشه که الان دارم؟

  چی میشه اگر شکست بخورم؟

  به خودتان می گویید هر چیز نقد بهتر از نسیه است و بدین گونه هر فکری درباره تغییر موقعیت خود را مدفون می کنید. به خاطر بسپارید که ما جام جهان نما برای پیشگویی آینده نداریم، بنابراین نمی توانیم پیامدهای تصمیم خود را با اطمینان صد درصد پیش بینی کنیم. ولی می توانیم داشته های خود را در موقعیت حاضر برآورد کنیم و ببینیم با تغییرات احتمالی چه مواردی در جهت مثبت یا منفی تغییر خواهد کرد. اگر به ترس از تغییر پر و بال دهید تصورات شما دائماً از یک منبع پایان ناپذیر ترس آور تغذیه می شود که مانع حرکت شما می گردد. به این نکته توجه کنید که شما همان طور که قدرت دارید بدترین احتمالات را تصور کنید، قادرید بهترین حالت را نیز تجسم کنید. بنابراین این پیش بینی به نوع تمرکز شما بستگی دارد. اگر به صورت منطقی به ارزیابی سود و زیان هر انتخاب بپردازید جای هیچ بحثی نیست، اما مشکل اینجاست که اغلب افراد بدون هیچ شاهد و مدرکی تنها با تصویر سازی منفی خود را از حرکت باز می دارند.

  روانشناسان معتقدند به ازای هر گزینه جدیدی که برای خود در نظر می گیرید امکان به وجود آمدن فرصت های جدید و باورنکردنی فراهم می شود، فرصت هایی که حتی تصورش را هم نمی کردید.

  ما انسان ها همواره فرصت ها و گزینه های مختلفی پیش رو داریم که البته امتحان کردن همه آنها امکان پذیر نیست پس بهتر است پس از انتخاب گزینه های موجود، با یک تحلیل گام به گام از سود و زیان هر انتخاب، بهترین و سودمند ترین گزینه را انتخاب کنیم. به یاد داشته باشید غیر از موارد خاصی که در کل به مشکلات و گرفتاری های زیادی منجر می شود، بیشتر مواقع انتخاب اشتباه وجود ندارد، بلکه پیامدها، برحسب نیاز هر شخص، تعیین کننده اثربخشی یک انتخاب است.

  2-شک کردن به خود

  معمولاً وقتی می خواهیم تغییری در زندگی خود ایجاد کنیم و بایستی برای تغییر اقدام کنیم، دچار شک و تردید می شویم، در این اوضاع، مسائل بزرگ تر و سخت تر از آنچه که واقعاً هست به نظر می رسد وقتی کارها و گزینه ها را بزرگ می کنیم، دیگر غیرممکن می شوند و به دنبال آن، ترس از عدم توانایی در مدیریت مسائل بر مان غلبه می کند.

  اگر می خواهید به چیزهای بزرگ دست یابید یا به آرامش درون برسید، گاهی لازم است از حاشیه امن خود عقب نشینی کنید و برخی چیزهای کاملاً جدید را تجربه کنید. حداقل سعی خود را کرده اید و با این احساس پشیمانی زندگی نمی کنید که اگر چنین و چنان کرده بودم، چنین نمی شد. در بیشتر مواقع متوجه می شوید موقعیت جدید به مراتب بهتر از آن چیزی است که تصور می کردید و بدین طریق اعتماد به نفس شما در جهت تجربه موقعیت های جدید ارتقا پیدا می کند.

  3-فرار از مسئولیت تصمیم گیری

  بعضی افراد وقتی در مقابل موقعیت های چالش برانگیز زندگی قرار می گیرند، به جای آنکه براساس نیازهای درونی و شخصی خود تصمیم گیری کنند، دائماً از دیگران نظرخواهی می کنند. البته باید توجه داشت که قصد آنها از این نظرخواهی جمع آوری اطلاعات برای تصمیم گیری نیست، بلکه می خواهند نظر کامل یک فرد را در جهت تصمیم گیری های خود به کار ببندند و بدین ترتیب مسئولیت پیامدهای تصمیم گیری را به دوش دیگران بیندازند. این افراد به سبب ترس از پیامدهای انتخاب خود، یا دائماً تصمیم گیری را به عقب می اندازند یا کاملاً تسلیم نظر دیگران می شوند. در هر حالت، نکته حائز اهمیت در این افراد این است که موقعیت شناخته شده فعلی را حتی اگر نامناسب باشد به موقعیت جدید و ناشناخته ترجیح می دهند. قدر مسلم چنین انتخابی مانع پیشرفت آنها می شود چرا که یا بر اساس نیازها و اولویت های دیگران تصمیم می گیرند یا هیچ تصمیمی نمی گیرند و دچار روزمرگی و تکرار می شوند.

  4-فراموش کردن گزینه های متعدد موجود و چسبیدن به یک گزینه

  بعضی افراد مایل به ایجاد تغییراتی در زندگی خود هستند ولی با زاویه ای محدود به مسئله خود چشم می دوزند و در نتیجه راه حل های بسیار محدودی پیش روی خود می بینند. در چنین وضعی اگر بخواهند موقعیت فعلی خود را تغییر دهند فقط یک انتخاب پیش رو دارند. با این تصور یک بن بست ذهنی برای خود ترسیم می کنند که با ترس و تزلزل تغذیه می شود و به احساس درماندگی می انجامد. بنابراین این فکر در فرد القا می شود که من محکوم هستم که در این وضع باقی بمانم، چرا که راه دیگری وجود ندارد. واقعیت این است که در بیشتر مواقع با استفاده از بارش فکری می توانیم گزینه های متعددی را پیدا کنیم و با ارزیابی سود و زیان هر یک، مناسب ترین گزینه را انتخاب کنیم و به اجرا درآوریم. البته در موارد اندکی نیز تنها یک انتخاب وجود دارد و حتماً تصمیم گیری در این موقعیت ها سخت تر می شود. پس زاویه نگاه خود را وسیع تر کنید و امکانات موجود را ببینید.

  5-خود را در نقش قربانی دیدن و تسلیم شدن

  برخی افراد از زندگی خود رضایت ندارند، ولی پذیرفته اند که محکوم به آن اند و مستحق زندگی بهتری نیستند، در این حالت، دائماً برای خودشان دلسوزی می کنند و بیشتر و بیشتر نسبت به اطرافشان خشمگین می شوند. آنها خود را قربانی افراد، شرایط و طبیعت می دانند و تسلیم نابسامانی هایشان می شوند. برای مثال فردی که در زنگی زناشویی احساس رضایت نمی کند، ممکن است با این طرز فکر که من چاره ای جز تحمل ندارم و قربانی هستم، همه به من ظلم می کنند و من توانایی هیچ تغییری را ندارم، دائماً خودخوری می کند و به تدریج دچار فرسودگی و افسردگی می شود. در حالی که در طرز تفکر سالم افراد سهم خود را در پیدایش و تداوم مشکل پیدا می کنند و برای تغییرات مثبت گام های مؤثری بر می دارند. تسلیم شدن بدون چون و چرا در برابر اوضاع به تدریج به بی مسئولیتی و در نهایت افسردگی و نارضایتی می انجامد.

  خوب است، این اصل کلی را بپذیریم که تغییر مستلزم بیرون آمدن از حاشیه امن است بدین معنا که ناشناخته های زیادی درون خود دارد. این ناشناخته ها همیشه وحشتناک نیستند، فقط به آن عادت نداریم. چنانچه هنگام شروع هر تغییر با زاویه ای باز امکانات موجود را دیده باشیم، گزینه های مناسب تری را انتخاب می کنیم و احتمال خطا و اشتباه را پایین می آوریم، اما باید بدانیم که به هر حال هر تغییری پیامدهای مثبت و منفی خود را دارد و ارزیابی صحیح اولیه به ما کمک می کند گزینه ای را انتخاب کنیم که بیشترین پیامد مثبت و کمترین پیامد منفی را داشته باشد.

  برای مثال وقتی با ارزیابی صحیح تصمیم به تغییر شغل خود می گیرید، ممکن است محیط جدید، همکاران جدید و رئیس جدید، ناشناخته های زیادی داشته باشند. اگر چه هماهنگ شدن با این تغییر، دشواری های خاص خود را دارد، ولی ممکن است سکوی موفقیت شما باشد. در حالی که ماندن در شغل قبلی ممکن بود مانع پیشرفت و موفقیت شما باشد.

  به خاطر بسپاریم که ما قادر نیستیم در همه امور زندگی صد درصد تاثیر گذار باشیم، اما می توانیم با تفکیک اموری که خود در ایجاد و حفظ آن نقش داریم و اموری که بی هیچ دخالتی از جانب ما اتفاق می افتد، در هر حال فعال و تاثیرگذار باشیم. افرادی که با ایمان قوی خود تسلیم پروردگارند، خود را قربانی نمی بینند و به نقش مؤثر خود در زندگی واقف اند، و قطعاً با کسانی که تسلیم می شوند چون احساس قربانی بودن دارند، متفاوت اند.

  خداوندا به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم و علمی که تفاوت این دو را بدانم

  برگرفته از نشریه پیام مشاور دانشگاه تهران

::
:: خودآگاهی و خودپنداره چیست؟ ::
 | تاریخ ارسال: 1391/10/6 | 

  خودآگاهی و خودپنداره چیست؟

  چگونگی رفتار ما ریشه در نگاهمان نسبت به خودمان دارد. شخص معلول هم از این قاعده مستثنی نیست. اگر نگاهی که اجتماع و خانواده به او دارند متمرکز بر ناتوانایی هایش باشد، تصویر او نیز از خود منفی خواهد بود. اما باید بر این نکته تاکید کرد که چنین تصویری می تواند با افزایش سطح خودآگاهی فرد نسبت به توانایی هایش، به تصویری مثبت و کارآمد تبدیل شود و در پی آن رضایت و لذت او با وجود تفاوت جسمی با دیگران افزایش یابد.

  نگاه کن ببین من چه کار کردم...

  من این کارها را خوب بلدم...

  آیا به درد دانشگاه رفتن می خورم؟

  آیا پدر و مادر خوبی هستم؟

  آیا از این کار لذت خواهم برد؟

  ما به طور مداوم و پیوسته در معرض پرسش هایی در مورد خودمان هستیم. هنگامی هم که نسبت به طرح این سوالات ناآگاهیم، باز هم با طرح چنین پرسشهایی از خود، کارهای مختلف را امتحان و از بعضی کارها اجتناب می کنیم. به عبارتی، پاسخ ما به این پرسشها، به سوالی بزرگتر و کلی تر باز می گردد، من کیستم؟

  پاسخ به این سوال روشن می کند که انسان می تواند درباره خود، توانایی ها و ویژگی هایش به دانش و آگاهی دست یابد و نسبت به خویشتن به عنوان وجودی متمایز از دیگری و فاعل عمل، شناخت دارد.

  گرچه هر یک از ما پاسخ های متفاوتی به این سوال می دهیم، اما، پاسخ به سوال من کیستم؟ محور بسیاری از رفتارها و احساسات ماست. به عوان مثال، اگر من خود را کسی بدانم که علاقه ای به درس ندارد، شکست در کنکور، اهمیتی برایم نخواهد داشت اما اگر خود را فرد با استعداد و علاقمند به درس بدانم، شکست در کنکور احساس ناکامی و ناراحتی را در من ایجاد خواهد کرد.

  بهتعبیر روانشناسانه، توانایی فرد در شناخت خود و آگاهی از خود به عنوان موجودی متمایز را خودآگاهی و پاسخ به سوال من کیستم؟، همان چیزی است که خودپنداره نامیده می شود. هر چه پاسخ افراد به سوال من کیستم؟ دقیقتر باشد، فرد از توانایی خودآگاهی بیشتری برخوردار خواهد بود. چگونگی برداشتی که ما از خود داریم، نقشی مهم و زیربنایی در احساس رضایت از زندگی دارد. بنابراین، تقویت توانایی خودآگاهی و به تبع آن داشتن خودپنداره ای دقیق می تواند فرد را در جهت مقابله با مشکلات و حل آنها یاری دهد.

  خودآگاهی

  خودآگای دانش و ادراکی است که فرد از خود دارد. به عبارتی، خودآگاهی شامل شناخت ما از خودمان است و توانایی داشتن خودآگاهی و افزایش آن به معنای آنست که فرد تصویری روشن از ویژگیها، ارزشها، نگرشها، علائق و نیازهایش داشته باشد. خودآگاهی پیش نیاز دیگر مهارتهای زندگی است زیرا افراد برخوردار از کارکرد سالم، دید دقیقی از خود دارند. اگر چه گاه دشوار است، ما آنچه را که واقعاً هستیم ببینیم و باز هم نسبت به آن صبور و شکیبا باشیم.

  خودآگاهی عمومی خصوصی

  افرادی که خودآگاهی عمومی دارند، از دیدگاه دیگران نسبت به خودشان آگاه هستند و افرادی که خودآگاهی خصوصی دارند، از احساسات درونی خود آگاه هستند و می توانند خود را به خوبی تحلیل کنند. افرادی که خودآگاهی عمومی بالاتری دارند، بیشتر نگران استقلال و هویت خود هستند و به احتمال بیشتری خود را با معیارهای بیرونی هماهنگ می کنند. افرادی که خودآگاهی خصوصی بالاتری دارند، خودپنداره دقیقتر و مفصل بندی شده تری دارند و بیشتر بر اهداف و استانداردهای درونی متمرکز هستند.

  خودپنداره

  خودپنداره، تصویری است که ما از خود داریم. ما نظریه هایی درباره جهان می سازیم که به ما کمک می کنند با موقعیت هایی که روبه رو می شویم، کنا بیاییم. مهمتر از آن، ما به خلق نظریه هایی درباره خودمان نیز دست می زنیم. این نظریه ها را نظریه خویشتن می نامیم و در اینجا آن را معادل خودپنداره فرض می کنیم.

  چند دیدگاه در مورد چگونگی شکل گیری خودپنداره وجود دارد:

  1-دیدگاه اجتماعی:

  در این دیدگاه خود محصولی اجتماعی است. گروهی از روانشناسان اجتماعی که خود را تعامل گران نمادین می نامند، معتقدند که افراد بر اساس اینکه دیگران در مورد آنها چه نظری دارند یا با آنها چگونه رفتار می کنند، در مورد خود اظهارنظر می کنند. هر فرد آگاهی می یابد که حوزه ای در ادراک دیگری است و با درونی سازی آن بر خود نیز به عنوان موضوعی در حوزه ادراکی خویشتن آگاه می شود. به عنوان مثال، اگر دیگران به من بگویند که فردی باهوش و بالیاقت هستم، من خود را فردی باهوش خواهم دانست و اگر اطرافیان مرا فردی کندذهن و ناتوان بدانند، من نیز خود را ناتوان می پندارم. در این دیدگاه، آنچه اهمیت دارد نظر دیگران در مورد ماست. محیط بیرونی، ساختار کلان اجتماعی، همانندسازی، تعاملات بین فردی و ایفای نقش از عوامل اصلی شکل دهنده خود هستند. شاید بتوان با اغماض چنین گفت که در این دیدگاه، تصویری که دیگران از ما دارند، همان خودپنداره ماست.

  ما گرایش داری خود را چنان ببینیم که دیگران ما را می بینند

  2- دیدگاه شناختی:

  در این دیدگاه، چنین مطرح می شود که در ارزشیابی هایی که دیگران در مورد ما دارند، انتخابها و تفسیرهای ما نیز نقش دارند، به عبارتی، هر تصویر بیرونی از خلال درون می گذرد.

  دراین دیدگاه خودپنداره، تفسیری است که ما از خودمان داریم. آنچه در این دیدگاه محور اصلی شکل گییری خودپنداره است، خود به عنوان یک ساختار شناختی است. در واقع، برخلاف دیدگاه اجتماعی که خودپنداره هر فردی فقط و فقط حاصل تصاویر و تعبیرهای دیگران از او بود، در اینجا، این خود فرد ایت که با بازسازی و تفسیر تصاویر دیگران، خودپنداره اش را شکل می دهد.

  3-دیدگاه شناختی اجتماعی:

  همانطور که از نام این دیدگاه برمی آید، ترکیبی از نظریات شناختی و اجتماعی است. در این دیدگاه، خود، حاصل تفسیری است که فرد از تصاویر دیگران از خودش دارد. به عبارتی، علاوه بر آنکه دیدگاه دیگران در مورد ما اهمیت دارد، تفاسیری که ما نیز از دیدگاه ایشان داریم حائز اهمیت است. در اینجا، خودپنداره نه محصول فرد به تنهایی و نه محصولی اجتماعی است، که ترکیبی از هر دو می باشد.

  اهمیت و کاربرد خودپنداره

  تصور کنید که پاسخ به سوال من کیستم؟ را نمی دانید، آنگاه برای تصمیم گیری هیچ اصل و مبنایی ندارید. بنا به اعتقاد بسیاری از روانشناسان، میزان شناختی که ما از خودمان داریم و نیز نحوه نگریستن ما به خودمان، مبنای بسیاری از تصمیم ها و رفتارهای ماست. به عنوان مثال، اگر فیلمی بر روی پرده سینما در حال اجرا باشد، ما براساس شناختی که از خودمان داریم، درباره نرفتن یا رفتن برای دیدن فیلم تصمیم می گیریم. از این رو، خودپنداره می تواند نقش یک راهنما و نقشه را برای ما بازی کند. به همین دلیل دقت، صحت و واقع بینی آن از اهمیت بسیاری برخوردار است. دقت خودپنداره به ما کمک می کند تا نسبت به اشتباهات خود واقع بین باشیم. مسوولیت رفتارهایمان را بپذیریم و بی آنکه بین مسوولیت پذیری و سرزنش خود در حال نوسان باشیم، عملکرد خود را دقیقا ارزیابی کنیم. در مجموع، خودپنداره دقیق به ما کمک می کند تا عملکرد بهتری داشته باشیم. برای ترسیم خودپنداره دقیق می توانیم آن را در چهار سطح زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی بررسی کنیم.

  سطح زیستی:

  تصویری است که از جسم خود داریم. قد، وزن، رنگ مو و ... تمام ویژگیهای فیزیکی و جسمانی ما در این حوزه قرار می گیرند.

  سطح روانی:

  شامل ویژگیهای روحی و حالات روانی ما هستند. خوشحالی، لجاجت، پشتکار و ... دیگر صفاتی که شخصیت ما را شکل می دهند، در این بخش جای می گیرند.

  سطح اجتماعی:

  نقش های متفاوتی که ما در اجتماع بازی می کنیم مثل دانشجو بودن، فرزند خانواده بودن، معلم بودن، همسابه بودن و ... در این حوزه قرار می گیرند. بدیهی است که به ازای هر نقش، رفتار متفاوتی داریم و کسانی در ارتباطات موفق هستند که بتوانند از عهده نقشهای متفاوت برآیند و برای هر نقش رفتار ویژه آن را تعریف کنند.

  سطح فرهنگی:

  خودپنداره فرد در سطح فرهنگی پاسخی است که به سوال چرا زنده ای؟ یا هدف از زندگی چیست؟ می دهد.

  برای ترسیم خودپنداره ای دقیق، بهتر است که به جای استفاده از صفتهای مثبت و منفی، از عبارات توصیفی و رفتاری استفاده کنیم. به عنوان مثال، به جای آنکه بگوییم قد من کوتاه است بگوییم قد من 160 سانتیمتر است. یا در سطح روانی، به جای اینکه بگوییم من پرخاشگرم از عبارت من وسایل خانه را می شکنم استفاده کنیم.

  ویژگی های خودپنداره کارآمد

  1-داده های حاصل از تجربه را کسب کند و به عبارتی، منطبق بر واقعیت باشد. مثلا اگر ما تصور کنیم که دانشجوی خوبی هستیم اما در بسیاری از امتحانات موفق نبوده ایم، به معنای آنست که خودپنداره ما مبتنی بر واقعیت نیست و شاید ما در حال خودفریبی باشیم، علاوه بر این، بهتر است که به جای کلی گویی، از ویژگی های اختصاصی خود آگاه باشیم، مثلا به جای آنکه بگوییم من فردی فرهنگ دوست هستم یا من از فعالیتهای فرهنگی خوشم می آید بگوییم من از نمایشنامه نویسی خوشم می آید.

  2-لذت درد را به حداکثر تعادل خود برساند، اگر فردی تصور کند که می تواند مشکلات زندگی اش را به تنهایی حل کند اما هر روز دعوا داشته باشند، خودپنداره اش از کارکرد ضعیفی برخوردار خواهد بود. زیرا برخلاف تصویری که از خود دارد، در واقعیت به جای آنکه از زندگی اش لذت ببرد، در آن رنج می کشد. مثالی دیگر، اگر فرد تصور کند از سینما رفتن لذت می برد و بعد لحظات خوبی را در سینما تجربه کند، چنین فردی از خودپنداره کارآمد برخوردار خواهد بود. در واقع منظور این است که فعالیت هایی را که از آن لذت می بریم یا باعث زنجش و ناراحتی مان می شود، بشناسیم و به این ترتیب، به گونه ای رفتار خواهیم کرد که با خودمان در تضاد نخواهیم بود.

  3-عزت نفس ما را به سطح بهینه برساند، این نظریه باید تا حد امکان به ما احساس خوب بودن ارزانی کند. اگر خودپنداره ما فقط شامل صفات منفی ما باشد، در این حالت عزت نفس پایینی را تجربه خواهیم کرد. از این رو، خودپنداره ای کارآمد خواهد بود که ترکیبی از صفات خوب و بد باشد. اگر این سه ویژگی همزمان حضور داشته باشند، خودپنداره فرد از کارایی لازم برخوردار خواهد بود اما اگر فردی، به عنوان مثاال، تصور کند که مدیر خوبی است( در ظاهر چنین تصوری احساس خوب بودن به ما می دهد) اما، پروژه هایش طبق برنامه اجرا نشود و همکارانش از او ناراضی باشند، خودپنداره چنین فردی فاقد ویژگی نخست جذب داده های ناشی از تجربه است. همین طور تعادل لذت درد نیز برقرار نیست. به خاطر داشته باشیم که خودپنداره، نه خوب است و نه بد. تصویری که ما از خود داریم، به خودی خود بار ارزشی ندارد. این ما هستیم که آن را ارزشگذاری می کنیم. به واسطه ارزشی که به آن می دهیم، احساس ارزشمندی یا بی ارزشی می کنیم .

  نویسنده: مریم عاطفی

  روزنامه مردم سالاری

 

 

::
:: استرس و دانشجویان ::
 | تاریخ ارسال: 1391/10/6 | 

  استرس و دانشجویان

  استرس، واکنش ذهن و جسم در برابر موقعیت های جدید، تهدیدآمیز و یا هیجان برانگیز است. پیش از آنکه استرس را به کلی رد کنیم، لازم است بدانیم استرس تنها زمانی خطرناک خواهد بود که بیش از میزان لازم وجود داشته باشد. بیشتر استرس هایی که ما تجربه می کنیم، مفید و محرک هستند. کشمکش های زندگی گرچه می توانند سبب استرس شوند، اجتناب از هرگونه واقعه ی استرس زا نیز به تدریج زندگی کسالت آمیزی را به همراه می آورد. مشکل زمانی آغاز خواهد شد که شما دائماً با مقدار بالایی از استرس مواجه باشید. گرچه برخی از استرس های ما ناشی از مشکلات جدی و عمیق عاطفی هستند ولی بسیاری از آنها چنین نیستند و با یک مشاوره ساده و با فنون کنترل استرس، قابل حل می باشند. شما می توانید با استفاده از راهکارهای ذیل استرس را کنترل کنید:

  نقش خود را در به وجود آوردن موقعیت های استرس زا روشن نمایید.

  روش زندگی متعادلی را برگزینید.

  تکنیک های خاصی را به منظور آرام سازی خود بیاموزید

  با تعریف و تفسیر مسایل، جنبه های صحیح تر و وسیع تری را پیش بینی نمایید

  نظام ارزش های خود را مشخص سازید و روحیه مذهبی، معنویت و روحانیت را در خود تقویت کنید

  بسیاری از دانشجویان تمایل دارند عوامل خارجی و بیرونی را به عنوان عوامل استرس زا معرفی کنند. دانشجویان اظهار می دارند امتحانات، برخی اساتید، موقعیت های جدید و مواردی از این دست سبب بروز استرس در آنها می گردند. بکار بردن واژه عوامل استرس زا بدین معناست که استرس صرفاً به واسطه اشخاص، موقعیت ها یا وقایع حاصل می گردد. در حالی که بروز استرس مراحل پیچیده تری دارد. یک ارزیابی و تحلیل دقیق از خودتان، نقش شما را در بروز استرس مشخص خواهد ساخت. بنابراین، در اینجا سه واژه معنا می یابد، محیط(آن چه در بیرون رخ می دهد)، ذهن(آنچه شما درباره وقایع و عوامل تفسیر و برداشت می کنید) و جسم(بازتاب عواطف، احساسات و بدن شما نسبت به واقعه) در بیشتر مواقع مسائل و رخدادها در ذات خود استرس زا نیستند، بلکه تفکرات و برداشت شما از قضایا سبب ایجاد استرس منفی می گردد. در واقع برداشت های شما به واسطه نگرانی های بیش از اندازه، تفکرات منفی، تفکرات غیرواقع گرایانه و غیره به گونه ای منفی عمل کرده و عوارضی را به دنبال می آورد. به عنوان مثال، وقتی دانشجوی ممتازی که انتظار بهترین نمره را در امتحان داشته، نمره بسیار پایینی مانند 10 می گیرد، دچار تنش و استرس می گردد. نمره پایین در امتحان فی نفسه استرس زا نبوده است، بلکه تفسیری که آن دانشجو بر اساس تصورات خود از پیامد نمره و سایر مسایل متعاقب آن داشته، سبب بروز استرس در وی گردیده است.

  روشن است که نحوه برداشت و تفکر شما از وقایع سبب بروز استرس و یا عدم بروز آن می گردد. وقایعی مانند آنچه به عنوان مثال ذکر شد کاملاً می توانند استرس زا باشند ولی شما زمانی قادر به کنترل آن هستید که درک وسیعی از واقعه داشته باشید و به این نکته واقف گردید که این شما هستید که با تفسیر های خود وقایع را بد یا خوب تفسیر می کنید. به خاطر بسپارید که سلامت جسمانی شما تاثیر به سزایی بر نحوه برخوردتان با موقعیت های تنش زا دارد. فردی که همیشه در خود فرو می رود، غذای کافی نمی خورد و به اندازه لازم نمی خوابد، توانایی کمی در مواجهه با مسایل دارد.شما بایستی نسبت به سلامت خود توجه داشته باشید. توازن صحیح در خواب، ورزش، کار، مطالعه و تفریح از نکات قابل تعمق است.

  بعضی از دانشجویان برای رسیدن به اهداف گوناگون خود دائماً در تلاش هستند. دائماً در عجله و شتاب به سر می برند و از فعالیتی به فعالیت دیگر روی می آورند. همیشه از زمان عقب هستند و هرگز قادر نیستند در هر یک از فعالیت هایی که در پیش گرفته اند، خود را به قله موفقیت برسانند. بخشی از این مسایل در مورد بسیاری از دانشجویان به سبب عدم سازماندهی صحیح اتفاق می افتد. به نظر می رسد مدیریت بهینه ی وقت می تواند در بهبود این وضعیت مفید باشد.

  از ابزارهای کنترل استرس، استفاده از تکنیک های آرام سازی است. بیشتر این تکنیک ها نظیر مراقبت، آرام سازی عضلات و غیره به گونه ای مشابه عمل می کنند. استفاده از این تکنیک ها این فرصت را به شما می دهد تا به حالت عمیقی از آرامش برسید. در این حالت جسم و ذهن شما به طور همزمان برای مدت زمانی در استراحت به سر می برند. تمرین هر یک از این تکنیک ها به طور منظم، احساس آرامش در شما ایجاد خواهد کرد و سطح انرژی و توانایی های شما را در مواجهه با جهان خارج، تجدید خواهد نمود.

  برای اطلاع بیشتر در مورد این تکنیک ها می توانید به مرکز مشاوره دانشگاه مراجعه نمایید.

  برخی افراد به سادگی در مواجهه با یک مسئله عادی درگیر و گرفتار می گردند. نگاهی محدود به قضایا دارند، به هنگام تحلیل واقع بین نیستند و از یک شکست و یا یک مانع فاجعه می سازند. بحث و گفتگو درباره مشکلاتتان با یک دوست قابل اعتماد به شما این اجازه را می دهد تا خود را از دنیای منفی درونتان بیرون آورده و دیگر جنبه های قضیه را نیز ببینید. گاه به هنگام مباحثه و گفتگو درباره مسایل، جنبه هایی از موضوع توسط دیگران برایما آشکار می گردد. کلامی نمودن تفکرات و به زبان آوردن آنها، به شما کمک خواهد کرد مطالب را در کنار یکدیگر قرار دهید و بر موضوع تسلط یابید. غالباً استرس به واسطه عدم رضایتمندی، احساس گم شدن از هدف و یا فقدان هدف ایجاد می شود. گاه دانشجویان زمینه ها، اهداف و روش هایی را در زندگانی خود تدارک می بینند که به ندرت با شرایط کنونی و خواسته های آنها تناسب دارد. به عنوان مثال: ممکن است یک دانشجو به خواندن رشته حسابداری مشغول شده باشد، در حالی که همیشه خواهان آن بوده است که در رشته های هنری به تحصیل بپردازد و یا ممکن است یک دانشجو حلقه گسترده ای از دوستان مختلف تشکیل داده باشد، در حالی که هیچ یک از آنها روابط صمیمانه و تاثیرگذاری که وی همواره خواهان آن بوده است را تامین نکرده باشد. روشن نمودن ارزش ها و تصمیم گیری در مورد آنچه حقیقتاً از زندگی می خواهید، به شما کمک خواهد کرد در مورد خودتان احساس بهتری داشته باشید و به گونه ای احساس رضایت کنید که در مواقع سخت زندگی آرامش و متانت خود را حفظ نمایید. تقویت روحیه مذهبی و معنویت در تعدیل احساسات منفی کمک موثری خواهند بود و به تدریج سبب احساس امنیت در شما خواهد شد. به منظور سازگاری بهتر با موقعیت های پر استرس و به عنوان فرد مستقلی در مقام یک دانشجو، سه واژه مهم را به خاطر بسپارید: پیامد، تغییر و همکاری همواره به یاد داشته باشید هر تصمیم شما پیامدهای خاصی را به دنبال خواهد داشت. حتی آن دسته از تصمیماتی که ظاهراً فقط به خودتان مربوط است همیشه نتایج و پیامدهای قابل کنترل ندارند. زمانی که مجبور به تصمیم گیری هستید در مورد آن موضوع تمام و کمال بیندیشید و پیش از آن که تصمیم خود را به اجرا بگذارید، اهداف، موقعیت ها و نتایج حاصله را با دقت از نظر بگذرانید.

  همواره این حقیقت را به خاطر داشته باشید که همه چیز در حال تغییر است. بسیاری از این تغییرات تحت کنترل شما هستند و توانایی سازگاری شما با این تغییرات فرصت مهم و با ارزشی را فراهم می آورد تا با عوامل استرس زا به راحتی کنار بیایید. از دیگر راه های سازگاری با استرس، ارزش گزاردن به مشارکت های و همکاری های گروهی است که این امر در اجتماعات دانشجویی، یافت می شود. بسیاری از افراد که شما در دانشگاه ملاقات خواهید نمود افراد دلسوزی هستند که به عنوان استاد، مشاور، مددکار و غیره در کنار شما خواهند بود. گرچه ممکن است گاه احساس جدایی از دیگران نمایید ولی هرگز احساس تنهایی نخواهید کرد.

  اکنون لازم است راهکارهای ذیل را به منظور مقابله با استرس به کار ببرید.

  1-وقت خود را به نحو صحیح و مطلوب تحت کنترل درآورید. یادداشت روزانه ای برای خود آماده سازید تا برنامه ی هفتگی خود را ( از قبیل ساعات کلاس ها، زمان مرور و مطالعه دروس، زمان امتحانات، زمان ورزش، کار و..) در آن یادداشت کنید.

  2-اولویت های خود را مشخص سازید و به عنوان یک دانشجو فرصت ها و اوقات خود را دریابید. اولویت هایتان را به ترتیب بر روی کاغذ آورید و بر روی آنهایی که در ابتدای لیست شما هستند، تمرکز بیشتری داشته باشید. نوشتن ایده ها و خواسته هایتان به شما کمک خواهد کرد تا افکارتان را متبلور و روشن ساخته و اهداف مهم خود را تقویت کنید.

  3-بیاموزید که چگونه در مواقعی به دیگران«نه» بگویید. بسیاری از اوقات شما به دلیل تقاضاهای دیگران از کنترل خارج می گردید. بهترین علایق و خواسته های خود را لیست کرده و به شکل منظم به آنها بپردازید تا بدین وسیله با قبول تقاضاهای دیگران و عدم پرداختن به خواسته های شخصی، سبب بروز استرس در خود نگردید.

  4-برنامه ریزی دقیقی را به عنوان بخشی از روند روزانه تحصیل خود آماده سازید. گاه برای یک دانشجو جهان پر رقابت و برنامه ریزی ضعیف، موقعیت های بحران زایی را به همراه دارد که این بحران غالباً سبب بروز استرس خواهند شد.

  دانشجویان عزیز، استرس را با تشخیص موقعیت های استرس زا از زندگی خود دور سازید. راه های مؤثر کنترل استرس را بیاموزید و در صورت نیاز از متخصصان و مشاوران در مراکز مشاوره، کمک بگیرید.

  گردآوری: مرکز مشاوره دانشگاه تهران زیر نظر محمد اسماعیل صالحی مقدم

::
:: روش های ضربه فنی کردن کسالت ::
 | تاریخ ارسال: 1391/10/6 | 

  روشهای ضربه فنی کردن کسالت

  اگر ۱۹ روش زیر را انجام دهید کسالت دیگر معنا نخواهد داشت. برای این که به زندگی احساس بهتری ببخشید و حسی جدید داشته باشید باید روش هایی را در زندگی به کار ببندید. در اینجا ۱۹ روش تازه و جدید را برای اینکه در روزهای دلگیر و خسته کننده زمستان احساس بهتری پیدا کنید به کار ببندید.

  ۱-دوست خودتان باشید سعی کنید همان طور که با صمیمی ترین دوستانتان برخورد می کنید، با خودتان نیز رفتار کنید. وقتی که دوستی یا کسی که به او علاقه دارید در وضعیت روحی بدی به سر می برد و از شما کمک می خواهد برای او چه می کنید؟

  از او می خواهید تا نگران نباشد. به او می گویید استراحت کند یا به نوعی سرخودش را گرم کند و به مشکلش فکر نکند و...

  در این حالت و در این روزها به خودتان نیز همان توصیه ها را بکنید.

  ۲-احساس پرواز کنید در جایی قرار بگیرید که سکوت و آرامش دارد. برای دقایقی تصور کنید پرنده ای هستید که در آسمان لایتناهی در حال پرواز است. همانگونه که ابرها در آسمان حرکت می کنند، سعی کنید مشکلات را از جلوی چشمانتان عبور دهید. این روش به شما یاد می دهد که به خاطر بیاورید مشکلات قابل عبور و گذر هستند و همیشه در کنار ما نخواهند ماند.

  ۳-رنگ نارنجی از زمان های قدیم «رنگ درمانی»جزو موارد بسیار مهمی بوده که توسط روان شناسان شناخته شده است. از رنگ ها برای کاهش استرس در بیماران و دادن آرامش به آنها استفاده زیادی شده و می شود. روان شناسان معتقد هستند که رنگ نارنجی باعث افزایش حس خوشبینی، اشتیاق و شانس آوردن است. برای این که این احساس در شما شناور شود چند شاخه گل نارنجی در گلدان بگذارید و به آنها نگاه کنید. تابیدن نور نارنجی یا لیوان هایی به این رنگ نیز به شما احساس شادی می دهد. اکنون که در اواخر زمستان هستیم می توانید یک سبد نارنگی، خرمالو، یا پرتقال روی میز بگذارید.

  ۴-خرید های ارزان. همه مردم وقتی موفق می شوند هنگام خرید تخفیف بگیرند شاد می شوند برای این که حس شادمانی را در خود تقویت کنید ارزان تر خرید کنید و پولهایتان را پس انداز کنید تا در مواقع ضروری به کارتان بیاید و بتوانید در آن زمان ها احساس آرامش و شادی کنید.

  ۵- شکلات بخورید. شکلات باعث می شود حالات و روحیات افراد تغییر کند. شکلات میزان سروتونین و اندروفین خون را زیاد می کند و این دو هورمون باعث شادمانی می شود. سعی کنید گاهی شکلات بخورید، تا این احساس در شما تقویت شود.

  ۶-مشکلات را دور بریزید. هر چه را که به نظرتان می آید در زندگی موجب ایجاد مشکل و ناراحتی برایتان شده، روی کاغذی بنویسید. سپس تک تک موارد را بخوانید و روی آن خط قرمز بکشید و سپس وقتی برای تمام موارد راهکار پیدا کردید، کاغذ را مچاله کنید و دور بیندازید.

  ۷-خوش بین باشید به مشکلات به گونه دیگری نگاه کنید. بر این باور باشید که حتی می توان سختی ها را نیز با نگاه دیگری دید. امید به زندگی داشته باشید. روان شناسان معتقدند اگر حتی اشخاص بیمار و بیماران لاعلاج امید خود را از دست ندهند، بر بیماری چیره خواهند شد. سعی کنید در مواقع سختی به این فکر کنید که افرادی که وضعیت بسیار دشوارتری از شما دارند همواره در کنارتان هستند. برخوردکردن با مشکلات و موانع را بیاموزید تا احساس خوشبختی کنید. برای داشتن زندگی خوب، باید انرژی مثبت داشته باشید.

  ۸-از هم تعریف کنید در زمانی که از انجام کارهای روزانه و یا در محیط کار کاملاً خسته شده اید و هیچ انرژی و توانی برایتان نمانده است سعی کنید لبخند بزنید و بگویید که احساس خوبی دارید. در این لحظات از اطرافیان خود و صفات خوبی که دارند تعریف کنید. خواهید دید که بعد از لحظاتی روحیه شما تغییر خواهدکرد و احساس شادی در شما به وجود خواهد آمد.

  ۹-آنچه را دوست دارید بنویسید هر چیزی را که مورد علاقه تان است و به آن عشق می ورزید روی کاغذی بنویسید. این کار حس خوبی به شما خواهد داد. زیرا متوجه می شوید که با برگشت به خاطرات گذشته زمانی به آنچه و آن کسانی که در کنارتان زندگی کرده اند احساس محبت داشته اید.

  ۱۰-حمام کنید بعد از شناکردن در دریا احساس جوانی می کنید. برای این که احساس طراوت را در روزها و شب های پاییزی پیدا کنید کافی است یک فنجان نمک داخل وان حمام بریزید و آن را با آب گرم پر کنید. با شمع های معطری که در کنار وان می گذارید، آرامش خاصی پیدا می کنید.

  ۱۱-موسیقی گوش کنید سعی کنید برای لحظاتی موسیقی گوش کنید. با موسیقی می توانید به آرامش ذهنی برسید و مشکلات را فراموش کنید. حتی اگر شده این کار برای دقایقی یکنواختی زندگی را از بین می برد.

  ۱۲-استراحت کنید وقتی که از انجام کارهای مختلف خسته شده اید و تحت فشار زیادی قرار گرفته اید، مطمئناً نمی توانید کاری کنید که به این مشکلات پایان دهید. در این مواقع بهتر است دست از کار بکشید، کتاب جدیدی بردارید، دراز بکشید و شروع به خواندن کنید. این کار را حداقل برای یک ساعت هم که شده انجام دهید تا به اثرات بسیار مؤثر آن واقف شوید.

  ۱۳-با رنگ ها بازی کنید به سراغ مداد رنگی، گواش، آبرنگ و ماژیک کودکتان بروید و مثل آنها شروع به نقاشی کنید. نقاشی حالات درونی تان را بازگو می کند. همانطور که یک کودک نیز با نقاشی احساس درون خود را به خوبی نشان می دهد. با بازی کردن با رنگ ها احساس آرامش و شادی به شما دست خواهد داد.

  ۱۴-آزاد باشید سعی کنید کارهایی را که تمایل به انجام آن دارید به راحتی انجام دهید. درست مثل کودکی که دوست دارد آواز بخواند و از هیچ کس خجالت نمی کشد. اگر از آواز خواندن لذت می برید بدون اینکه خجالت بکشید آواز بخوانید. ااگر از انجام این کار جلوی دیگران می هراسید در جای خلوتی آواز بخوانید. موسیقی و تخلیه احساسات با آواز، گردش خون شما را تنظیم می کند و احساس خوبی به شما می دهد.

  ۱۵-خدا را سپاس بگویید به یاد سه موفقیت آخرتان بیفتید و با سپاسگزاری و شکرگزاری از خداوند و کشیدن یک نفس عمیق، انرژی بیشری ذخیره کنید.

  ۱۶-خیرخواهی کنید کمک کردن به دیگران و نسبت به آنان خیرخواه بودن، احساس خوشایندی را به افراد می بخشد.این احساس بدن را پر از هورمونی می کند که احساس خوبی را بیشتر می کند. به افراد نیازمندی که در اطرافتان وجود دارد کمک کنید، فرقی نمی کند که میزان و نوع این کمک چه باشد، مهم این است که خیرخواه باشید.

  ۱۷-به عکس های قدیمی نگاه کنید آلبوم هایتان را ورق بزنید و به عکس دوستان و اقوام نگاه کنید. با دیدن آنچه که در گذشته بوده و خاطرات سال های قبل لبخندی روی لب های شما خواهد نشست و احساس خوبی در وجودتان برپا خواهد شد.

  ۱۸-پیغام جدید تلفنی بگذارید اگر تلفن همراه تان یا تلفن خانه تان پیغام گیر دارد، جملات جدید و متفاوتی روی آن بگذارید. می توانید روی این پیغام گیر بگویید:«برای دعوت کردن من به میهمانی یا شام، بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید» می توانید لطیفه ای تعریف کنید یا جمله ای طنز روی پیغام گیرتان ضبط کنید. این کار، به خود شما و کسی که به شما تلفن زده شادی می بخشد.

  ۱۹-بوهای شادی آفرین بعضی از بوها برای تغییر احساس انسان شناخته شده اند. گل رز، بابونه، شمعدانی معطر، لیمو و بالنگ از جمله این بوها هستند. این بوها را به عنوان خوشبوکننده و معطرکننده هوا و فضا مورد استفاده قرار دهید.

برگزفته از مجله نگاه اول

::
:: مطالعه و فنون آن ::

  مطالعه و فنون آن

  گرچه خواندن یکی از اجزای اصلی مطالعه است اما مطالعه فقط شامل خواندن متون درسی نیست. مطالعه فرآیندی هدفمند است که برای رسیدن به مقصود و منظور معینی تدارک دیده می شود. مطالعه متون درسی مراحل گوناگونی دارد که با توجه به موضوع و مادۀ درسی می تواند متفاوت باشد. به عنوان مثال مطالعه دانشجو برای موفقیت در امتحان معادلات دیفرانسیل با مطالعه برای موفقیت در امتحان درس معارف اسلامی تفاوت دارد. اولین نکته ای که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد این است که برای هر مادۀ درسی روش مناسب مطالعه خاص آن درس را به کار ببریم. روش مناسب مطالعه روشی است که دانشجو را قادر سازد به آن سطح یادگیری که برای موفقیت در مادۀ درسی لازم است دست یابد.

  روش یادداشت برداری از کتابهای درسی

  این روش به دانشجو در فهم صحیح موضوع درسی کمک می نماید و او را وادار می نماید تا به جای اینکه درس را سطحی بخواند و رها کند در مورد آن تفکر نماید.

  کتابها و جزوه های خود را به طور مستمر مرور کنید تا موضوع درسی همیشه در ذهن شما حاضر باشد. در حالی که مطالعه می کنید سؤالاتی را که هنگام امتحان خواهد آمد حدس بزنید.

  هر اصطلاح، تعریف و یا فرمولی را که برای شما مبهم است یادداشت نمایید.

  می توانید کارت هایی داشته باشید و هر سؤال یا اصطلاح را در پشت کارت بنویسید و در قسمت روی کارت جواب یا شرح سؤال را بنویسید.

  در صورت امکان سعی کنید جواب را با زبان خودتان بیان کنید.

  ترتیب کارت ها را تغییر دهید تا جوابها را فقط بر اساس ترتیب آنها حفظ نکنید.

  به قسمت بالای کارت، یا پشت کارت که سؤال یا اصطلاح مبهم نوشته شده نگاه کنید و سعی کنید که پاسخ آن را بیان کنید، اگر جواب را نمی دانید آن را دوباره در انتهای کارتها قرار دهید، جواب را مرور کنید و این کار را آن قدر ادامه دهید تا تمام مطالب را فرا گیرید.

  یادداشت های خود را دائماً همراه داشته باشید. وقت های بیکاری را در طول روز برای مرور کارتها استفاده نمایید، به عنوان مثال وقتی منتظر اتوبوس هستید یا در ماشین منتظر نشسته اید آنها را بخوانید.

  با یکی از همکلاسی هایتان در کلاس در مورد معلومات و اصطلاحات موضوعات درسی مباحثه نمایید، این روش به شما کمک می نماید تا از نحوۀ بیان پاسخها توسط همدیگر مطلع شوید.

  راهکارهای دوره کردن

  فهرستی از نکات مهم را در حال مطالعه تهیه نمایید. این کار به شما کمک می کند تا نکات اصلی که در امتحان خواهند آمد از قبل داشته باشید. فرمولها و اصطلاحات و نظریه ها و تعاریف مهم را یادداشت نمایید تا به طور مستمر آنها را مرور نمایید.

  خلاصه ای را تنظیم کنید که موضوعات مهم واحد درسی و ارتباط بین آنها را در بر داشته باشد. این خلاصه ها لازم است شامل اصلی ترین موضوعات باشد. نقشه یا شکل هندسی از این موضوعات و ارتباط آنها تهیه کنید تا در یادآوری معلومات به آسانی به شما کمک نماید.

  در صورت امکان ملاحظات و قسمتهای مهمی از کتاب را بر روی یک نوار صوتی ضبط کنید به صورتیکه با یک واکمن قابل استفاده باشد. نوار به شما کمک می کند که موضوعات مهم را در حالیکه راه می روید و یا رانندگی می کنید، مرور نمایید.

  برای فرمولها، اصطلاحات و لغاتی که لازم است حفظ نمایید، کارت های یادداشت تهیه کنید. در یک طرف کارت موضوع را و در طرف دیگر سؤالات را یادداشت نمایید. کارتهای یادداشت برای ارزیابی قدرت حفظ شما و یادآوری موضوعات مهم بسیار کمک کننده اند.

  اگر هر هفته مطالعه محتوای تدریس شده انجام شود، دانشجو می تواند مسائل واقعی داشته باشد که در رابطه با آن با استاد خود صحبت نماید. این استراتژی باعث می شود که فاصله روانی بین استاد و دانشجو کاهش یابد و این امر باعث می شود که نه تنها درک بهتری از درس پیدا شود بلکه از نگرش و نقطه نظرات استاد نسبت به درس نیز اطلاع حاصل شود.

 

  

  حدس زدن محتوای امتحان

  یکی از نکات مهم در موفقیت در امتحان حدس زدن محتوای سؤالات امتحان توسط دانشجو می باشد. در این خصوص به دانشجو مطالب ذیل توصیه می گردد:

  به دقت هر جزوه و یا خلاصه ای را که استاد قبل از امتحانات توزیع می کند مطالعه کنید.

  از استاد در مورد نحوۀ امتحان سؤال کنید، اینکه سؤالات تستی هستند یا تشریحی یا و...

  به نکاتی که استاد در آخرین جلسه قبل از امتحان مطرح می کند به دقت توجه کنید.

  سؤالاتی را بنویسید و فکر کنید که اگر استاد بودید این سؤالات را مطرح می کردید، سعی کنید به آنها جواب بدهید.

  امتحانات قبلی همین استاد را مرور کنید.

  با دوستان خود در مورد محتوای امتحان و سؤالات امتحانی تبادل نظر کنید.

  برای حدس زدن سؤالات امتحانی به این قبیل کارهای استاد توجه کنید:

  ü زمانی که استاد نکتۀ معینی را چند بار تکرار می کند.

  ü مواردی را که استاد روی تخته می نویسد.

  ü زمانی که بعضی از موارد مطرح شده را دوباره مرور می کند.

  ü زمانی که استاد سؤالاتی را برای دانشجویان در کلاس مطرح می کند.

  ü زمانی که می گوید این در امتحان می آید.

  اصول اساسی ارائه سمینار و سخنرانی

  برای ارائه سمینار موارد ذیل به دانشجویان تأکید گردد:

  چهار چوب کار را مشخص کنید.

  - افکار سخنرانی را به افکار شنوندگان دانشجو و مسائل مورد توجه آنها نزدیک کنید.

  - سخنرانی تان را با صحبت از امور مشترک بین خودتان و دانشجویان شروع کنید تا در همان خط فکری قرار بگیرند.

  - بعد از مقدمه، نکته اصلی سخنرانی را مطرح و ترکیب سخنرانی را برای حاضران مشخص کنید.

  سخنرانی خودتان را به یک موضوع اختصاص بدهید و آن را به اجزای کوچکتری که امکان درک آنها وجود دارد تقسیم کنید.

  - چند بار درمورد ارائه سخنرانی تان تمرین کنید و در صورت امکان آن را بوسیله نوار صوتی یا تصویری ضبط کنید و نزد دوستان نزدیک تان آن را تمرین کنید.

  فنون القای مطلب: سخنرانی را با یک نکته یا قصۀ جالب کوچکی آغاز کنید و یا با ژستهای حرکتی اثرگذار شنوندگان را جذب کنید.

  - با افراد، روشن صحبت کنید و به صورت مجهول صحبت نکنید.

  - در تمام طول سخنرانی ارتباط چهره ای خود را با شنوندگان حفظ کنید.

  - سخنرانی را با صدای رسا و لحن کلامی مناسب که متناسب با موضوع تغییر می کند ارائه کنید.

  - ژستهای خطایی را همراه با تغییر موضوع تغییر دهید. ژستهای خطایی عبارتند از به کار گرفتن حرکات جسمانی یا تغییر صدا یا کلیه مواردی که توجه شنوندگان را جلب می نماید.

  - سؤالاتتان را برای شنوندگان طرح نمایید تا به صورت فعال با سخنرانی شما همراه شوند.

  - سخنرانی را با خلاصه کردن نکات اصلی و نظریات به پایان ببرید.

  وقتی را به سؤالات شنوندگان و بحث در موارد زیر اختصاص دهید:

  محتوا و افکار طرح شده یا طرح نشده

  خلاصه

  روش ارائه سخنرانی

  به کارگیری وسایل سمعی و بصری

  - قبل از شروع سخنرانی مطمئن شوید که تجهیزاتی که در ارائه سخنرانی از آنها استفاده می کنید آماده هستند و مطابق خواسته های شما کار می کنند. به عنوان مثال ممکن است دستگاه کامپیوتر دانشگاه بر برنامه ای که شما برای ارائه موضوع تحقیق به کار می برید منطبق نباشد.

  - زودتر از زمان شروع به محل سخنرانی بروید و مطمئن شوید که همه وسایل آماده هستند و مطمئن شوید که همه شنوندگان خواهند توانست آنچه را که ارائه خواهید داد ببینند و بشنوند.

  - حروف و تصاویر در مقیاس بزرگ را برای نمایش انتخاب کنید تا همه بتوانند آن را ببینند.

  - برای هر موضوعی وسایل سمعی بصری مناسب آن را بکار ببرید.

  - قبل از شروع سخنرانی هیچ نوشته ای را بین حاضران توزیع نکنید، زیرا دانشجویان به جای اینکه به شما گوش فرا دهند مشغول خواندن نوشته ها خواهند شد مگر اینکه این نوشته ها برای جذب و همراهی بیشتر مخاطبان لازم باشد.

  برنامه ریزی برای زمان امتحانات

  در این مرحله ترم تحصیلی تمام شده و باید خود را برای امتحانات پایان ترم آماده نمایید. چه در طول ترم به خوبی کار کرده باشید و چه به هر دلیلی این کار را انجام نداده باشید، این زمان فرصتی است که باید تمام امور عادی خود را تعطیل کرده و به مطالعه دروس بپردازید. 20 روز تا 1 ماه در هر ترم فرصتی است که شما باید به کار فشرده بپردازید.

  باید توجه کنید که به هر میزان که در مراحل قبلی کار کرده باشید، در این مرحله کار کمتری خواهید داشت.

  برای استفاده از وقت فرجۀ امتحانات، توجه داشته باشید که این وقت بین همۀ دروس تقسیم شود و صرفاً به مطالعه اولین امتحان پرداخته نشود.

  وقت را با توجه به آسان بودن یا مشکل بودن مادۀ درسی، تقسیم کنید.

  3 یا 4 روز قبل از اولین امتحان، زمان مخصوص مطالعه امتحان اول است. بقیۀ وقت را ترجیحاً به صورت معکوس تقسیم کنید.

  اگر دو امتحان در یک روز دارید و یا بین دو امتحان هیچ فاصله ای نیست، در زمان فرجه ها باید وقت بیشتری را به این واحدها اختصاص دهید.

  باید سعی نمایید انتخاب واحد به گونه ای باشد که دو امتحان در یک ساعت نباشند. اما اگر مجبور شدید این کار را بکنید، از قبل با آموزش دانشکده هماهنگ کنید. در این گونه مواقع در سر جلسه به دانشجو هر دو ورقۀ امتحانی را می دهند. نباید جلسۀ امتحان اول را ترک و برای امتحان دادن به جلسۀ امتحان دوم رفت زیرا این کار مخالف مقررات آموزشی است.

  برگرفته از کتاب هدایت و راهنمایی تحصیلی تالیف : رضوان حکیم زاده

::
:: امید به آینده ::

  امید به آینده کلید تحقق رویاها

  هر یک از ما در طول زندگی خود به کرات شاهد افرادی بوده ایم که از زندگی خود ناراضی و نسبت به فردای خود ناامیدند. این افراد وقتی به گذشته می نگرند با حجمی از کارهای انجام نشده مواجه می شوند که تنها به دلیل نداشتن برنامه و امید به آینده موفق به انجام آن نشده اند. البته ابعاد نداشتن امید به آینده می تواند به مراتب گسترده تر از این باشد. زیرا در یک رویکرد جدی به فقر، فساد، اعتیاد و حتی مواردی نظیر مهاجرت می توان ریشه عدم امیدواری به زندگی را یافت. به هر حال، بخش مهمی از زندگی، مواجه شدن با حوادث تلخ و ناامیدی هاست. داشتن برنامه و هدف کمک می کند که حتی اگر در مراحلی به بن بست برسیم، بتوانیم دوباره راهی را که در آن متوقف شده بودیم ادامه دهیم. در حالی که اگر بی هدف و برنامه باشیم، سرگردانی و ناامیدی بیشتر می تواند بر ما غلبه کند.

  ناامیدی فرایندی چند مرحله ای است. و یکباره رخ نمی دهد. در واقع، مراحل ناامیدی چگونگی برخورد فرد با موانع را نشان می دهد . وقتی فردی در راه رسیدن به هدف به مانعی برخورد می کند، دچار احساسات گوناگونی می شود. این روند در همه افراد مشابه نیست و الگوی مشخصی ندارد، اما معمولاً از امید به خشم، از خشم به ناامیدی و ناامیدی به بی احساسی تبدیل می شود.

  خشم: اولین واکنش فرد هنگام مواجهه با مانع، تجربه هیجان خشم است، اما در این مرحله ، فرد هنوز برای پیگیری اهداف خود از راه های دیگر انرژی دارد.

  ناامیدی: در این مرحله فرد هنوز بر هدفی که با مانع مواجه شده متمرکز است، اما احساس می کند که نمی تواند بر مانع غلبه کند.

  بی احساسی: وقتی فرد در رسیدن به هدف شکست می خورد و نمی تواند بر مانع غلبه کند، دچار بی احساسی می شود. در این مرحله فرد به هدف انتخابی خود، احساس بی علاقگی، فقدان هیجان و انفعال می کند. چگونگی گذار فرد از این مراحل به میزان امیدواری و ارزش هدف انتخابی بستگی دارد. از آنجا که احساس ناامیدی پیاپی سبب بروز افسردگی و دیگر مشکلات روان شناختی در افراد می شود و آنها را از رسیدن به اهدافشان باز می دارد، روان شناسان راهکارهایی برای افزایش امید و پیشگیری از ناامیدی ارائه کرده اند.

  علی فرزند پنجم خانواده ای هشت نفری است. پدرش صاحب زمین کشاورزی و مادرش خانه دار است. او از دوران کودکی با خواهرها و برادرهایش تفاوت زیادی داشت. آنها در فعالیت های فوق برنامه شرکت نمی کردند و به مدرسه بی توجه بودند. اما علی عاشق یادگیری بود. در چهار سالگی، با کمک خواهر بزرگش خواندن و در پنج سالگی، چهار عمل اصلی را یاد گرفت. هنگامی که علی مدرسه را شروع کرد، از بچه های دیگر جلوتر بود. پدر و مادر علی نگران بودند که سطح پایین سواد و معلومات آنها بر یادگیری علی تاثیر منفی بگذارد. آنها برای حل این مشکل با معلم علی مشورت و سعی کردند طبق پیشنهادهای او عمل کنند. اما جای نگرانی نبود، علی مطالب فراوانی برای یادگیری پیدا می کرد و اگر چه جلوتر از همکلاسی هایش بود، با صبر و حوصله به درس های آموزگار گوش می داد و سپس، خصوصی از او می خواست تکالیف پیچیده تری به او بدهد. علی در دوران راهنمایی، به مهندسی معماری علاقمند شد و تصمصم گرفت در آینده، در این رشته ادامه تحصیل دهد. زمانی که به دبیرستان رفت، به دلیل دور بودن مدرسه، از پدرش خواست برایش دوچرخه تهیه کند. پدر گفت که اگر علی نصف مبلغ خرید دوچرخه را بپردازد، وی مابقی آن را تقبل خواهدکرد. علی با خود اندیشید که چگونه می تواند این پول را تهیه کند. او سه ماه تعطیلات تابستانی را در نانوایی و زمین کشاورزی یکی از همسایگان کار کرد و توانست مبلغ مورد نظر را جمع آوری کند. پس از اتمام دوران دبیرستان، علی در رشته مهندسی عمران یکی از دانشگاههای سراسری پذیرفته شد و به تهران آمد. ترم اول، زمانی که در امتحان میان ترم یکی از درس ها نمره کمی گرفت ، شوکه شد و به این نتیجه رسید که باید را برای پیشرفت در این درس پیدا کند. یادگیر مطالب جدید برای علی لذت بخش و بر مبنای درک مفاهیم بود. متوجه شد که طوطی وار حفظ کردن برای او سخت است. ابتدا در برابر آن مقاومت کرد، اما وقتی متوجه شد تنها را یادگیری این درس، حفظ کردن مفاهیم آن است، تصمیم گرفت راه حل هایی پیدا کند تا این کار برایش لذت بخش شود. او مطالب مربوط به این درس را به بخش های کوچکی تقسیم و هر شب یک بخش را مطالعه کرد. این کارش باعث شد در امتحان پایان ترم از این درس نمره خوبی بگیرد. حالا علی دانشجوی ترم دوم است. تصمیم دارد به تحصیلات خود ادامه دهد و از همین حالا شروع به برنامه ریزی کرده است. بعضی اوقات خودش را در ذهن مجسم می کند که مهندس موفقی شده و به اهداف خود رسیده است. از این رویا لبخندی از رضایت بر لبش نقش می بندد.

  آرش یکی از همکلاسی های علی است. زمانی که متولد شد، والدینش حدود چهل سال داشتند. آنها پس از مدتها بچه دار شده بودند. آرش به محض تولد، محور زندگی پدر و مادرش شد. هر چه می خواست به سرعت برایش فراهم می شد و همه مشکلاتش حل می شد. والدین او آنقدر مرفه بودند که برایش بهترین خانه، پرستار و اسباب بازی ها را تهیه کردند. البته محبت پدر و مادر فقط به برآورده کردن نیازهای مادی او محدود نمی شد. آنها آرش را چون جواهری گرانبها عزیز می داشتند و از دنیای بیرون محافظت می کردند. در واقع، پدر و مادر آرش به اندازه ای مواظبش بودند که نمی توانستند تقلای او را برای غلبه بر کوچکترین موانع زندگی ببینند. در نتیجه، تعیین هدف برای آرش دشوارشد. هر چه می خواست در کوچک ترین زمان برایش فراهم می شد. توانست مهارت های لازم را برای رفتن به مدرسه بیاموزد. اما در تعیین هدف های بزرگتر و حل مسائل پیچیده تر، به تدریج، کمبود امید در آرش آشکار شد. وی پس از صحبت با دوست پدرش که فرد بسیار موفقی بود، احساس کرد که به رشته عمران علاقه دارد و می خواهد در این رشته ادامه تحصیل دهد. توانست به مدد استفاده از بهترین دبیران خصوصی و صرف هزینه های هنگفت برای شرکت در کلاس های کنکور، در رشته مورد علاقه اش به دانشگاه راه یابد. در هفته های اول، آرش برای رفتن به دانشگاه شور و شوق زیادی داشت و شب ها با هیجان وقایع دانشگاه را برای والدینش تعریف می کرد. زمانی که در امتحان میان ترم دو درس نمره کمی گرفت، تصمیم گرفت این درس ها را حذف کند و در ترم های بعد این واحدها را بگذراند اما در پایان ترم، وضعیت بدتر شد. او در سه درس نمره قبولی نیاورد و در شرایط بدی قرار گرفت. پس از یکی دو روز فکرکردن، به والدینش گفت که از اول علاقه ای به این رشته و دانشگاه رفتن نداشته و می خواهد ترک تحصیل و کنار پدرش کار کند. گرچه نتوانست به روشنی درباره اهداف خود توضیح دهد، والدینش پذیرفتند که اگر نمی خواهد ادامه ندهد. اما در واقع، آنها به شدت نگران این بودند که چرا آرش به این سادگی تسلیم شده است. آنها می دیدند که او به ندرت، برای رسیدن به هدف شور و اشتیاق از خود نشان می دهد. روان شناسان برای توضیح تفاوت میان این دو همکلاسی از واژه امید استفاده می کنند. یکی از پژوهشگران در تعریف دقیق آن می گوید: اعتقاد به این امر که هدفتان هر چه باشد هم اراده دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابل شما گشوده است. او امید را مفهومی شامل دو مولفه اصلی می داند که عبارتند از: نیروی راهیابی و نیروی اراده.

  نیروی راهیابی:

  پس از تعیین هدف، مشخص کردن راه های رسیدن به هدف است.به عبارت دیگر، شخص باید توانایی فکر کردن درباره راه های رسیدن به هدف تعیین شده را داشته باشد. مانند تلاش علی برای یادگیری مطالب یا خرید دوچرخه. افرادی که در راهیابی توانا هستند احساس می کنند که می توانند راههای بسیاری برای رسیدن به هدفشان بیابند. افرادی که در نیروی راهیابی نیرومند نیستند احساس می کنند که در پیدا کردن را با مشکل رو به رو هستند. مانند ترک تحصیل کردن آرش . چنین افرادی حتی اگر راهی پیدا کنند، وقتی همان اول به هدف مورد نظر نرسند، به کلی ناامید می شوند.

  نیروی اراده:

  معنای متعارف اراده توانایی فرد در متعهد بودن به یک تصمیم است. اراده سرچشمه انگیزش و تحرک است و اشخاص می توانند با استفاده از آن، در راه هدفهایشان بکوشند. این انرژی ذهنی به مشکل اعتقاد به موفقیت، دستیابی به هدف و نیز، اشتیاق برای تلاش حتی در شرایطی که نتیجه به سرعت به دست نمی آید تجربه می شود. افرادی که نیروی اراده بالایی دارند، اغلب به کارشان علاقه نشان می دهند و هنگامی که درباره هدف هایشان می اندیشند یا سخن می گویند، نگرش مثبتی دارند.

  راهکارهای افزایش امید

  1-موقعیتی را به خاطر آورید که شما با یکی از نزدیکانتان توانسته اید بر مانع بزرگی غلبه کنید و در کاری موفق شوید.

  2-فهرستی از همه اتفاقات بدی که تاکنون برایتان رخ داده است تهیه کنید. به ازای هر اتفاق بد، دو اتفاق خوب را یادداشت کنید.

  3-خود را در موقعیتی تجسم کنید که مایلید یک، پنج یا 10 سال دیگر به آن برسید. راه هایی برای رسیدن به این موقعیت مشخص کنید.

  4-افکار خوشایند و ناخوشایند خود را یادداشت و توجه کنید که چگونه این افکار در آینده بر عملکردتان تاثیر خواهد گذاشت.

  5-زندگینامه اشخاصی را که با وجود مشکلات و موانع بسیار، به اهداف خود دست یافته اند، مطالعه کنید.

  6-تصمیمات اشتباهی را که گرفته اید به خاطر بیاورید، خود را به خاطر این اشتباهات ببخشید، و به این موضوع بیندیشید که چطور می توانید در آینده تصمیمات بهتری بگیرید.

  7-هنگام مواجهه با یک موقعیت بحرانی، به خاطر بیاورید که چگونه در گذشته موفق شده اید بر موقعیت های مشابه غلبه کنید.

  8-برای رسیدن به اهدافتان نقشه ای ذهنی داشته باشید. سعی کنید به جای حذف موانع، بر آنها غلبه کنید.

  9-افراد خوش بین و آینده نگر را برای دوستی انتخاب کنید.

  10-هر هفته، حداقل پانزده دقیقه از وقتتان را صرف برنامه ریزی و یادداشت کردن راه هایی کنید که به هدفتان منتهی می شود. ایده هایتان را با دوستانتان مطرح کنید و آنها را در تجربه خود سهیم کنید.

::
:: فضیلت میانه روی ::

  فضیلت میانه روی

  ((اندازه نگهدار که اندازه نکوست)) 

  تصور کنید سه گروه ناچارند برای رسیدن به آب از یک مبداء به سمت دریاچه ای حرکت کنند. آنها برای رسیدن به دریاچه فقط دو روز فرصت دارند،زیرا پس از این مدت آب دریاچه خشک می شود. گروه اول با عجله به سمت دریاچه حرکت می کنند،اما به خاطر سرعت زیاد متوجه پرتگاهی که در مقابل دریاچه قرار دارد نمی شوند و به داخل آن سقوط می کنند . گروه دوم با سرعت متوسط و طبیعی به سمت دریاچه حرکت می کنند. این گروه در روز دوم به دریاچه می رسند و از آب آن استفاده می کنند. و اما گروه سوم به خاطر سرعت بسیارکم خود بعد از هفت روز به مقصد می رسند و اثری از دریاچه نمی بینند زیرا آب آن خشک شده است،بنابراین این گروه هم مانند گروه اول از بین می روند.همان طور که در این داستان دیدید تنها گروه دوم که با رعایت اعتدال و باسرعت متوسط مسیر خود را پیمودند، توانستند زنده بمانند و از آب دریاچه استفاده کنند . خوشبختانه این اصل ساده ( رعایت اعتدال و میانه روی) در مورد همۀ جنبه های زندگی صدق می کند و با استفاده از آن می توان از بسیاری از رخدادهای ناخوشایند جلوگیری کرد.

  مرور اجمالی نوشته های پیشینیان نشان می دهد که فلاسفه از زمان های دور به نقش مهم اعتدال و میانه روی در سعادت پی برده و به تفضیل در این مورد سخن گفته اند.در آموزه های دینی ادیان مختلف نیز مکررا به داشتن اعتدال در همۀ امور حتی عبادت سفارش شده است. از دیدگاه ادیان و فلاسفه اعتدال و میانه روی به معنای گزینش و پیمودن راه میانه و وسط و عدم تمایل به افراط و تفیط است. روان شناسان نیز تعریف مشابهی از این مفهوم ارائه داده اند،از نظر آنها میانه روی فضیلتی است که مانع افراط و تفریط در امور شده و از این طریق ما را در برابر تنفر، تکبر، پیامدهای نامطلوب خوشی های ناپایدار و بی ثباتی های هیجانی محافظت می کند. این فضیلت از چهار مولفه یا توانایی تشکیل شده است که عبارتند از:

  1.عفو و بخشش:

  که به معنای توانایی بخشیدن افرادی است که باعث آزار و رنجش ما شده اند.رشد توانایی بخشش در فرد سبب می شود که وی نقائص و کاستی های دیگران را پذیرفته، به آنها برای جبران خطایشان فرصت دهد و در برابر وسوسۀ انتقام جویی و تلافی کردن مقاومت کند. چنین فردی تحت تاثیر هیجانات و احساسات ناشی از خشم قرار نمی گیرد و در نهایت فرد خاطی را می بخشد.

  2.تواضع و فروتنی :

  تواضع و فروتنی به معنای آنست که فرد کمالات و نقاط قوت خود را پوشیده نگه داشته و در مورد آنها صحبت نکند.با آنکه اعتماد به نفس افراد متواضع پایین نیست، غالبا از جلب توجه دیگران اجتناب می کنند.انسان های فروتن از کاستی ها و محدودیت هایشان آگاهی دارند و با خود صادق هستند. آنها می دانند که ممکن است همۀ تصمیماتشان درست نباشد و بنابراین از پیشنهادات و مساعدت های دیگران خوشحال می شوند.

  3.آینده نگری :

  این ویژگی به معنای یک جهت گیری عملی در مورد اهداف آینده است. وجود این خصیصه در فرد سبب می شود که وی نسبت به تصمیماتی که اتخاذ می کند محتاط بوده، از ریسک های بی مورد بپرهیزد و همیشه اهداف اصلی خود را به خاطر داشته و بر مبنای آنها تصمیم گیری کند.افراد آینده نگر رفتار تکانشی خود را بررسی و کنترل کرده و پیامدهای اعمالشان را پیش بینی می کنند. لازم به ذکر است که این ویژگی مترادف کوته بینی و احتیاط بیش از حد نیست، بلکه به معنای هوشمندی و توانایی برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف مهم زندگی است.

  4. کنترل خود :

  کنترل خود به فرایند اعمال کنترل بر اعمال خود به منظور دستیابی به اهداف و یا عمل بر طبق هنجارهای جامعه اطلاق می شود.افرادی که این ویژگی در آنها رشد یافته است قادرند که پاسخ های غریزی مانند خشم یا رفتار تکانشی خود را کنترل کرده به جای آن بر طبق رفتارهای سازگارانه و از پیش برنامه ریزی شده نسبت به موقعیت واکنش نشان دهند. این توانایی هم در مورد مقاومت در برابر وسوسه ها(مانند اجتناب فردی که رژیم غذایی دارد از غذاهای چرب و قندی) و هم در مورد شروع فعالیت های مطلوب (مانند صبح زود از خواب برخاستن) کاربرد دارد.

  پیامدهای میانه روی در زندگی :

  رعایت اصل عتدال و میانه روی در زندگی دارای فواید مثبت و متعددی است که در ادامه به ذکر مهمترین آنها می پردازیم.

  1.عمر طولانی:

  رعایت اصل اعتدال در همۀ امور زندگی مانند خوردن، ورزش کردن، کار، تفریح و استراحت به طرق مختلفی سبب طولانی تر شدن عمر شما می گردد. مثلا رعایت سرعت متوسط در رانندگی و با عجله نراندن احتمال تصادف کردن شما را کاهش می دهد یا تعادل برقرار کردن بین جنبه های مختلف زندگی و اختصاص دادن زمانی برای تفریح و استراحت موجب کاهش استرس شغلی و افزایش سلامت جسمانی و روانی شما می گردد و....

  2.سلامتی جسمانی :

  اضافه وزن، بیماری های پیاپی جسمانی و روانی و وابستگی به داروها همگی از نتایج مستقیم رعایت نکردن اصل اعتدال در زندگی و افراط و تفریط در امور است. رعایت اعتدال و میانه روی در استفاده از چیزهایی که هر روز شما را وسوسه می کنند( مانند غذا،پول و ...) سلامت جسمانی تان را به نحو چشمگیری بهبود می بخشد. همچنین این کار می تواند به طور غیر مستقیم باعث رخدادهای خوشایند دیگری مانند یافتن شغل منا سب ، بهبود وضعیت روانی، بهبود روابط خانوادگی و ...شود. از طرف دیگر هنگامی که شما از سلامت جسمانی مطلوبی برخوردار باشید ،نیازی نیست که به پزشکان متعدد مراجعه کنید و می توانید پولی را که قبلا صرف این کار می کرده اید ،در فعالیت مورد علاقه تان به مصرف رسانده و از آن لذت ببرید.

  3. صرفه جویی اقتصادی (مالی) :

  داشتن توانایی هایی مانند آینده نگری،کنترل خود و برنامه ریزی سبب ایجاد یک سبک زندگی مقتصدانه (صرفه جویانه) می شوند. همانطور که قبلا ذکر شد داشتن یک رژیم غذایی معتدل نیاز شما به پزشک و دارو را به حد چشمگیری کاهش می دهد.همچنین افرادی که به خوبی می توانند خود را کنترل کنند از عادات نامطلوبی مانند سیگار کشیدن، استفاده از مواد مخدر و خریدهای غیر ضروری به دور هستند و به راحتی در مقابل وسوسه های نفس خود مقاومت می کنند.

  4.تقویت نیروی اراده:

  به دست گرفتن کنترل نفس در امور کوچک و جزئی به مرور زمان سبب افزایش نیروی اراده و افزایش کنترل شما بر گفتار و اعمالتان خواهد بود .به طوری که پس از مدتی هیچ کاری را بدون تعمق و بدون خواست قبلی خود انجام نخواهید داد.

 

  5.افزایش تواضع و فروتنی:

  هنگامی که قادر شوید احساسات و هیجانات خود را کنترل کنید،به هنگام کسب موفقیت از خود بیخود نشده و به دیگران فخرفروشی نمی کنید، همچنین اگر در راه رسیدن به هدف خود با مانعی مواجه شوید، به جای واکنش های ناسازگارانۀ ناشی از خشم و عصبانیت مفرط، می کوشید که با بررسی موانع ،آنها را از میان بردارید.

  6.الگو شدن :

  شما می توانید الگوی مناسبی برای اطرافیان به خصوص فرزندان خود باشید.همانطور که می دانید کودکان از حس تقلید شگفت آوری برخوردارند و هر آنچه را که مشاهده می کنند درونی می سازند. آنها با مشاهدۀ رفتار شما با ویژگی هایی مانند تواضع، آینده نگری، کنترل خود و بخشایش آشنا شده آنها را فراگرفته و در زندگی خود به کار می برند و از این طریق این ویژگی در جامعه گسترش می یابد.

 

  راهنمای حرکت در مسیر اعتدال

  

 

  دکتر رشید و دکتر انجوم، دو تن از روان شناسان دانشگاه پنسیلوانیا ،راهکارهایی را جهت پرورش و ارتقا فضیلت ها و ویژگی های مطلوب شخصیتی ارائه داده اند. نکتۀ جالب توجه این است که تمرین های ذکر شده کاملا عملی بوده و هر چند انجام روزانۀ آنها وقت زیادی از شما نمی گیرد، پس از مدتی شاهد تاثیرات شگرف آنها خواهید بود.

  ما در این شماره به برسی راهکارهای افزایش فضیلت میانه روی می پردازیم. همانطور که در صفحات پیشین ذکر شد فضیلت میانه روی از چهار توانایی تشکیل یافته است.بنابراین برای پرورش این فضیلت لازم است که این توانایی ها را در خود رشد دهیم.در زیر راهکارهایی برای افزایش هر یک از این چهار توانایی آورده شده است.

  راهبردهای افزایش توانایی عفو و بخشش

  1.زمانی را به خاطر آورید که شخصی شما را به خاطر کار خطایتان بخشیده است، حالا نوبت شماست که این کار نیک را در حق دیگران انجام دهید.

  . احساسات خود را قبل و بعد از بخشیدن یک نفر،مورد بررسی و ارزیابی قرار دهید . 2

  3.سعی کنید به علت حرکت ناخوشایند شخصی که باعث ناراحتی شما شده است پی ببرید.احتمالا شما کاری کرده اید که او این واکنش را نشان داده،پس همۀ تقصیر را به گردن وی نیندازید .

  4 . فهرستی از افرادی که کار بد آنها را تلافی کرده اید، تهیه کنید.به دیدن آنها بروید و یا تلفنی با آنها تماس بگیرید .

  5 . به دیدن شخصی که در گذشته موجب رنجش شما شده است بروید.به وی بگویید که او را بخشیده اید و از این به بعد با او به مهربانی رفتار کنید .

  6 . در عباداتتان از خداوند طلب عفو و بخشش کنید .

  7 . فهرستی از هیجاناتی که پس از انتقام جویی تجربه می کنید،تهیه کنید.آیا این هیجانات، ناخوشایند (مانند : خشم ، ترس،نگرانی،اضطراب و...)هستند؟بنویسید که این هیجانات چه تاثیری بر رفتار شما می گذارند .

  8 . دربارۀ اینکه، اگر فردی باعث رنجش شما شد،باید چه واکنشی نشان دهید فکر کنید.پاسخ مناسب را در ذهنتان مرور کرده و با خود بگویید مهم نیست که دیگران چطور باعث ناراحتی من شوند،در هر صورت من همانطور که برنامه ریزی کرده ام ، رفتار می کنم .

  9 . تصور کنید که شخصی باعث ناراحتی شما شده است،پاسخ های احتمالی تان به این موقعیت را در ذهن خود مجسم کنید.از بالاترین مرحلۀ انتقام جویی شروع کنید و این کار را ادامه دهید تا به مرحلۀ عفو و بخشش برسید.تصور کنید که اگر شما فرد خاطی را ببخشید، چه اتفاقی رخ می دهد.در طول این تمرین مرتبا به خودتان یادآوری کنید که این تمرین بخشش است،نه انتقام جویی .

 

  راهبردهای افزایش تواضع و فروتنی

  1. در پایان هر روز، یکی از کارهایی را که به خاطر جلب توجه دیگران انجام داده اید،مشخص کرده و سعی کنید که دیگر آن را انجام ندهید.
  2. در مواقعی که در جمعی حضور دارید،اگر شخصی درصدد خودنمایی برآمد، شما کار او را تقلید نکنید.
  3. به این نکته توجه کنید که آیا هنگامی که در جمعی حضور دارید بیش از دیگران صحبت می کنید یا خیر.اگر جواب مثبت است،سعی کنید از این به بعد در جمع کمتر حرف بزنید.
  4. از پوشیدن لباس های فاخر و استفاده از وسایل گرانقیمت بپرهیزید.
  5. اگر متوجه استعداد یا هنر خاصی در فردی شدید،او را ستایش و تحسین کنید.
  6. در استفاده از منابع طبیعی افراط نکنید(از مواد قابل بازیافت استفاده کنید،استفاده از محصولاتی که به طبیعت آسیب می رسانند را محدود کنید و..).
  7. اشتباهات خود را بپذیرید و در صورت لزوم حتی از افرادی که از شما جوان تر هستند عذرخواهی کنید.
  8. به همسر خود وفادار باشید.
  9. از دوستی که به صداقت او ایمان دارید،بخواهید که نقاط ضعف شما را بازگو کند.

 

  راهبردهای افزایش توانایی آینده نگری

  1. قبل از اینکه حرفی بزنید،دوبار دربارۀ آن فکر کنید.این تمرین را حداقل 10بار در هفته انجام داده و به تاثیرات آن توجه کنید.
  2. با احتیاط رانندگی رانندگی کنید و به این مطلب توجه داشته باشید که کارتان هرقدر مهم باشد،ارزشش از زندگی شما بیشتر نیست.
  3. بکوشید قبل از اینکه تصمیم مهمی را به مرحلۀ اجرا درآورید، موانع احتمالی را شناسایی و تا حد امکان رفع کنید.
  4. قبل از تصمیم گیری نهایی،با افراد مهم زندگی تان مشورت کنید.
  5. پیامدهای حاصل از تصمیم گیری تان را در یک، پنج و ده سال آینده مجسم کنید.
  6. هنگامی که عصبانی یا مضطرب هستید، تصمیم گیری نکنید.
  7. قبل از اینکه برای رسیدن به هدفتان دروغ بگویید یا تقلب کنید،به این موضوع بیندیشید که برای برملا نشدن این موضوع مجبورید، ده دروغ دیگر هم بگویید.
  8. اگر فکر می کنید که شانس کمی برای برنده شدن دارید، وارد رقابتی که در آن یک فرد برنده و دیگری بازنده می شود، نشوید.
  9. کیفیت،کارآمدی و منطقی بودن راه های دستیابی به اهدافتان را مورد ارزیابی قرار دهید و موارد تازه ای را که به ذهنتان می رسد یادداشت کنید.

  

  راهکارهای افزایش توانایی کنترل خود

  1. کارهایی را برای بهبود وضعیت زندگی روزمره تان مشخص کرده(مانند:تمیز کردن اتاق،شستن ظرفها و مرتب کردن میز کار) و آنها را انجام دهید.
  2. زمانی که مشغول انجام کار مهمی هستید، وسایلی را که موجب حواس پرتی شما می شوند(تلفن،تلویزیون،کامپیوتر و ..)خاموش کنید.
  3. از عواملی که سبب وسوسۀ شما می شوند دوری کنید.مثلا اگر زیاد خرید می کنید،موقع بیرون رفتن از خانه پول زیادی در کیفتان نگذارید.
  4. بک کار خوب(مانند ورزش کردن)را به طور منظم انجام دهید تا برایتان به صورت عادت در آید.
  5. دفعۀ بعد وقتی که ناراحت شدید، بکوشید که احساساتتان را کنترل کرده و بر جنبه های مثبت قضیه تمرکز کنید.
  6. از حرف زدن پشت سر افراد خودداری کنید.
  7. هنگامی که احساس غمگینی می کنید،به یک فعالیت آرامش بخش مانند مراقبه، دعا یا یوگا بپردازید.
  8. برای انجام هر یک از فعالیت هایتان زمان و مکان خاصی را مشخص کنید.
  9. به ساعت زیستی بدنتان توجه کنید.ببینید که در چه مواقعی از روز هوشیارتر و سرحال تر هستید و کارهای مهمتان را در این مواقع انجام دهید.

  آیا شما فرد میانه رویی هستید؟

  جملات زیر را بخوانید و با توجه به اینکه هر جمله چقدر دربارۀ شما صدق می کند، به آن نمره ای از یک تا پنج بدهید.

  مقیاس نمره دهی به صورت زیر است:

  کاملا موافقم= 5 امتیاز،موافقم = 4 امتیاز، نظری ندارم = 3 امتیاز ،مخالفم= 2 امتیاز و کاملا مخالفم =1 امتیاز.

  * در عبارات 3،9،16 نمره گذاری به صورت معکوس انجام می شود.یعنی به گزینۀ کاملا موافقم 1 امتیاز و به گزینۀ کاملا مخالفم 5 امتیاز تعلق می گیرد. در پایان امتیازات خود را با هم جمع کنید.

  عبارات:

  1. من به راحتی در برابر وسوسۀ خوردن شیرینی و تنقلات مقاومت می کنم.

  2. صبح زود از خواب بیدار شدن، برایم کار مشکلی است.

  3. من معتقدم که باید بدی را با بدی و خوبی را با خوبی پاسخ داد.

  4. من انسان هدفمندی هستم.

  5. من با همۀ افراد، بدون در نظر گرفتن مقام و رتبه شان، به طور یکسان برخورد می کنم.

  6. سعی می کنم هیچ وقت خودم را برای دیگران نگیرم.

  7. اطرافیانم عقیده دارند که آدم کینه جویی نیستم.

  8. من قادرم احساسات و هیجاناتم را کنترل کنم.

  9. با این گفته موافقم که: "هرچه پیش آید، خوش آید".

  10. من هرگز کارهایی را که به من لذت آنی می بخشند، اما در دراز مدت سبب ناراحتی و رنجش من می شوند( مثل استعمال سیگار،الکل یا مواد مخدر) انجام نمی دهم.

  11. به نظر من بخشش و فراموش کردن خطاهای دیگران بهترین کاری است که می توان انجام داد.

  12. من می توانم رژیم غذایی خود را حفظ کنم.

  13. من قبل از دست زدن به هر کاری، به عواقب آن فکر می کنم.

  14. اغلب نسبت به احساسات وهیجانات خود، آگاه هستم.

  15. برای پنج سال آینده برنامۀ مشخصی دارم.

  16. دوست دارم که همیشه فقط خودم کانون(مرکز) توجه باشم.

  17. نیازی نمی بینم که دربارۀ رتبه و مقام خود، با دیگران صحبت کنم.

  18. من به طور منظم ورزش می کنم.

  19. چون انسان متواضعی هستم، دیگران با من راحتند.

  20. به عقیدۀ من اگر از فردی خطایی سر زد،باید برای جبران به او فرصت داد.

  نتیجه:

  امتیاز بالاتر از 60: شما فرد میانه رویی هستید که از خطاهای دیگران چشم پوشی کرده و درصدد انتقام جویی بر نمی آیید.همچنین از آنجایی که نسبت به احساسات و هیجانات خود آگاهی دارید بیشتر از روی عقل و منطق عمل می کنید تا بر مبنای احساسات. شما در زندگی اهداف خاصی دارید و برای رسیدن به این اهداف برنامه ریزی کرده اید.به علاوه تواضع و فروتنی شما سبب جلب توجه و ابراز محبت و دوستی اطرافیانتان می گردد.

  امتیاز کمتر از 60: از آنجایی که احساسات خود را به درستی نمی شناسید و قبل از عمل به عواقب کارتان فکر نمی اندیشید، ممکن است تصمیمات نسنجیده ای اتخاذ کنید.برای اینکه زندگی پربارتری داشته باشید سعی کنید که :1.به علت اصلی هیجانات و احساسات خود پی ببرید. 2.خطاهای دیگران را ببخشید و به فکر انتقام جویی نباشید. 3.قبل از شروع هر کار، عواقب آن را خوب بسنجید و 4. به خاطر داشته باشید که هر یک از ما دارای نقاط قوت و ضعف هایی هستیم بنابراین دلیلی ندارد که به دیگران فخر بفروشید.

تالیف:زهره قربانی

کارشناس ارشد روانشناسی

 

::
:: معیار انتخاب همسر ::

  معیارهای انتخاب همسر

  تشابه قومی

  علی به عکس سارا نگاه می کند، هنوز هم او را دوست دارد، اما دیگر از این جر و بحث های همیشگی و بچه گانه خسته شده. به یاد اوایل آشنایی شان می افتد. با سارا همکلاس بود و بعد از مدتی حس کرده بود که نیمۀ گمشده اش را پیدا کرده است. دختری با اعتماد به نفس ، جسور و در عین حال مودب و... . وقتی پدر سارا به او که اهل یکی از شهرهای شمال غربی کشور بود گفته بود که تفاوت فرهنگی زیادی دارند و دوست ندارد دخترش با او ازدواج کند ،خیلی به او برخورد و تمام تلاشش را برای به رسیدن به خواسته اش به کار بست. بالاخره علی و سارا، علی رغم مخالفت خانواده ها ازدواج کردند. قرار بر این بود که بعد از تمام شدن درسشان برای زندگی به زادگاه علی بروند، تا از لحاظ مسکن و شغل مشکلی نداشته باشند. اما با نقل مکان از تهران مشکلات شروع شد، البته قبل از آن هم در جریان خواستگاری و برنامه ریزی برای مراسم ازدواج اختلافات کوچکی که ناشی از تفاوت در رسم و رسوم دو خانواده بود پیش آمده بود، اما آنها در مقایسه با مشکلات فعلی هیچ بودند. اولین مشکل زمانی پیش آمد که سارا به علی شکایت کرد ، خانواده اش برای این که او از کارهایشان سر در نیاورد، جلوی او فارسی صحبت نمی کنند، علی برای سارا توضیح داد که خانواده اش هیچ وقت با هم فارسی حرف نمی زنند و از طرفی از خانواده اش هم خواست این موضوع را رعایت کنند، مدتی بعد سارا گفت که حوصله اش از ماندن در خانه سر رفته و می خواهد به سر کار برود، علی اصلاً نمی توانست درک کند چرا سارا که هیچ گونه نیاز مالی نداشت می خواهد سر کار برود، می دانست که اگر خانواده اش از این موضوع با خبر شوند، شدیداً مخالفت می کنند چون در خانواده آنها چنین چیزی رسم نبود،وقتی به سارا گفت که حق ندارد سر کار برود ، سارا هم عصبانی شد و گفت که فقط خودش برای خودش تصمیم می گیرد وبه حالت قهر به تهران رفت. از طرفی گلایه های خانواده اش از سارا هم او را کلافه کرده است، نمی داند باید چه کار کند، با خودش می گوید کاش بیشتر فکر کرده بودم ....

  زمانی که افراد تصمیم به ازدواج می گیرند، تلاش می کنند تا بهترین فرد را انتخاب کنند. اما بهترین فرد چه کسی است؟ روان شناسان با در نظر گرفتن تفاوت های فردی و نگرش های مختلف ویژگی هایی را به عنوان معیارهای انتخاب همسر بیان کرده اند و بر این باورند که توجه به این آیتم ها در زمان انتخاب همسر، می تواند تا حد زیادی موفقیت آمیز بودن زندگی زناشویی را تضمین کند. یکی از عواملی که در این هفته به آن می پردازیم، توجه به تشابه قومی و نژادی در ازدواج است. شاید در نگاه اول این مسئله خیلی مهم به نظر نرسد، همان طور که به نظر علی هم نرسیده بود. اما همان طور که در مورد بالا دیدیم، این تفاوت به ظاهر کوچک در بر گیرنده تفاوت های عمده ای در زمینه فرهنگ، آداب و رسوم و گویش افراد است. تفاوت هایی که اگر به آنها توجه نشود،نه تنها خود به خود از بین نمی روند، بلکه به مرور زمان سبب به وجود آمدن مشکلات پیچیده ای می شوند. اگر علی زمانی که پدر سارا به تفاوت فرهنگی شان اشاره کرده بود، به جای ناراحت شدن، به این موضوع فکر و با سارا در این باره صحبت می کرد، در صورتی که از تصمیم خود منصرف نمی شد، حداقل انتظار وقوع چنین رخدادهایی را داشت و از قبل برای مقابله با آنها برنامه ریزی می کرد. متاسفانه علی هنوز هم به دلیل اصلی اختلافاتشان پی نبرده و با خودش فکر می کند که اگر کمی بیشتر پافشاری کند، حتماً سارا درخواست هایش را می پذیرد، او فراموش کرده که سارا بیست سال در خانواده و شهری دیگر و با فرهنگی متفاوت زندگی کرده و تغییر دادن وی با زور و اجبار غیر ممکن است. حتماً تا به حال برای شما هم پیش آمده است که بخواهید یکی از ویژگی های شخصیتی تان را که به نظرتان نامطلوب می آید تغییر دهید و حتماً متوجه این موضوع هم شده اید که تغییر کردن حتی زمانی که خودتان خواهان آن هستید کار چندان آسانی نیست. مخصوصاً اگر صحبت از خصوصیاتی باشد که ریشه در زمان های دور و دوران کودکی ما دارند، بنابراین اینکه ما از فرد دیگری توقع داشته باشیم به خاطر عشق و علاقه نه تنها یک رفتار یا طرز فکر ، بلکه چندین رفتار و باور خود را اصلاح و با ما همسو کند، خواسته ای منطقی نیست. چنین کاری اگر نگوییم غیر ممکن، بسیار مشکل و نیازمند زمانی طولانی است. اگر سارا نمی تواند به همۀ خواسته های علی جامعۀ عمل بپوشاند، دلیلش چیزی که علی تصور می کند نیست. علی فکر می کند چون سارا از خانواده اش دور شده، به روابط خانوادگی آنها حسادت کرده و لجبازی می کند. در صورتی که سارا اگر بخواهد کاملاً مطابق میل علی رفتار کند، باید تغییری اساسی در اعتقادات و نگرش هایی که از زمان کودکی با آنها خو گرفته ایجاد کند. سارا تا به حال بین اقوام و آشنایان خود ندیده بود که مردی با کار کردن همسرش مخالفت کند، تقریباً همۀ زنهایی که با آنها رفت و آمد داشتند، شاغل بودند و مشکلی هم نداشتند. بنابراین سارا به فکرش هم خطور نکرده بود که قبل از ازدواج در این مورد با علی صحبت کند، مسئلۀ دیگری که باعث ناراحتی سارا شده بود سر زدن گاه و بیگاه خانوادۀ همسرش به خانۀ آنها بود، از طرفی مادر علی از سارا توقع داشت که در تمام میهمانی های آنها (آنها تقریباً هر روز میهمان دارند) شرکت کند و سارا که این میهمانی ها را کسل کننده و عامل اتلاف وقت می دانست، از رفتن به این میهمانی ها طفره می رفت، که این موضوع نیز باعث ناراحت شدن خانوادۀ همسرش و کدورت بین او و علی می شد. اگر سارا قبل از ازدواج کمی در مورد آداب و سنن قومی علی تحقیق می کرد و اطلاعاتی به دست می آورد، متوجه می شد بسیاری از مسائلی که برای او بدیهی است، ممکن است برای علی و خانواده اش پسندیده نباشد و تصمیم می گرفت که در مورد این مسائل با علی صحبت کند. این کار باعث می شد که یا با علی در مورد این موضوعات به توافق برسند و یا اگر می دیدند که اختلاف نظرها قابل حل نیست ، از ازدواج با یکدیگر صرف نظر می کردند.

 

  معایب ازدواج های بین قومی

  مردم یک قوم یا اهالی یک شهر، به مرور زمان و در طول سال های متمادی، عقاید و آداب و رسوم مخصوص به خود را پیدا کرده اند که این فرهنگ به نوع مذهب و آیین های مذهبی، شرایط اقلیمی و جغرافیایی، نوع شغل غالب مردم، جنگها و کشمکش ها و زدوخوردها و حضور عناصر نخبه و شخصیت های برجسته آن منطقه، وابستگی کاملی دارد. حال فرض کنید هر کدام از زن و شوهر و خانواده هایشان وابسته به اقوام مختلفی باشند که هر کدام فرهنگ ها و آداب و رسوم و عقاید متفاوتی دارند و توقعاتی که هر کدام نسبت به دیگری دارند از هم متفاوت است .

  اصولاً خانواده ها نیز علاقمند هستند که فرزند آنان با فردی ازدواج کند که با آداب و رسوم آنان آشنا باشد. اگر نگرش زوج و خانواده آنان به تفاوت قومی یا فرهنگی همراه با توهین و تحقیر باشد، می تواند شعله بسیاری از درگیری ها را مشتعل کند. بر عکس اگر زوج به این تفاوت به دیده احترام و تنوع بنگرند، این مسئله عامل تقویت در روابط آنان می شود. از مهمترین عواملی که می توانند سبب به وجود آمدن مشکلاتی در زمینه تفاوت های قومی شوند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. پیش داوری ها

  معمولاً در مورد خرده فرهنگ های تشکیل دهندۀ هر فرهنگ پیش داوری هایی وجود دارد.متاسفانه میزان این پیش داوری های بعضاً غلط در مورد اقوام مختلف ایرانی کم نیست. وجود ضرب المثل هایی در این باره موید این مطلب است. انتظاراتی که ما بنابر تجارب یا دیده ها و شنیده هایمان از قومی خاص داریم، ممکن است با رفتار همۀ افراد آن نژاد هماهنگی نداشته باشد و بنابراین ممکن است ما پاسخ دلخواهمان را نگیریم..

  2. مخالفت خانواده ها

  اکثر خانواده ها تمایل دارند که فرزندانشان با افرادی از نژاد و قوم خودشان ازدواج کنند. زیرا تصور می رود که تشابه قومیتی تضمین کنندۀ تشابه فرهنگی که یکی از معیارهای اساسی انتخاب همسر است باشد. از طرف دیگر به دلیل وجود پیش داوری ها، ممکن است بعضی از اعضای خانواده شما یا طرف مقابل با این وصلت مخالف باشند. همچنین در بین بعضی از اقوام ازدواج برون قومی پسندیده به شمار نمی رود.

  3. عدم هماهنگی در تربیت فرزندان

  تفاوت های قومیتی در تربیت فرزندان نیز بسیار تاثیر گذار هستند. به طور مثال در بعضی از فرهنگ ها هنوز هم احترام به پدر و تبعیت بی چون و چرا از وی امری واجب است، حال انکه در فرهنگ های دیگر نیازها و خواسته های فرزندان در اولویت قرار گرفته و این والدین هستند که باید خود را با خواسته های فرزنداشان سازگار کنند.

  4.فشارهای اجتماعی و لزوم سازگاری با فرهنگ جدید

  پس از تصمیم گیری در مورد محل زندگی، غالباً یکی از زوجین باید شهر خود را ترک کرده و در زادگاه همسرش ساکن شود. ورود به شهری غریب و لزوم زندگی در میان مردمی با آداب و رسوم و بعضاً زبان و گویش متفاوت می تواند موجب تشدید استرس های آغاز زندگی مشترک شود.

 

  مسائل مهم در ازدواج های بین قومی

  مطمئناً در همۀ ازدواج ها تفاوت هایی بین زوجین وجود دارد که آنها پس از مدتی راه مدیریت کردن و غلبه بر این مشکلات را پیدا می کنند. اگر شما قصد ازدواج با فردی از ریشه قومی متفاوت را دارید، بهتر است بدانید که 3 مسئلۀ اساسی که با آنها روبرو می شوید، چه خواهند بود :

  1. مسائل و مشکلات شما اغلب به خاطر تصورات و انتظاراتی پیش می آیند که آنقدر ریشه ای و عمیق هستند که شما به سختی از وجودشان آگاهید. بنابراین بهتر است قبل از درگیر شدن در رابطه، خوب دربارۀ هویت و اعتقادات و باورهایتان فکر کنید ، تا هنگام مواجه شدن با اعتقادات متفاوت همسرتان دچار آشفتگی نشوید. خوب است که در مورد ویژگی های فرهنگ تان با همسرتان صحبت کرده و به این توافق برسید که در زندگی زناشویی از نکات مثبت هر دو فرهنگ استفاده کنید.

  2. زندگی زناشویی موفق ، علی رغم تفاوت های قومی چالش های خاص خود را دارد، اما افرادی که انعطاف پذیری بالایی دارند و می توانند نه تنها با همسر خود، بلکه با اقوام و افراد هم نژاد او ارتباط خوبی برقرار کنند ، به پاداش هایی نیز دست خواهند یافت.

  3. هر تصمیمی که شما و همسرتان دربارۀ چگونگی کنار آمدن با تفاوت های قومیتی تان بگیرد، بر فرزندان شما تاثیر خواهد گذاشت. بنابراین بهتر است قبل از ازدواج در این مورد با همسرتان صحبت کنید.

 

  چهار الگوی سودمند برای مدیریت تفاوت های قومی :

  نتایج پژوهش ها نشان داده است، زوجینی که علی رغم تفاوت های قومی و نژادی زندگی زناشویی رضایت بخش دارند از یکی از چهار الگوی زیر استفاده می کنند:

  1. الگوی برتر: در این شیوه زوجین نکات و آداب و رسوم مثبت ومفید مربوط هر یک از خرده فرهنگ ها (حتی خرده فرهنگ هایی غیر از فرهنگ های خودشان) را گرفته و در زندگی خود به کار می بندند.

  2. الگوی دو فرهنگی : در این روش زوجین سعی می کنند میان اعتقادات ، باورها و رسوم دو فرهنگ به یک حد تعادل برسند. برای مثال اگر زبان مادری زن و شوهر از هم متفاوت باشد، غالباً فرزندان به هر دو زبان تکلم می کنند.

  3. الگوی دو فرهنگی اصلاح شده : زوجین با بحث و توافق یکی از خرده فرهنگ ها را انتخاب کرده و بر اساس قواعد مربوط به آن زندگی می کنند، البته در این حال به قواعد مربوط به خرده فرهنگ دیگر نیز احترام می گذارند. کودکانی که در این خانواده ها متولد می شوند ممکن است، به هر دو زبان یا یکی از آنها صحبت کنند.

  4. الگوی همانند سازی : یکی از زوجین آداب و رسوم و قوانین مربوط به فرهنگ قومی همسرش را درونی ساخته و از آن تبعیت می کند.

  زهره قربانی

کارشناس ارشد روانشناسی

 

 

 

::
:: افسردگی چیست؟ ::

  افسردگی چیست؟

  همه انسان ها گاهی احساس غمگینی میکنند اما این احساس معمولا گذرا است و با گذشت یک یا دو روز برطرف میشود افسردگی در شکل ناهنجار خود در زندگی روز مره فرد خلل ایجاد میکند وهم برای فرد مبتلا به افسردگی ایجاد ناراحتی ورنج میکند و هم برای اطرافیان او افسردگی یک بیماری رایج اما جدی است واغلب کسانی که دچار افسردگی میشوند برای بهبود ان به استفاده از اقدامات درمانی نیاز دارند

  برای درمان افسردگی چه راه هایی وجود دارد؟

  بیشتر افراد مبتلا به افسردگی با استفاده از کمک های درمانی بهبود می یابنددر حال حاضر برای درمان این بیماری روش های دارویی روان درمانی وروش های دیگری شکل گرفته است

  علائم افسردگی چیست؟

  1)احساس غمگینی واضطراب مزمن واحساس پوچی

  2)احساس نامیدی یا بدبینی

  3)احساس گناه بی ارزشی ویا ناتوانی تحریک پذیری بی قراری

  4)بی علاقه شدن به فعالیت ها یا سرگرمی هایی که قبلا برای فرد لذت بخش بوده است

  5)خستگی وکاهش سطح انرژی

  6)مشکل در تمرکز به خاطر سپردن جزئیات وتصمیم گیری

  7)بی خوابی یا پرخوابی بیدارشدن در نیمه شب

  8)افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی

  9)پرخوری یا بی میلی به غذا

  10)دردهای مزمن مانند سر درد گرفتگی عضلانی سوءهاضمه ودردهایی که به درمان جواب نمیدهدشدت ونوع علائمی که افراد افسرده تجربه میکننداز فردی به فرد دیگر تفاوت دارد

  عامل افسردگی چیست؟

  برای افسردگی عامل واحدی را نمی توان نام برد افسردگی نتیجه ترکیبی از عوامل ژنتیکی , بیو شیمیایی محیطی وروان شناختی است

  ضربه های عاطفی , مرگ عزیزان , روابط مشکل وموقعیت های پر تنش ممکن است عامل اغاز یک دوره افسردگی باشند اما دوره های بعدی افسردگی ممکن است بدون عامل مشخصی اغاز شود

  تشخیص ودرمان افسردگی

  افسردگی حتی در شدیدترین حالت ها به خوبی قابل درمان است به هر میزان که بیمار برای درمان سریع تر مراجعه کند احتمال بروز مجدد بیماری او کاهش می یابد قدم اول برای تشخیص افسردگی مراجعه به پزشک عمومی است بعضی از دارو ها یا بعضی از بیماری های جسمی , مانند برخی از ویروس ها یا مشکلات مربوط به غده تیروئید علائمی را ایجاد میکنند که شبیه علائم افسردگی است با انجام معاینات و ازمایشات پزشکی میتوان تشخیص داد که ایا نشانه ها واقعا علائم افسردگی است؟

  چنانچه علائم فرد علائم افسردگی باشد پزشک باید او را به متخصصان حوزه سلامت روان ارجاع دهد

  رایج ترین روش های درمانی برای افسردگی درمان دارویی وروان درمانی است

  درباره ی درمان دارویی

  برای روشن شدن تاثیر درمانی دارو بیمار باید داروی خود را حداقل سه یا چهار هفته به طور منظم مصرف کند

  گاهی با اولین تجویز تغییری در حال بیمار حاصل نمیشود پژوهش ها نشان میدهد که در چنین مواردی در میان گذاشتن موضوع با پزشک وتغییر داروها یا اضافه کردن دارو های دیگر احتمال بهبود افزایش میدهد مصرف دارو های ضد افسردگی ممکن است در بعضی از افراد سبب بروز تاثیرات جانبی ناخواسته شودشود اما این تاثیرات معمولا خفیف و موقتی است

  چنانچه تاثیرات جانبی مصرف دارو غیر عادی باشد یا در زندگی روزمره فرد خلل ایجاد کند مراتب را باید فورا به پزشک گزارش کرد

  درمان با داروهای ضد افسردگی فقط باید تحت نظر پزشک صورت گیرد

  درباره روان درمانی:

  انواع مختلفی از روان درمانی _درمان متکی بر گفتگو _برای افسردگی وجود دارد درمان شناختی رفتاری (CBT) ودرمان بین فردی دو نوع موثر روان درمانی برای این بیماری است در افسردگی خفیف گاهی به مصرف دارو نیازی نیست و با استفاده از روشهای روان درمانی فرد بهبود میابد اما در افسردگی های شدید معمولا در کنار روان درمانی مصرف دارو نیز ضرورت دارد

  چگونه به فرد مبتلا به افسردگی کمک کنیم؟

  با حمایت عاطفی از فرد افسرده درک وضعیت او صبوری وتشویق وی به او کمک کنید

  با او سر صحبت را باز کنید وبه دقت به سخنانش گوش کنید

  هرگز احساسات او را دست کم نگیرید اما واقعیت ها را به او نشان دهید وبه او امید بدهید

  از او دعوت کنید تا زمانی را با شما بگذراند اگر دعوت شما را رد کند باز هم او را دعوت کنید اما بیش از پافشاری نکنید

  به او یاد اوری کنید که با ادامه درمان وبا گذشت زمان علائم افسردگی کاهش خواهند یافت

  در صورت لزوم برای او وقت بگیرید واو را برای مراجعه به متخصص همراهی کنید پس از مراجعه او را تشویق کنیدکه به روند درمانی خود ادامه دهد

  اگر افسرده هستم چگونه میتوانم به خود کمک کنم ؟

  کمک کردن به خود به عنوان یک فرد افسرده کاری بسیار دشوار است اما اگر احساس افسردگی میکنید باید بدانید که با شروع اقدامات درمانی افکار منفی تان کاهش خواهد یافت وکمتر احساس خستگی وناتوانی ونا امیدی خواهید کرد

  ورزش کنید به سینما بروید یا به هر کار دیگری که قبلا از ان لذت می بردید بپردازید در فعالیت های مذهبی یا اجتماعی شرکت کنید

  برای خود اهداف واقع بینانه تعیین کنید

  هدف های بزرگ را به چند هدف کوچک تقسیم کنید بین انها اولویت بندی کنید وهر کدام از انها را به همان شکلی که در توانتان است انجام دهید

  سعی کنید زمانی را در کنار دیگران بگذرانید با یک فرد مورد اعتماد درد دل کنید سعی کنید منزوی نشوید وبه دیگران اجازه بدهید به شما کمک کنند

  انتظار نداشته باشید افسردگی تان یک شبه درمان شود گاهی قبل از رفع خلق غمگین مربوط به افسردگی ابتدا مشکلات مربوط به خواب وخوراک فرد رفع میشود

  اخذ تصمیم درباره مسائل مهم زندگی مانند ازدواج , طلاق وتغییر شغل را به تعویق بیاندازید تا بهبود حاصل کنید درباره این مسائل با کسانی مشورت کنید که شما را خوب میشناسند ومیتوانند از بیرون درباره وضعیت شما قضاوت کنند

  به خاطر داشته باشید که با پیشرفت روند درمان به تدریج افکار مثبت جایگزین افکار منفی خواهد بود

::
:: نظم و انضباط شرط اصلی موفقیت ::

  نظم و انضباط ، شرط اصلی موفقیت

  بد نیست که بحث دربارۀ ویژگی مطلوب نظم پذیری را با چند سوال آغاز کنیم.آیا شما تا به حال با شخص نامنظم و موفقی برخورد کرده اید؟ به نظر شما مردم جوامع قانون مند و نظم پذیر ، موفق ترند یا مردم کشورهایی که دچار هرج و مرج بی قانونی هستند ؟ در مورد خودتان چه؟ زمانی که کارهایتان را با نظم و ترتیب انجام می دهید، بازدهی مطلوب تری دارید یا هنگامی که بدون هیچ برنامۀ خاصی و به صورت کاملاً تصادفی به انجام کارهایتان می پردازید؟ با پاسخ دادن به این پرسش ها متوجه می شویم، همۀ ما کمابیش با این موضوع که یکی از اصول موفقیت در زندگی، شغل، تحصیل و دیگر فعالیت های انسان نظم است، موافقیم. چرا که غفلت از این نکتۀ مهم، اوقات گران بها و برگشت ناپذیر او و بسیاری از فرصت هایی را که می توانست در جهت ایجاد یک زندگی ثمربخش و سعادت مند به کار گیرد، به هدر می دهد. اهمیت یادگیری نظم و آثار و تبعات متعدد و مهم آن در زندگی سبب جلب علاقۀ روان شناسان به این موضوع و انجام پژوهش هایی در این باب شده است. برای آشنایی بیشتر با این صفت در آغاز باید با معنا و مفهوم آن آشنا شویم. دکتر علی شریعتمداری در کتاب روان شناسی تربیتی نظم را این گونه تعریف کردا اند : " نظم به معنای صحیح یعنی این که فرد شخصاً اعمال خود را تحت قاعده در آورد، خویشتن را کنترل و هدایت کند و با توجه به آثار و نتایج اعمال خویش اقدام نماید". بر طبق این تعریف نظم از چند مولفه تشکیل شده است، که عبارتند از:

  1. آگاهی و بصیرت

  چنانچه رفتار انسان بر اساس شناخت و بصیرت باشد، علاوه بر آنکه رفتار از روی میل و رغبت صورت می گیرد، فرد در حفظ و بقاء آن کوشا خواهد بود، در مورد نظم نیز چنین است. یعنی تنها در صورتی که نظم بر مبنای شناخت فرد نسبت به اصول و قواعد و فواید و آثار آنها ایجاد شود، مقبول بوده و فرد بدون هیچ گونه رنج و خستگی بر اساس آن عمل می کند.

  2. آزادی مشروط

  نظم به معنای محدود نمودن آزادی فرد نیست، بلکه به منظور آن است که رفتار و فعالیت فرد را معقولانه بر طبق ضابطه ها و معیارهای منطقی و مشخصی در آورد. ضابطه و معیارهایی که هم به سود فرد است و هم به سود جامعه. پس باید این نکته را در نظر داشته باشیم که نظم و مقررات، آزادی بی قید و شرط افراد را مشروط می کند، تا حدی که این آزادی به حقوق دیگران ضرری وارد نکند و مانع رشد و هدایت خود فرد هم نشود. اما باید توجه نمود که این مشروط کردن نباید به آزادی اندیشه و عمل فرد آسیبی برساند.

  3. خودکنترلی یا انضباط شخصی

  یکی از اصول مهم در منظم بودن این است که فرد از روی اختیار آن را بپذیرد. به عبارت دیگر فرد شخصاً اعمال و رفتار خود را کنترل نموده و تحت نظم و قاعده در آورد و با توجه به آثار و نتایج اعمال خویش اقدام نماید.یک فرد منظم در مراحل مختلف زندگی خویش عاقلانه رفتار می کند و با ارزیابی و تدبیر رفتارهای خود را مدیریت می کند. چنین فردی قادر است عواطف و احساسات خود را کنترل نموده، ارزش های صحیح اخلاقی را بپذیرد، در زندگی جمعی احساس مسئولیت می کند، به حقوق و وظایف خود آشنا است و برنامۀ زندگی شخصی خود را از لحاظ مسائل مختلفی چون عادات غذایی، استراحت، تفریح، مطالعه و .... درست تنظیم می کند.

  4. مداومت

  نظم را نمی توان به صورت مقطعی و یا در یک زمان مشخص ایجاد کرد، بلکه باید در طول زمان در فرد شکل گیرد. چنانچه نظم در اثر تمرین و تکرار در افراد به صورت یک عادت آگاهانه در آید، از ثبات و دوام بیشتری برخوردار خواهد بود. ایجاد هر عادت و رفتار صحیح محتاج تمرین است و نمی توان انتظار داشت با وضع مقررات فوراً آن را به وجود آورد. همچنین پس از اکه منظم بودن به صورت یه ویژگی درونی در آمد برای استمرار آن تمرین و تکرار و تقویت لازم است.

 

  پیامدهای نظم :

  داشتن نظم و ترتیب، مانند بهره مندی از هر ویژگی مطلوب دیگری ، پیامدهای مطلوب فراوانی دارد که به ذکر مهمترین آنها می پردازیم.

  ۱ - کاهش استرس و ایجاد آرامش

  در این زمینه همواره تاکید می شود که فهرست کارهایی را که باید انجام دهید، فراهم کنید. چرا که نداشتن برنامه و به هم ریختگی ذهن شما را مشغول می کند و بدون شک با فشار روانی مواجه می شوید اما منظم بودن میزان استرس را کاهش و احساس آرامش را افزایش می دهد.

  ۲ - ایجاد تعادل بیشتر

  با داشتن نظم، برای مطالعه، شرکت در کلاس یا دنبال کردن سرگرمی مورد علاقه تان وقت لازم را پیدا خواهید کرد. ترتیب دادن به زندگی، شما را باکفایت تر خواهد کرد. شما می توانید کارها را در زمان کمتری انجام دهید و امور زندگی را در کنترل خود درآورید.

  ۳ - صرف وقت بیشتر برای خانواده و دوستان

  ترک کردن محل کار سر ساعت، صرف وقت کمتر برای انجام کارهای خانه باعث می شود شما وقت آزاد بیشتری برای نزدیکان و خانواده بگذارید.

  4 الگوبرداری دیگران

  در صورت داشتن فرزند، رعایت نظم در خانه اهمیت زیادی پیدا می کند. اگر لباس ها و وسایل خود را مرتب نکنید احتمال دارد فرزندان نیز این کار را یاد بگیرند. در حالی که منظم بودن شما بیانگر حرف های شما خواهد بود. یادگیری نظم می تواند در آینده برای فرزندان شما مفید باشد.

  5 - صرفه جویی

  فرد منظم از آن چه در منزل دارد، آگاه است؛ این امر مانع از رفت و آمد بی دلیل به مغازه است. به علاوه همانطور که پیشتر ذکر شد رعایت نظم سبب صرفه جویی در وقت شما نیز می گردد.

  6 - پیشرفت در زندگی

  بی نظمی مانع پیشرفت می شود. افراد منظم راه و شیوه ای در پیش می گیرند که از انجام کارهای غیرضروری و وقت گیر صرف نظر کنند و بیشتر تمرکز خود را برآینده و هدف خود می گذارند و در این زمینه پیشرفت هم خواهند کرد.

 

  آیا فرد منظمی هستید؟

  اگر از شما بپرسند که آیا خود را فرد منظمی می دانید یا خیر؟ چه پاسخی می دهید. پاسخ شما هرچه باشد احتمالاً صحیح نیست. نتایج پژوهش جالب روان شناسی به نام برنر ( Berner ) از دانشگاه کالیفرنیا نشان داده است غالباً افراد منظم میزان منضبط بودن خود را کمتر از حد معمول ارزیابی کرده و در مقابل افراد نامنظم خود را اشخاص تقریباً منظمی می دانند. با پاسخ دادن به پرسش های زیر شما می توانید بفهمید که به واقع انسان منظمی هستید یا خیر و در صورت لزوم باور غلط خود را در این مورد اصلاح کنید.

  لطفاً عبارات زیر را به دقت خوانده و میزان موافقت یا مخالفت خود را با هر یک از این عبارت مشخص کنید. برای نمره گذاری در عبارات 1،2،3،5،9،10،11،13،14،15 به گزینۀ کاملاً موافقم 5 امتیاز، گزینۀ موافقم،4 امتیاز؛ نظری ندارم،3 امتیاز؛ مخالفم، 2 امتیاز و کاملاً مخالفم 1 امتیاز تعلق می گیرد. در عبارات 4،6،7،8،12 نمره گذاری به صورت معکوس انجام می شود. یعنی به گزینۀ کاملاً موافقم 1 امتیاز، گزینۀ موافقم،2 امتیاز؛ نظری ندارم،3 امتیاز؛ مخالفم، 4 امتیاز و کاملاً مخالفم 5 امتیاز تعلق می گیرد.

 

  1. به خوبی می توانم کارهایم را طوری تنظیم کنم که درست سر زمان تعیین شده انجام شوند.

  2. وسایل متعلق به خودم را تمیز و مرتب نگه می دارم.

  3. دارای اهداف روشنی هستم و برای رسیدن به آنها طبق برنامه کار می کنم.

  4. فرد بسیلر منظمی نیستم.

  5. برای آنکه بدانم چی کجاست ترجیح می دهم هر چیز را در جای خودش قرار دهم.

  6. برایم مشکل است خودم را مجبور به انجام وظایفم کنم.

  7. فکر نمی کنم که هیچ وقت بتوانم آدم منظمی شوم.

  8. غالباً کارهایم را بدون برنامه ریزی زمانی انجام می دهم.

  9. برای جلوگیری از دوباره کاری سعی می کنم کارهایم را بدق انجام دهم.

  10. وقتی می خواهم به یک سفر کوتاه بروم، از قبل با دقت در رابطه با آن برنامه ریزی می کنم.

  11. برایم مشکل است که به آسانی به ذهن یا افکارم اجازه دهم تا بدون کنترل یا هدایت در هر جهتی که خواست برود.

  12. وقت زیادی را برای پیدا کردن وسایلی که سر جایشان نگذاشته ام صرف می کنم.

  13. فقط در شرایطی که کاملاً بیمار باشم کارم را تعطیل می کنم.

  14. شخص بسیار منظم و مرتبی هستم.

  15. بدهکاری هایم را سر موقع و کامل پرداخت می کنم.

 

  نتیجه :

  امتیاز بالای 50 : شما فرد منظمی هستید. از آنجایی که با برنامه ریزی و دقت وظایف و فعالیت های خود را انجام می دهید، اغلب کارهایتان به موقع و به طور کامل انجام شده و دغدغه ای دربارۀ عقب افتادن آنها نخواهید داشت. شما مسئولیت هایی متناسب با زمان و انرژی خود پذیرفته و نسبت به انجام آنها متعهد هستید، بنابراین دسیگران می توانند روی قول های شما حساب کنند. نظم و ترتیبی که در روان و زندگی شما جریان دارد سبب جلوگیری از اتلاف وقت و دوباره کاری شما می شود و این امر به شما آرامش می بخشد. این آرامش به وجود امده نیز به نوبۀ خود باعث انجام بهتر کارها و وظایف محوله به شما خواهد شد.

  امتیاز زیر 50 : متاسفانه شما از نظز نظم و انضباط در وضعیت مطلوبی قرار ندارید. شاید تقصیر را گردن زندگی بیندازید و بگویید زندگی در دنیای ماشینی امروز منضبط بودن را غیر ممکن ساخته است. اما فراموش نکنیک که بشر برای سرعت بخشیدن به کارها و انجام راحت تر آنها انواع ماشین ها را اختراع کرده است. اگر می خواهید که از استرس های شغلی، تحصیلی یا خانوادگی خود بکاهید و آرامش بیشتری را تجربه کنید. لازم است که در عادات خود تجدید نظر کنید .

  لطفا منظم باشید !

  راهکارهای افزایش نظم

  اگر از جمله افرادی هستید که هر روز صبح قبل از ترک خانه باید مدت مدیدی دنبال یک دست لباس تمیز و مناسب و یا کتاب و جزوه هایتان بگردید و سرانجام در حالی که از ظاهرتان زیاد راضی نیستید از منزل خارج می شوید و یا این که میز کارتان آنقدر شلوغ است که ناچارید برای پیدا کردن برگه ای که دیروز آخر وقت روی آن گذاشته اید تمام وسایلتان را از روی میز جمع کنید، به شما پیشنهاد می کنیم که راهکارهای ارائه شده در این بخش را مطالعه نموده و به کار بندید، تا آرامش بیشتری را در زندگی تان تجربه کنید.

 

  1. برای خود اهدافی تعیین کنید

  هدف عبارت است از خواست و ارادۀ قوی برای رسیدن به مطلوبی خاص که با انجام اعمال آگاهانه برای دستیابی به نتیجه همراه است. پافشاری برای رسیدن به هدفی خاص مبین میزان اهمیت آن هدف است. برای مثال ممکن است شما تصمیم بگیرید که در سال تحصیلی جدید از برنامۀ متفاوتی پیروی کرده و پیشرفت تحصیلی را تجربه کنید.

 

  2. از روابط موجود میان عوامل مختلف غافل نشوید

  برای رسیدن به انضباط فردی باید میان کلیۀ فاکتورهای دخیل در رساندن شما به نتیجه ارتباط برقرار کنید. به عنوان مثال در زمینۀ مطالعۀ مستمر دروس، ایجاد ارتباط یعنی برقراری ارتباط بین حضور به موقع در کلاس ها، یادداشت برداری، مطالعۀ مستمر،کاهش زمان تفریح و استراحت، لذت آنی، میل و رغبت، افزایش احتمال پیشرفت تحصیلی، امکان راهیابی به مقاطع بالاتر تحصیلی و... . زمانی که این اتصال میان عوامل مختلف دخیل در این امر ایجاد شد، آنوقت متوجه می شویم که چه عواملی در این میان می توانند به ما کمک کنند و چه عواملی مانع راه و مسدود کنندۀ مسیر ما هستند. بنابراین بهتر است لیستی از باید ها و نبایدها تهیه کرده و به انها توجه کنید. برای اینکه بتوانیم به هدف خود دست پیدا کنیم ،عوامل مثبت و منفی همیشه باید در یک خط تعادل قرار داشته باشند .

 

  3. برای رسیدن به اهداف خود برنامه ریزی کنید

  سعی کنید در هر روز فعالیت هایی را جهت نیل به هدفتان انجام دهید. در آغاز از گام های کوچک شروع کنید. مثلاً به جای این که به خودتان بگویید من هر روز حد اقل 3 ساعت مطالعه می کنم. هر هفته نیم ساعت به زمان مطالعۀ روزانۀ خود بیفزایید. اگر تا به حال در طول ترم درس نخوانده اید، تبعیت از یک برنامۀ سنگین و فشرده، شما را خسته و بالطبع از ادامۀ راه منصرف خواهد کرد.

  این نکته را نیز فراموش نکنید که بهتر است هر فرد طبق برنامۀ شخصی خودش عمل کند. بنابراین بهتر است برنامه تان را شخصاً تهیه کنید. البته از آنجایی که برای برنامه ریزی باید اطلاعات کافی داشته باشید، بد نیست که از نظرات دوستان منظم، اعضای خانواده و یا مشاورین استفاده کنید، اما تصمیم گیرندۀ نهایی خود شما هستید. شاید برنامه ریزی کردن کار دشواری نباشد اما مسئله ای که در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار است تعهد به اجرای برنامه است. اگر برنامه سخت و اجرای آن قدری دشوار باشد، نهایتاً منجر به انصراف از اجرای آن می شود. به همین دلیل کاملاً منطقی است که گاهی برنامه ها را تعدیل کرده و تغییراتی در آن ایجاد نمایید و وقتی به آن خو گرفتید کم کم خودتان را به هدفی که در ذهن دارید نزدیک کنید.

 

  4. عادت به کار را در خود تقویت کنید

  توماس هاکسلی که هم زیست شناس بود و هم در تعلیم و تربیت صاحب نظر، می گوید : شاید باارزش ترین نتیجۀ تعلیم و تربیت این باشد که توانایی پیدا می کنیم تا خود را واداریم که آنچه را باید انجام داد، به موقع انجام دهیم، چه بپسندیم و چه نپسندیم. این نخستین درسی است که باید آموخته شود و هر قدر که آموزش کسی زود آغاز شود، احتمال دستیابی به نتیجۀ مطلوب بیشتر است.." انضباط یعنی انجام کارهای درست در زمان مناسب و به دلیل موجّه.

  اولویت های خویش را باز بنگرید و رد آن ها را بیابید تا ببینید راه را درست رفته اید یا نه و هر روز کاری لازم ولو ناخوشایند انجام دهید تا خود را منضبط نگه دارید.

  5. به فعالیتی چالش برانگیز بپردازید

  برای تقویت قدرت تفکر و ارادۀ خویش، دست به کاری بزنید یا طرحی را اجرا کنید که خلاقیت تان را شکوفا می سازد. این امر وادارتان می کند که از قوای ذهنی تان بیشتر استفاده کرده و در کار خویش انضباط داشته باشید. در این مسیر باقی بمانید و ببینید که توانایی شما بیش از آن است که خود می پندارید.

 

  6. مسئولیت اعمال خود را بپذیرید

  " هر فرد مسئول رفتار خویش است." این جمله نه تنها از سوی پیامبر اسلام (ص) در احادیث مختلف نقل شده است، بلکه در سال های گذشته به عنوان مبحثی اساسی در کتب و نوشتارهای روان شناختی به چشم می خورد. هنگامی که شما مسئولیت رفتارهای خود را پذیرفته و پیامدهای ناشی از آن را به حساب بدشانسی یا ضعف و سستی دیگران نگذارید، قبل از انجام هر عمل به نتایج آن فکر کرده و برای انجام هرچه بهتر آن برنامه ریزی کرده و با نظم و دقت پیش می روید.

 

  7. وقت شناس باشید

  یکی از ویژگی های بارز افراد منظم، وقت شناس بودن آنهاست. هنگامی که می خواهید با دیگران قرار بگذارید، به همۀ جوانب از جمله ترافیک، محل قرار و کارهای دیگری که باید در آن روز انجام دهید خوب فکر کنید. سعی کنید برای دیگران نیز به اندازۀ خودتان احترام قائل شوید. اگر باید صبح زود در دانشگاه یا محل کار خود حاظر باشید، بهتر است کمی زودتر از خواب برخیزید. با این کار دلهرۀ دیر رسیدن به محل کار یا دانشگاه خود را نخواهید داشت و روزتان را با استرس آغاز نمی کنید.

 

  8. افراد منظم را بعنوان دوست انتخاب کنید

  دوستان و معاشران منظم ، تاثیری بس بزرگ در به وجود آمدن نظم در زندگی انسان دارند. شما می توانید با مشاهدۀ رفتارهای دوستان منظم خود از آنها الگوبرداری کرده و از آنها سرمشق بگیرید. از طرف دیگر آرامش و اعتدالی که در زندگی دوستان منضبط شما وجود دارد با گذشت زمان به زندگی شما نیز تسری می یابد.

 

  9. هنر مدیریت زمان را بیاموزید

  از مهم ترین راه های دست یابی به نظم ، تقسیم وقت است . تنظیم وقت افزون بر آن که باعث پدید آمدن نظم است ، سبب می شود انسان از اوقات فراغت نیز به خوبی بهره مند گردد و برای همه اوقات خود برنامه ریزی کند و از فرصت ها بهره جوید. برای تنظیم زمان خود در آغاز باید بدانید که وقتتان صرف چه فعالیت هایی می شود. برای این کار می توانید دفترچه ای تهیه کرده و به مدت یک هفته فعالیت های روزانۀ خود را در آن یادداشت کنید. اکنون با مرور این دفترچه می توانید فعالیت های ضروری، فعالیت های غیر ضروری و فعالیت هایی که باعث اتلاف وقتتان می شوند را از هم تشخیص داده و با حذف فعالیت های نامطلوب زمان بیشتری را به فعالیت های سودمند و مفید اختصاص دهید. به علاوه سعی کنید هیچ گاه کارهایتان را تا آخرین فرصت اعلام شده به تعویق نیندازید.

 

 

  تالیف:زهره قربانی

  کارشناس ارشد روان شناسی

::
:: مسئولیت پذیری ::

  مسئولیت پذیری

  مسئولیت پذیری در وقت اضافه

  یکی از ویژگی های مهم شخصیتی که در موفقیت ما نقش عمده ای ایفا می کند، مسئولیت پذیری است . احتمالا شما نیز تا به حال با افرادی مواجه شده اید که به دقت وظایفشان را انجام می دهند ونیازی به تذکر دیگران ندارند، از طرف دیگر حتما اشخاصی را هم مشاهده کرده اید که به وظایف خود اهمیتی نمی دهند و برای مسئولیتی که به عهده دارند هیچ ارزشی قائل نیستند. ما غالبا برای توصیف دستۀ نخست از واژه مسئولیت پذیر استفاده کرده و دستۀ دوم را انسان هایی بی مسئولیت قلمداد می کنیم. اگرچه این تعریف از مسئولیت پذیری اشتباه نیست،اما روان شناسان تعریف دقیق تری از این ویژگی ارائه داده اند.سرتو (1989) مسئولیت پذیری را یک الزام و تعهد درونی از سوی فرد برای انجام مطلوب همۀ فعالیت هایی که بر عهدۀ او گذاشته شده است، تعریف می کند و معتقد است که مسئولیت پذیری از درون فرد سرچشمه می گیرد .فردی که مسئولیت کاری را بر عهده می گیرد، توافق می نماید که یک سری فعالیت ها و کارها را انجام دهد و یا بر انجام این کارها توسط دیگران نظارت داشته باشد.

  بسیاری از افراد دوست دارند که مسئولیت پذیرتر شوند ،اما فکر می کنند که چون وارد سنین بزرگسالی شده اند، دیگر قادر نیستند برای رشد و پرورش این ویژگی کاری انجام دهند.درست است که مسئولیت پذیری نیز مانند هر ویژگی دیگری در دوران کودکی سریع تر آموخته می شود،اما این بدان معنا نیست که اگر فردی در کودکی به هر دلیلی مسئولیت پذیری را نیاموخت، به ناچار باید در طول عمر خود با عدم مسئولیت پذیری و عواقب ناشی از آن دست و پنجه نرم کند.نتایج مطالعات گوناگون نشان داده است که خوشبختانه مسئولیت پذیری ارثی نیست ،بلکه معنا و مفهومی قراردادی،اخلاقی و تربیتی است که می تواند در هر زمانی فرا گرفته شود.ممکن است شما مجبور شوید به دلیل از دست دادن زمان معمول یادگیری این ویژگی (دوران کودکی) زمان بیشتری صرف تمرین و آموختن آن کنید، اما مهم این است که بالاخره مسئولیت پذیری را فرا خواهید گرفت.به همین سبب روان شناسان راهکارهایی را جهت افزایش مسئولیت پذیری ارائه کرده اند،که در ادامه به ذکر آنها می پردازیم.

  1. از اشتباه کردن نهراسید

  به خاطر داشته باشید که احساس مسئولیت هنگامی در افراد بوجود می‌آید که به آنها مسئولیت داده شود . در عین حال فرد باید در مورد اثربخشی پاسخ‌هایش، بازخورد دریافت کند و در مورد راه‌های گوناگونی که در سایر موقعیت‌ها مناسب هستند، اطلاعاتی داشته باشد. اگر از اشتباهات خویش درس بگیرید، عملکرد بهتری در آنچه انجام می‌دهید، به دست خواهید آورد. اما چنانچه نتوانید یاد بگیریدکه چرا کارتان اشتباه بوده است و یا به جای آن می توانستیدچه کار دیگری انجام دهید، هرگز در کارتان پیشرفت نخواهید کرد. بدین منظور هرگاه در کاری شکست خوردید،از خوتان این سوالات را بپرسید: چه رفتارهای اشتباهی را مرتکب شده‌ام؟ چه درس‌ها یا آگاهی‌هایی از اشتباهاتم بدست آورده‌ام؟ سپس سعی کنید با پاسخ دادن به این سوالات بینش کامل و دقیقی نسبت به کار خود به دست آورید تا در کوشش بعدی موفق شوید.

  2. به خاطر داشته باشید که مسئول بودن به معنی پیروی کورکورانه از دیگران نیست

  توانایی اخذ تصمیم‌های درست، عامل عمدۀ تکامل حس قدرت یا کنترل نمودن شرایط زندگی خویش است. نتایج پژوهش های متعدد حاکی از آن است که بین مسئولیت‌پذیری و تصمیم‌گیری رابطه تنگاتنگی وجود دارد. شک نیست که مردد و بی‌تصمیم بودن یک راه بی‌مسئولیت بودن است. با خود بیندیشید که در اتخاذ چه تصمیماتی دچار تردید می شوید. پس پی بردن به این موضوع,از گامهای متوالی مهارت حل مسئله بهره گیرید.از آنجایی که در یکی از شماره ها ی پیشین این مهارت را به تفصیل شرح داده ایم،به بیان مختصر آن بسنده می کنیم.این مراحل به اختصار عبارتند از:

  1.مشخص کردن مسئله که نیاز به تصمیم گیری دارد.

  2.جستجوی راه حل های مختلف

  3.ارزیابی راه حل ها و انتخاب بهترین آنها

  4.عملی کردن راه حل ها.

  3 . از برنامه ریزی غافل نشوید.

  برنامه ریزی و تهیۀ فهرستی از کارها،اهداف و وظایفتان به شما کمک می کند تا به اندازۀ توانتان تلاش کنید و انتظارات غیر واقع بینانه ای از خودتان نداشته باشید. بعلاوه مکتوب کردن اهدافتان سبب می شود که آنها را جدی تر بگیرید و برای نیل به آنها بیشتر تلاش کنید. به خاطر داشته باشید که رسیدن به اهداف بزرگ تنها از طریق برداشتن گام های کوچک و متوالی میسر است.هدفتان را به اهداف جزئی تر تقسیم کرده و پس از طی هر قدم به به عبور از مرحلۀ بعد بیندیشید.

 

  4. تلاش کنید که احساس قدرت را در خود افزایش دهید

  افراد برای برخورداری از عزت نفس زیاد (یکی از ویژگی های مرتبط با مسئولیت پذیری)، به حس قدرت نیاز دارند. داشتن احساس قدرت به معنی آن است که فرد دارای منابع، فرصت و قابلیت تأثیرگذاری بر شرایط زندگی خویش است. فرد باید فرصت داشته باشد که انتخاب کند و تصمیم بگیرد، کفایت خویش را اعمال نماید و وظایفی را که با توانایی‌های وی مطابقت دارد، به انجام برساند. بدین منظور لازم است تلاش ‌کنید که فرصت‌هایی را برای ابراز کفایت خود بوجود آورید و به محض این‌که سطح کفایتتان بالا رفت، ب فرصت‌هایی جدیدی به وجود آورید تا بتوانید آنچه را که آموخته اید، تمرین کنید.
برای افزایش حس قدرت در خود لازم است هنگام رویارویی با مسائل مختلف به سه عامل توجه کنید تا میزان مسئولیت‌پذیری خود را افزایش دهید. این عوامل عبارتند از:
الف- امکاناتی که در اختیار دارید.
ب– فرصت انجام کار مورد نظر.
ج– قابلیت انجام آن کار.

  5..ثبات قدم داشته باشد

  در روند افزایش مسئولیت پذیری خود و یا تقویت آن در دیگران با ثبات بودن و متعهد بودن دو شرط مهم و اساسی است. هر قدر در انجام کار جدی تر باشیم و پایداری را در خود تقویت کنیم، احتمال دستیابی به اهدافمان بیشتر می شود.سعی کنید مسئولیتی را که پذیرفته اید ولو هر قدر کوچک به طور منظم انجام دهید.مثلا اگر مسئولیت بیرون گذاشتن زباله به شما محول شده،سعی کنید همیشه خودتان این کار را انجام دهید. اجام دادن گاه به گاه یک عمل باعث ایجاد خستگی و بی حوصلگی و در نتیجه ترک آن می شود.

  6.برای برنامه ریزی به دیگران کمک کنید

  هر سال حداقل به یک نفر کمک کنید تا اهداف و برنامه هایش را مشخص کنید.او را تشویق کنید تا فهرستی از اهداف بلند مدت خود تهیه کرده و گام های لازم برای رسیدن به این اهداف را یادداشت نماید.هرچند وقت یک بار از او بخواهید که یادداشت هایش را به شما نشان دهد و بگوید که چقدر به اهداف خود نزدیک شده است.به خاطر گام هایی که برداشته وی را تشویق کرده و او را دربارۀ اشتباهاتش راهنمایی کنید.

  7.سعی کنید مطلبی کسل کننده اما مفید را بیاموزید

  اغلب مردم می دانند که بالاخره باید کار خاصی را انجام دهند، اما این فرایند آنقدر به نظرشان خسته کننده می آید که تا جایی که می توانند از انجام آن طفره می روند و به فعالیت های دیگری که برایشان لذت بخش هستند می پردازند. کار مفیدی که شما میخواهید انجام دهید چیست؟یادگیری لغات یک زبان بیگانه؟ یاآموختن شیوۀ حسابداری کامپیوتری؟ اطمینان حاصل کنید که این کار،کاری است که باید در گذشته به انجام می رسیده، اما تنها به دلیل خسته کننده بودن تا به حال به تعویق افتاده است.پس از این که موضوع مشخص شد، به کتابخانه بروید و کتابی در آن مورد به امانت بگیرید،سعی کنید که کتاب را به طور کامل و با دقت بخوانید.

  8. تعریف دقیقی از مسئولیت پذیری داشته باشید

  مسئولیت پذیری یعنی قابلیت پذیرش،پاسخگویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می شود و شخص حق دارد که آن را بپذیرد یا رد کند.وقتی فردی می خواهد مسئولیت را بپذیرد، باید برای او کاملا مشخص شود که موضوع درخواست چیست و در برابر به عهده گرفتن ان چه چیزی به دست می آورد. در واقع مسئولیت انتخابی آگاهانه است، درست مثل قراردادی نانوشته که تمام اجزای آن برای فرد مشخص است. هنگامی که فردی احساس مسئولیت کند، دیگر لزومی ندارد که دیگران به او بگویند که در هر موقعیتی چگونه عمل نماید. افراد در نتیجۀ توجه به مقررات، ارزیابی تجربه‌های خویشتن و رسیدن به نتیجه‌گیری‌های واقع‌گرایانه آن تجربه‌ها، الگوی رفتاری مناسبی را اختیار می‌کنند.

 

  تالیف : زهره قربانی

  کارشناس ارشد روانشناسی

::
:: تفاوت تحصیلی در دبیرستان و دانشگاه ::

  تفاوتهای تحصیلی در دوره دبیرستان و دانشگاه

  اکثر کسانی که به تازگی از دبیرستان فارغ التحصیل شده و به دانشگاه آمده اند به زودی تفاوت بین تحصیل در دانشگاه و دبیرستان را در می یابند. این تفاوتها به گونه ای است که شاید نوع تحصیل و مطالعه در دانشگاه و دبیرستان با یکدیگر قابل مقایسه نباشد به همین دلیل ضروری است، مهارتهای خاصی را برای تحصیل در دانشگاه بیاموزیم و تمرین کنیم. در غیر اینصورت در آخر ترم با حجم بالایی از موارد درسی که باید برای امتحان آنها را مطالعه کنیم و همچنین حجم زیادی از مقاله ها، گزارش ها، پژوهشها و گزارش های کارآموزی روبرو می شویم که ما را به شدت آزار می دهند.

  قسمتی از تفاوتهای تحصیلی در دانشگاه و دبیرستان عبارتند از:

  1-حجم بالای مطالب درسی: یکی از خصوصیات اولیه ای که باعث تعجب دانشجویان تازه وارد می شود حجم زیاد مطالب درسی است. در مقایسه با حجم مطالب آموزشی در دبیرستان اکثر منابع آموزشی دانشگاه حجیم و فشرده هستند. مسلم است که چنین حجم مطالب درسی را نمی توان در روز و شب آخر امتحان آموخت. به همین دلیل، چنانچه فرد در طول سال تحصیلی این مطالب را مرور نکرده باشد و از آنها یادداشت تهیه نکرده باشد، شب امتحان فشار و ناراحتی زیادی تجربه خواهد کرد. در دبیرستان افراد در مدت زمان بیشتری مطالب کمتری را می آموختند در حالی که در دانشگاه معمولاً چنین نیست.

  2-محوریت دانشجو و نه استاد در تحصیل: در دبیرستان محوریت آموزش با دبیر است که کلیه مطالب درسی و موضوعات را نکته به نکته به دانش آموزان تدریس می کند. در دانشگاه محور آموزش استاد نیست بلکه استاد فقط کلیات و یا نکات اساسی را آموزش می دهد بقیه مطالب به عهده دانشجو گذاشته می شود به همین خاطر نقش دانشجو بسیار برجسته تر و اساسی تر از دوره دبیرستان است.

  3-تاکید بر مشارکت دانشجویان در آموزش: نه تنها در دانشگاه مهم است که دانشجو بر مطالب تحصیلی مسلط شود بلکه بسیار مهم است که در بحثهای کلاسی شرکت کند، سوال و ایده بدهد، نظر خود را مطرح می کند. نظریه ها، دیدگاهها و ... را نقد کند و ... به این ترتیب علاوه بر درس نقش مهارتها و توانایی های اجتماعی، اطلاعات عمومی، آگاهی دانشجو از مطالب علمی و اجتماعی روز و ... نیز مطرح است که در دبیرستان معمولاً چنین عواملی نقش کم رنگ تری دارد.

  4-استقلال در نحوه مطالعه دانشجو: در دوران دبیرستان، خانواده به صورتهای مختلف بر کار دانش آموز نظارت داشته و از جهات مختلف به او کمک می کنند که نظم و انسجام بیشتری به مطالعه خود بدهد. معمولاً زندگی اکثر دانش آموزان دبیرستانی محدود به خانه و مدرسه است و از سوی دیگر امتحانهای مرتب و منظمی که در طول ترم برگزار می شود آنان را به مطالعه منظم سوق نمی دهد و حتی اگر دانش آموزان تمایل چندانی نداشته باشند، خانواه به آنان کمک می کند که در این زمینه به درستی گام بردارند. این در حالی است که دانشگاه غیر از امتحان نیم ترم که گاهی برگزار می شود و گاهی هم برگزار نمی شود معمولاً امتحان دیگری وجود ندارد که دانشجو را به مطالعه منظم سوق دهد. از سوی دیگر دوره دانشجویی نقش والدین در مطالعه دانشجو کمرنگ تر می باشد چون اطلاع چندانی از دروس دانشجو ندارند و ممکن است دانشجو در شهر دیگری باشد به همین دلیل بعضی از افرادی که عادت دارند برنامه ای به آنها دیکته شده یا مجبور به انجام برنامه خاصی باشند و استقلال فکری را تجربه نکرده باشند دچار مشکلاتی خواهند شد.

  5-نظارت نه چندان قوی بر حضور و غیاب دانشجو: در دوره مدرسه کوچکترین حضور و غیاب بررسی شده و به والدین اطلاع داده می شود اما در دانشگاه چنین برخوردی وجود ندارد. دانشجو می تواند غیبتهای مجازی داشته باشد، اما در صورتی که این غیبتها از حدی فراتر رفت در انتهای ترم دانشجو با مشکلاتی رو به رو می شود. به همین دلیل افرادی که برنامه ریزی مستقل بدون اجبار را تمرین نکرده اند دچار مشکل شده و با افزایش غیبت ها یا غیبت در زمانهایی که درسهای مهم و اساسی وجود دارد بسیاری از فرصتتهای آموزشی خود را از دست می دهند.

  6-تاکید بر کارهای عملی و تهیه مقالات: یکی از کارهای مهم در دانشگاه، کارهای عملی است مانند تهیه مقالات، گزارشها و انجام کارهای عملی دیگر. ناتئانی در برنامه ریزی جهت انجام کارهای عملی و ناتوانی در تهیه گزارش باعث می شود که هنگام پایان ترم که دانشجو باید بیشتر به مطالعه درسهای خود بپردازد، با کارهای عملی سنگینی که انبار شده اند مواجه شود و تقسیم زمان برای تهیه مقالات و گزارشها با مطالعه دروس منجر به ضعف کیفیت هر دو شده و فشار مضاعفی را بر دانشجو تحمیل کند این در حالی است که کارهای عملی در دبیرستانها به نسبت کمتر از دانشگاه است و معمولاً کمتر چنین مشکلی ایجاد می شود بنابراین در برنامه ریزی های خود حتماً زمان مناسبی را برای این دو برنامه تحصیلی در نظر بگیرید.

  7-ضرورت استفاده از متون غیر فارسی: تحصیل در دانشگاه به گونه ای است که دانشجو، چه برای مطالعه دروس و به خصوص برای تهیه مقالات و گزارش گاهی مجبور به استفاده از منابع غیر فارسی است. این در حالی است که عده کمی از دانشجویان تسلط خوبی بر زبان انگلیسی دارند و اکثریت آنها معتقدند که زبان انگلیسی یا غیر فارسی آنان ضعیف است. ضرورت استفاده از منابع غیر فارسی همراه با ضعف در این مهارت باعث می شود که دانشجویان برای مطالعه و به ویژه انجام کارهای عملی خود با مشکل جدی رو به رو شده و در این مورد کندتر از آن چه برنامه ریزی کرده بودند عمل کنند.

  8-متعدد بودن و یا پراکندگی متون و منابع درسی: برخلاف دبیرستان، گاهی اوقات منابع آموزشی دانشگاه ممکن است پراکنده و متعدد باشد و به همین دلیل نیاز است که دانشجو مدتی در جستجوی آنها باشد، گاهی اوقات دانشجو باید از منبعی استفاده کند که فقط در کتابخانه خاصی است و باید مدتی به دنبال آن باشد. آنچه بسیار چشمگیر است تهیه منابع آموزشی می باشد که معمولاً یک یا دو هفته اول شروع هر ترم به جستجو و خرید آنها می گذرد.

  انتخاب مقاله:مرجان میرزاپور

کارشناس مشاوره

::
:: برون گرایی و درون گرایی در ازدواج ::

  معیارهای انتخاب همسر

  برونگرایی یا درونگرایی؟ مسئله این است !

  چند وقتی استی که موضوعی ذهن مهرداد را به خود مشغول کرده است. ۲ ماه پیش زمانی که بالاخره مهرداد به خانواده اش اعلام کرد قصد ازدواج دارد، همه خوشحال شدند. والدین مهرداد از چند سال پیش به او اصرار می کردند ازدواج کند، اما مهرداد دوست داشت درسش تمام شود ، کاری پیدا کند و وقتی که از نظر مالی استقلال پیدا کرد، فرد مناسبی را برای ازدواج انتخاب کند. حالا حدود یک سالی از تمام شدن درس و خدمت سربازی او می گذارد و مدتی است که در یک شرکت خصوصی استخدام شده است. زمانی که مادر مهرداد پیشنهاد داد به خواستگاری نسیم، که دختر یکی از اقوام دور پدرش بود بروند، مهرداد از این پیشنهاد استقبال کرد. چند باری نسیم را در میهمانی های خانوادگی دیده بود و از ظاهر و برخورد اجتماعی او خوشش آمده بود. از طرف دیگر مهرداد فکر می کرد که خانوادۀ او و نسیم از لحاظ فرهنگی ، اعتقادی و سطح طبقاتی با هم تناسب دارند. بعد از رفتن به خواستگاری و صحبت کردن با نسیم به طور خصوصی ، مهرداد متوجه شد که آنها در خیلی از موارد با هم تفاهم دارند. تنها موضوعی که از جلسۀ اول خواستگاری خودش را نشان داد این بود که نسیم دختر خیلی اجتماعی ، شوخ و راحتی بود. حتی در جلسۀ اول نسیم خیلی راحت صحبت می کرد و وقتی به شوخی جوابی به مهرداد داد ، مهرداد تعجب کرد و کمی به او برخورد. الان که حدود دو ماه از عقد آنها می گذرد، نسیم به مهرداد ابراز علاقه می کند و از احساساتش با او حرف می زند، اما مهرداد هرقدر سعی کرده تا کنون موفق نشده از احساساتش با نسیم صحبت کند. موضوع دیگر اینست که نسیم دوستان زیادی دارد وبرای پر کردن اوقات فراغتش ترجیح می دهد یا به مهمانی برود یا مهمان داشته باشد، در صورتی که مهرداد اغلب اوقات مطالعه کردن یا دیدن فیلم به تنهایی و در خانه را به بودن در جمع ترجیح می دهد. چند شب پیش اتفاقی افتاد که مهرداد را در فکر فرو برد. ماجرا از این قرار بود: مهرداد و خانواده اش به عیادت یکی از اقوام که کسالت داشت رفته بودند، در همان زمان نسیم و خانواده اش نیز به طور اتفاقی به عیادت آن شخص آمدند. مهرداد وقتی نسیم را دید دست پاچه شد و حتی نتوانست درست با او احوالپرسی کند، در صورتی که نسیم خیلی راحت برخورد کرد و گفت که از دیدن مهرداد خوشحال شده. هفتۀ پیش مراسم دفاع نسیم بود ، او مهرداد را هم برای شرکت در این مراسم دعوت کرده بود. مهرداد حس می کرد که نحوۀ برخورد نسیم با اساتید و همکلاسی هایش زیاد جالب نیست و او را آزار می دهد . گفتگوی مهرداد در طول ۶ سال تحصیلش در دانشگاه ، با همکلاس های مونثش هرگز از حد سلام و علیک و احیاناً موضوعات درسی فراتر نرفته بود و دوست نداشت همسر آینده اش اینقدر با دیگران صمیمی شود. آن روز بعد از ظهر وقتی مهرداد از نسیم جدا شد، اصلاً حس خوبی نداشت، وقتی خوب به آنچه در آن روز گذشته بود، متوجه دلیل ناراحتی خود شد، رفتار نسیم با همکلاسی هایش و همین طور اینکه موقع صرف ناهار به قول معروف مجلس را دست گرفته بود و یکی دو باری هم که مهرداد خواسته بود صحبت کند به او مجال نداده بود باعث ناراحتی مهرداد شده بود ، البته مهرداد می دانست که نسیم این کار را از قصد انجام نداده، او به دیگران هم اجازۀ حرف زدن نداده بود، اما آیا مهرداد باید به خاطر اینکه این رفتار نسیم عمدی نبود، از آن چشم پوشی می کرد؟ نسیم به مهرداد گفته بود به خاطر علاقه ای که به وی پیدا کرده، سعی می کند بعد از ازدواج خودش را با مهرداد هماهنگ کند، اما تا به حال هیچ تغییری در رفتارش نداده بود. مهرداد نمی دانست که این تفاوت ها تا چه حد می توانند روی زندگی آیندۀ او تاثیر بگذارند و این موضع او را گیج و آشفته کرده بود.

  موضوعی که مهرداد باید به آن توجه کند این است که اگرچه داشتن تشابه فرهنگی، طبقاتی و اعتقادی از معیارهای لازم انتخاب همسر به شمار می رود، اما وجود این عوامل برای پایه گذاری و ادامۀ یک زندگی موفق کافی نیست. در فرایند انتخاب همسر معیارهای مهم دیگری نیز وجود دارند. یکی از معیارهایی که هنگام انتخاب همسر حتماً باید به آن توجه شود، خصوصیات شخصیتی افراد است. از آنجایی که ویژگی های شخصیتی اغلب جنبۀ ارثی داشته و تغییر دادن آنها به راحتی میسر نیست، مد نظر قرار دادن آنها در زمان انتخاب همسر ضروری است. پژوهش ها نشان داده اند که یکی از ویژگی های شخصیتی موثر بر موفقیت و تداوم زندگی زناشویی میزان برونگرایی و درونگرایی زوجین است. برای آگاهی از چگونگی تاثیر این ویژگی بر زندگی زناشویی در آغاز بهتر است با تعریف این مفاهیم آشنا شویم.

  درونگرایی رفتاری است که با دیدگاه درونی ذهنی همراه است. فرد درون گرا آمادگی بیشتری برای خود داری و تسلط بر نفس از خود نشان می دهد. این افراد کمتر تمایل به حضور در جمع دارند و و بیشتر دقت خود را به مطالعه و فعالیتهای ذهنی انفرادی می گذرانند .

  برونگرایی رفتاری است که با دیدگاه عینی و خارجی مشخص شده و با فعالیت عملی بالاتری همراه است، افراد برونگرا از آمادگی کمتری برای تسلط بر نفس خویش برخوردارند . معمولاً نسبت به افراد درونگرا اعتماد به نفس بالاتری دارند و بودن در جمع و فعالیت های گروهی را به تنهایی و فعالیت های انفرادی ترجیح می دهند.

    با توجه به تعریفی که از برونگرایی و درونگرایی ارائه شد، متوجه می شویم که نسیم فردی برونگرا و مهرداد فردی درونگرا است. نتایج پژوهش هایی که در مورد تاثیر این عامل بر زندگی زناشویی انجام شده ، نشان داده اند خانواده هایی که در آنها مرد کمی از زن برونگرا تر است، موفق ترهستند. حال ببینیم که علت این امر چیست. همانطور که گفتیم افراد برونگرا اعتماد به نفس بالایی دارند، به راحتی با دیگران ارتباط برقرار می کنند، از احساساتشان حرف می زنند و از حضور در جمع خوشحال لذت می برند، وجود این ویژگی ها در نسیم سبب رفتارهای او بود. نسیم که اغلب از حضور در جمع خوشحال می شود، موقع ناهار به این موضوع فکر نکرده بود که ممکن است مهرداد که یک فرد درونگرا است به خاطر اینکه اولین بار است دوستان و همکلاسی های او را می بیند، معذب باشد. نسیم آنقدر از دیدار دوبارۀ همکلاسی هایش خوشحال بود و آنقدر حرف نگفته برایشان داشت که بعضی مواقع فراموش کرده بود مهرداد هم در آن جمع حضور دارد. یکی از نیازهای اصلی مردان نیاز به تایید شدن است، نیازی که نسیم زمانی که در جمع حضور دارد اغلب آن را از یاد می برد. درست است که وقتی با مهرداد تنهاست به او ابراز علاقه می کند، اما در میان جمع دوستان و اقوام نظر او را جویا نمی شود و گاهی اوقات با زیاد حرف زدن به طور غیر مستقیم به وی اجازۀ حرف زدن نمی دهد. این موضوع باعث می شود مهرداد گاهی در برابر او احساس ضعف کند. اگر این مسئله ادامه پیدا کند موجب کاهش اعتماد به نفس و رضایت مندی مهرداد می شود و نقش او به عنوان رئیس خانواده به مخاطره می افتد. از طرف دیگر در جامعۀ ما بنابر اعتقادات فرهنگی و مذهبی برخورد راحت و باز بانوان معمول و پسندیده نیست و ممکن است شیوۀ رفتار نسیم باعث ایجاد سوء تعبیرهایی شده و این مسئله نیز مهرداد را آزار می دهد.

  حالا فرض کنید که مهرداد فردی برونگرا و نسیم زنی درونگرا است. در این حالت استفادۀ مهرداد از مهارت های ارتباطی احتمالاً منجر به پیشرفت شغلی و مالی وی می شود. از طرف دیگر اینکه نسیم به مهرداد میدان دهد تا در جمع نظراتش را بیان کرده و خود را ابراز کند، موجب ارضا نیاز به تایید شدن وی می شود. یکی از نیازهای اساسی زنان نیز نیاز به ابراز علاقۀ همسرانشان است. از آنجایی که مهرداد به راحتی می تواند در مورد احساساتش صحبت کند و از ابراز آنها واهمه ای ندارد این نیاز نسیم را به خوبی ارضا می کند و مهمتر از همه اینکه در این وضعیت مهرداد دارای اقتدار و اعتماد به نفسی است که هر رئیسی لازم دارد.

  البته باید به این موضوع نیز توجه کنیم که تفاوت زیاد زوجین در این ویژگی قطعاً موجب بروز مشکلاتی می شود . تصور کنید که نسیم و مهرداد می خواهند برای تعطیلات آخر هفته برنامه ریزی کنند. نسیم که برون گرای افراطی است دوست دارد تعطیلات آخر هر هفته را با دوستان یا خانواده اش سپری کند و به گردش برود، اما مهرداد که بسیار درونگرا است، تصور می کند در طول هفته در محل کار و خیابان به حد کافی آدم دیده و دوست دارد تعطیلات آخر هفته را در خانه و به دور از هیاهو بگذراند. عکس این قضیه نیز صادق است. مهرداد که مردی کاملاً برونگرا است دوست دارد تعطیلات آخر هفته را در جمع دوستان و آشنایان بگذراند و نسیم مایل است به ویلای پدرش در یکی از روستاهای اطراف دماوند برود تا از شلوغی شهر به دور باشد.

  برای اینکه مهرداد بتواند تصمیم درستی اتخاذ کند، باید بداند که میزان درونگرایی او و برونگرایی نسیم در چه حدی است. برای این منظور می تواند با کمک مشاور از تست های روان شناسی که میزان برونگرایی و درونگرایی افراد را می سنجند استفاده کند. در صورتی که میزان تفاوت سطح درونگرایی و برونگرایی مهرداد و نسیم کم باشد و نسیم واجد همۀ معیارهای دیگر انتخاب همسر باشد، مهرداد می تواند با نسیم در این باره صحبت کرده تا در صورت تمایل وی با مطالعه و کمک گرفتن از متخصصین نسبت به ویژگی های شخصیتی همدیگر شناخت بیشتری پیدا کنند. چنانچه مهرداد و نسیم بتوانند تفاوت هایی را که در این زمینه با یکدیگر دارند پذیرفته و در مورد مشکلات احتمالی ناشی از این تفاوت ها و راه حل این مشکلات با هم تبادل نظر کنند، عدم تشابه در این مورد نمی تواند سبب عدم موفقیت زندگی آنها شود. برای مثال مهرداد می تواند برای کاستن از میزان درونگرایی اش این کارها را انجام دهد:

  ۱. شرکت در فعالیت های جمعی مورد علاقه

  ممکن است مهرداد از اینکه به مهمانی یا گردش برود خوشش نیاید. اما از آنجایی که از دروان کودکی به نجوم علاقه داشته ، عضویت در یک گروه ستاره شناسی برایش جالب باشد. منظور از ارتباط اجتماعی فقط شرکت در مهمانی نیست.

  ۲. بالا بردن اطلاعلات

  گاهی اوقات اتفاق می افتد که ما در جمعی حضور داریم ،همه در حال حرف زدن هستند و ما احساس می کنیم که هیچ حرفی برای گفتن نداریم. بهتر است قبل از حضور در جمع موضوعات احتمالی مورد بحث را پیش بینی کرده و در مورد آنها اطلاعاتی به دست آوریم.

  ۳. ابراز احساسات در خانواده

  برای اینکه مهرداد بتواند علاقه و دیگر احساساتش را به نسیم ابراز کند، باید این کار را از صمیمی ترین عضو خانواده یا دوستش شروع کند. اگر او خود را موظف کند که هر روز حداقل یک بار در مورد احساساتش با شخصی صحبت کند، کم کم به این کار عادت خواهد کرد.

  نسیم نیز می تواند برای افزایش میزان درونگرایی اش این اقدامات را انجام دهد.

  ۱. شمردن اعداد

  اگر نسیم با خود تمرین کند که قبل از زدن حرفی یا انجام عملی تا ۱۰ بشمرد، واکنش های معقول تر و سنجیده تری خواهد داشت،و چه بسا در بعضی موارد تصمیم بگیرد که صحبت نکند.

  ۲. فرصت دادن به دیگران

  نسیم می تواند از یکی از اعضای خانواده یا دوستانش تقاضا کند هر گاه در جمعی زیاد صحبت می کند و به دیگران اجازۀ حرف زدن نمی دهد، با یک کلمۀ رمزی او را متوجه این موضو کند.

  ۳. شناختن علاقۀ فردی

  یک انسان هرقدر هم برونگرا باشد، باز هم فعالیت انفرادی هست که از انجام آن لذت ببرد. شناسایی این علاقه و پرداختن به آن کمک می کند تا نسیم لذت بردن از تنهایی را نیز تجربه کند.

 

  آزمون برونگرایی

  آزمون زیر به شما کمک می کند تا حدس و گمان هایی را که در مورد این جنبه از شخصیت تان دارید به یقین تبدیل کرده و با توجه به شناخت و آگاهی که در مورد خودتان به دست آورده اید، در انتخاب شریک زندگی معقولانه تر عمل کنید.

  عبارات زیر را با دقت خوانده و با انتخاب یکی از گزینه های بلی یا خیر به آنها پاسخ دهید.

  عبارت

  بلی

  خیر

  ۱. آیا شما سرگرمی های متنوعی دارید؟

 

 

  ۲. آیا فرد پرحرفی هستید؟

 

 

  ۳. آیا نسبتاً با نشاط و سرزنده هستید؟

 

 

  ۴.آیا می توانید در یک مهمانی شاد شرکت کرده و لذت ببرید؟

 

 

  ۵. آیا از ملاقات با افراد جدید لذت می برید؟

 

 

  ۶. آیا معمولاً در موقعیت های اجتماعی، حضور غیر فعال دارید؟

 

 

  ۷. آیا علاقۀ زیادی به گردش کردن دارید؟

 

 

  ۸. آیا مطالعه را به ملاقات با مردم ترجیح می دهید؟

 

 

  ۹. آیا دوستان زیادی دارید؟

 

 

  ۱۰. آیا خود را فرد بی قیدی می دانید؟

 

 

  ۱۱. آیا معمولاً در پیدا کردن دوستان تازه پیشقدم می شوید؟

 

 

  ۱۲. آیا وقتی با دیگران هستید، اغلب ساکت می مانید؟

 

 

  ۱۳. آیا می توانید به آسانی به یک مهمانی نسبتاً کسل کننده، جان ببخشید؟

 

 

  ۱۴. آیا دوست دارید برای دوستان خود لطیفه و داستان های خنده دار تعریف کنید؟

 

 

  ۱۵. آیا معاشرت با مردم را دوست دارید؟

 

 

  ۱۶. آیا در گفتگو با مردم، معمولاً حاضر جواب هستید؟

 

 

  ۱۷. آیا دوست دارید کارهایی را که سرعت عمل لازم دارند، انجام دهید؟

 

 

  ۱۸. آیا اغلب از فعالیت هایی بیشتر از آنچه وقت در اختیار دارید، به عهده می گیرید؟

 

 

  ۱۹. آیا می توانید یک مهمانی راه بیندازید؟

 

 

  ۲۰. آیا هیجان و شلوغی زیاد در اطرافتان را دوست دارید؟

 

 

  ۲۱. آیا دیگران فکر می کنند شما فرد با نشاط و دل زنده ای هستید؟

 

 

 

  نمره گذاری : برای به دست آوردن نمرۀ نهایی به هر گزینۀ بلی ۱ امتیاز و هرگزینۀ خیر ۰ امتیاز بدهید. البته در سوالات ۶و۸ و ۱۲ نمره گذاری به صورت معکوس انجام می شود ، یعنی به گزینۀ بلی ۰ امتیاز و به گزینۀ خیر ۱ امتیاز تعلق می گیرد. در پایان امتیاز همۀ ۲۱ عبارت را با هم جمع کنید.

  تفسیر نتایج

  نمرۀ بالاتر از ۱۴: شما فرد برونگرایی هستید. پژوهش ها نشان داده اند که افراد برون‌گرا دارای سرعت فعالیت مغزی پایین‌تر از حد طبیعی هستند و از این رو شما برای اداره امور زندگی خویش به انگیزه ها و محرک های قوی نیاز دارید.
شما بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی بوده و دارای فعالیت عملی عالی هستید. ولی میزان تسلط بر نفستان نسبت به افراد درون گرا کمتر است. شما مایلید که بر محیط افراد خود تأثیر گذارده و به رقابت با دیگران پرداخته و در مجامع عمومی بیشتر ظاهر می‌شوید.

  نمرۀ پایین تر از ۱۴ : امتیاز از شما گویای این است که فرد درونگرایی هستید. از آنجایی که افراد درون گرا از لحاظ روانی دارای سرعت فعالیت مغزی بالاتر از حد طبیعی هستند ، شما برای شروع یا ادمه دان کارها و فعالیت هایتان به انگیزه ها و محرک های خیلی قوی نیاز ندارید. افراد درون‌گرا دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را برای خود داری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان می‌دهند.شما ترجیح می دهید اوقات خود را به مطالعه گذرانده و بیشتر تنها باشید و چون از تنهایی لذت می برید، کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستید.

    تفاوت های عمدۀ برونگراها و درونگراها

  در گذشته تصور می شد که یکی از دو بعد درونگرایی و برونگرایی بر دیگری ارجحیت دارد. اما مطالعات اخیر نشان داده اند که چنین فری صحت نداشته و هر یک از این ویژگی ها دارای نقاط ضعف و قوتی است. در جدول زیر مهمترین تفاوت ها افراد برونگرا و درونگرا در حیطه های مختلف مطرح شده است.

 

 

  برونگراها

  درونگراها

  

  

  حل مسئله

  تمایل به با صدای بلند فکر کردن

  خطور کردن بهترین راه حل ها به ذهن در هنگام حرف زدن

  نادیده گرفتن نظرات دیگران

  علاقه به شرکت در بحث های گروهی به منظور حل مشکل

  تمایل به پردازش درونی اطلاعات

  خطور کردن بهترین راه حل ها به هنگام سکوت و تنهایی

  نیاز به افزایش دانش و اگاهی قبل از بحث دربارۀ مشکل مورد نظر

  

  

  

  ارتباطات

  ترجیح ارتباط رو در رو در صورت امکان

  تمایل به دیدن واکنش ها و رفتارهای غیر کلامی

  نیاز به بازخورد فوری

  عدم علاقه به نوشتن خاطرات روزانه یا ایمیل های طولانی

  ترجیح دادن ایمیل و پیام های صوتی

  اجتناب از تعاملات غیر ضروری

  عدم علاقه به هدر دادن وقت با بحث و گفتگو.

  تمایل به فکر کردن قبل از عمل

  عدم علاقه به جلسات و ملاقات های طولانی مدت

  

  تصمیم گیری

  دریافت اطلاعات از دیگران قبل از تصمیم گیری

  تمایل به سریع عمل کردن در مواقع بحرانی

  تصمیم گیری مستقل و بدون دخالت دیگران برایشان خوشایندتر است.

  نیاز داشتن به زمان قبل از شروع فعالیت

  

  

  

  تعاملات بین فردی

  جستجو برای یافتن فرصت هایی جهت گفتگو و فعالیت های اجتماعی

  انرژی گرفتن از تعامل با دیگران و احساس تخلیۀ انرژی به واسطۀ تحمل تنهایی به مدت طولانی

  داشتن دوستان و آشنایان زیاد

  جستجو برای یافتن فرصت هایی جهت تنهایی و سکوت

  احساس تخلیۀ انرژی به واسطۀ تعاملات زیاد اجتماعی و نیاز به تنهایی برای نیرو گرفتن دوباره

  بودجه بندی دقیق "زمان مخصوص به دیگران"

  

  

  توجه و تمرکز

  تمرکز زیاد روی افراد و اشیا دور و بر

  ناتوانی در تمرکز به هنگام سکوت

  خسته شدن از اجبار به نشستن و توجه طولانی مدت به یک شی یا موضوع

  اهمیت ندادن به عوامل مزاحم

  تمرکز زیاد روی افکار و نظرات درونی

  اغلب مشغول گفتگوی درونی بودن

  لذت بردن از تمرکز در سکوت بر یک موضوع

  ناراحت شدن از عوامل مزاحم

  

  نقاط قوت طبیعی

  انرژی دادن به افراد و گروه ها

  توانایی سریع عکس العمل نشان دادن

  به وجود آوردن احساس شورو هیجان

  آشنا کردن افراد به یکدیگر

  آرام کردن افراد و گروه ها

  ارزیابی موقعیت قبل از عمل کردن

  گوش دادن به نظرات دیگران

  مستقل عمل کردن

  نقاط ضعف طبیعی

  ندادن فضا به دیگران برای صحبت کردن

  توجه نکردن به اطلاعات دیگران

  ننوشتن دربارۀ مشکلات

  واکنش نشان دادن قبل از فکر کردن

  ناتوانی از در میان گذاشتن افکارشان با دیگران

  مشورت نگرفتن از دیگران

  تاکید بیش از حد بر نوشتن

  فکر کردن خیلی زیاد قبل از اقدام به عمل

  

  چگونه باعث آزار دیگران می شوند

  با صحبت کردن و جلب توجه زیاد و اجازه ندادن به دیگران برای مطرح کردن خود در جمع

  ناتوانی در ابراز عقاید

  شرکت نکردن در بحث ها یا واکنش نشان ندادن نسبت به حرف های دیگران

  

  سوء تعبیر دیگران در مورد آنها

  شاید دیگران آنها را افرادی خودخواه که برای دیگران ارزشی قائل نیستند تصور کنند.

  ممکن است دیگران به اشتباه آنها را افرادی کناره گیر، خجالتی و غیر صمیمی تلقی کنند.

  مؤلف: زهره قربانی

دانشجوی دکتری روانشناسی

::
:: نیمه تمام گذاشتن کارها ::

  نیمه تمام گذاشتن کارها

  برای همه ما در زندگی پیش آمده است که نتوانسته ایم کارهای خود را طبق برنامه در زمان مقرر انجام دهیم یا شاید بارها تصمیم جدی برای انجام کاری گرفته ایم ولی آن را نیمه کاره رها کرده ایم. افراد بسیاری هستند که انجام مسئولیت هایشان را به زمان دیگری موکول می کنند و یا تا آخرین لحظه کارهایی را که باید انجام دهند، انجام نمی دهند.

  بار کارهای نیمه تمام بیش از پیش بر دوش سنگینی می کند و باعث استرس، احساس گناه، نگرانی و ... می گردد و موجب افت عملکرد شده و بر کیفیت زندگی فرد تاثیرات نامطلوب بر جا می گذارد.

  چرا از انجام کار طفره می رویم و کارها را نیمه تمام می گذاریم؟

  عوامل بسیاری در این زمینه دخیل هستند که از مهمترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  ترس از شکست، خود کم بینی، توقع افراطی از خود، اطلاعات ناکافی برای انجام کار، مشخص نبودن اولویت ها، تردید داشتن، نا آشنایی با شیوه های حل مسئله، پیش داوری، ناتوانی در درک اقدام به جا و به موقع، نداشتن برنامه، ضعف در آشنایی با وظایف خود، فشار کاری بیش از اندازه و خستگی ناشی از آن، انجام فعالیتهای متنوع هم زمان، در اختیار نداشتن ابزار لازم برای کار و فعالیت، بیماری های جسمی، کمال گرایی وسواس گونه، پرخوابی و تن پروری از مهم ترین عوامل نیمه تمام گذاشتن کارها هستند، گاهی ممکن است همراهی چند علت موجب بروز مشکل شود.

  راه های تغییر

  توجه به زمان و فرصت: اگر فرصت ها را غنیمت بشماریم، از آن خوب استفاده می کنیم و انجام کار را تا زمان بعدی به تاخیر نمی اندازیم، چون که زمان بعدی هنوز تحقق پیدا نکرده و معلوم نیست فرصت دیگری برای انجام این فعالیت به دست آید.

  تعیین وقت معین برای هر کار: برای هر کاری قبل از انجام آن وقت معینی را در نظر بگیریم تا در آن وقت و فاصله زمانی کار انجام شود، اگر وقت هر کاری از قبل مشخص نشود، ممکن است انسان در انجام آن، امروز و فردا کند.

  تلاش برای ایجاد انگیزه: یکی از راه های ایجاد و تقویت انگیزه، تصور مثبت و ارزشمند از اتمام فعالیت است. وقتی پایان موفقیت آمیز کار خود را مجسم کنیم، تلاش بیشتری خواهیم کرد تا آن را تمام کنیم.

  کوچک کردن کار: کار خود را به بخش های کوچک تر تقسیم کنیم تا بتوانیم بر آن مسلط شده و از عهده انجامش برآییم.

  اولویت بندی کردن کارها: کارهایمان را بر اساس ردیف های زیر اولویت بندی کنیم:

  کارهای فوری و مهم: کارهایی هستند که بصورت اورژانسی پیش آمده و بدون پیش بینی قبلی خود را نمایان می کنند از جمله: داشتن امتحانی بدون اطلاع قبلی استاد، رفتن به سفر به دلیل فوت یکی از نزدیکان و...

  این دسته از امور آنچنان سریع به وجود می آیند که فقط یک انتخاب را برای ما مقدور می سازند و در واقع ما ناگزیر به انجام همان یک را هستیم و در صورت تعلل، چیزهای باارزشی را از دست خواهیم داد.

  کارهای غیرفوری و مهم: این دسته از کارها همان اموری هستندکه نقش کلیدی در زندگی هر شخص ایفا می کنند. اموری که در نگاه اول ممکن است خیلی فوری بنظر نرسند ولی در عین حال بسیار مهم هستند و در صورت عدم انجام آن، تبدیل به کارهای فوری و مهم می شوند و اختیار تصمیم گیری را از ما سلب می کنند. از جمله دریافت المثنی برای شناسنامه گمشده، درس خواندن در زمان هایی که هنوز امتحانی در کار نیست، انجام پروژه های دانشگاه پیش از نزدیک شدن به زمان تحویل و...

  کارهای فوری و غیر مهم: این دسته از کارها شامل اموری است که اگر چه برای ما مهم نیستند ولی برای انجام آن اجبار یا ضرورتی وجود دارد. برای مثال: شرکت در برخی مراسم فامیلی یا اداری که از روی برخی آداب و ملاحظات انجام می گیرد.

  کارهای غیر فوری و غیر مهم: همانطور که مشخص است این دسته از کارها نه مهم هستند و نه فوری، مثل تماشای برخی فیلم های بدون محتوا، خواب بیش از اندازه، فرستادن پیامک های بی مورد، وقت گذرانی های بی هدف و ... بنابراین شاید بهتر باشد یا از زندگی حذف شوند و یا واقعاً در آخرین اولویت قرار گیرند. مدیریت زمان می تواند به ما کمک کند، کارهای نوع چهار را حتی الامکان حذف، کارهای دسته اول و سوم را حداقل و با برنامه ریزی قبلی به کارهای دسته دوم یعنی امور غیرفوری و مهم بپردازیم.

  کشف ضعف ها و قوت های خود: ابتدا توان خویش را در انجام کارها بطور دقیق برآورد کنیم و سپس کار را مناسب با توان خود بپذیریم، وقتی که فرد توان انجام کار را نداشته باشد، انگیزه ای برای تلاش و شروع فعالیت و یا پایان آن ندارد.

  تغییر محیط: تغییر و تحول در این شرایط می تواند تنبلی و بی حالی را از افراد دور کند، سعی کنیم محیط ما هماهنگ و متناسب با فعالیتی باشد که انجام می دهیم.

  استفاده از عهد و پیمان: گاهی لازم است با خود عهد ببندیم که در انجام آن کار کوتاهی نکنیم و در صورت شکستن عهد و پیمان برای خود تنبیهی در نظر بگیریم.

  از همین الان شروع کنیم: منتظر فردا و زمان بهتر نباشیم. همین الان بهترین زمان برای انجام کار است. شروع به اجرای کار مورد نظر سبب می شود تا اضطراب خود را نسبت به انجام آن کار فراموش کنیم.

  استفاده از وقت اختصاصی: هر روز مقداری از وقت خود را برای کارهای عقب مانده اختصاص دهیم. مثلاً سی دقیقه از وقت خود را منحصراً به انجام کارهایی که به تعویق انداخته ایم، اختصاص دهیم. خواهیم دید که همین سی دقیقه به تدریج مشکل اهمال کاری ما را از میان بر می دارد.

  تقسیم وقت: از سوی دیگر اجرای به موقع برنامه هدفمند نیازمند زمان است و اگر برای اجرای برنامه های مختلف وقت خود را بین برنامه های متعدد تقسیم نکنیم، نمی توانیم برنامه را اجرا کنیم. افراد موفق با تدوین برنامه، عمل به آن و اجتناب از تاخیر و تعلل، موفقیت خود را به دست آورده اند.

  دست برداشتن از کمال گرایی: دیگر به خود نگوییم که عملکردمان باید عالی باشد، به خاطر داشته باشیم که نفس عمل کردن بسیار مهم تر است. یک ضرب المثل می گوید: تخم مرغ امروز بهتر از مرغ فرداست. یک تحقیق خوب را سر موقع تحویل دادن بهتر از آن است که یک تحقیق عالی را با تاخیر تحویل دهیم یا هرگز نتوانیم آن را به پایان برسانیم. ایده آل نگرها ستاره ها را هدف می گیرند، اما چیزی جز هوا نصیبشان نمی شود.

  تغییر فرهنگ لغات: کلمات (برای فردا، بعداً، حالاباشد) را از فرهنگ لغات خود حذف کنیم. این کلمات، ابزار به تعویق اندازی کارها هستند و دارای بار معنایی و تغییر دهنده رفتار هستند، پس، تصمیم بگیریم از کلمات و واژه هایی که ما را برای تاخیر و تعلل تحریک می کنند، استفاده نکنیم.

  غلبه بر ترس ها: اگر از انجام کاری می ترسیم، به درستی و با دقت تلاش کنیم ترس هایی را که در گوشه ذهن مان پنهان شده اند، بیرون بیاوریم و آنها را تحلیل و علت یابی کنیم. روان شناسان معتقدند ترس تا وقتی مشکل آفرین است که از آن فرار می کنیم، اما آن زمان که با آن مواجه می شویم، قدرت خود را از دست خواهد داد و زمینه مقابله با آن فراهم خواهد شد. به انجام کارهای امروز فکر کنیم نه مشکلات احتمالی فردا. از انجام ندادن کار و تاخیر آن بترسیم و نه انجام دادن آن.

  حذف قاتلین وقت: فهرستی از کارهایی که در طول روز، هفته و ماه انجام داده ایم تهیه کنیم و مواردی که وقتمان را تلف کرده و عامل تاخیر کارهایمان گردیده یادداشت نماییم، این امور باید حذف شوند تا وقت ما برای انجام کارهای مورد نیاز آزاد شود. همچنین در آخر هر روز برنامه مان را مرور کنیم و ببینیم چه مقدار عمل کرده ایم و اگر تاخیری وجود دارد فوراً آن را جبران کنیم، در غیر اینصورت وقتی که تعداد کارهای عقب افتاده زیاد شد، انجام آن ها چندان ساده نیست.

  یاری گرفتن از توانمندیهای دیگران: لازم نیست همه کارها را خودمان انجام دهیم. بعضی امور را به افراد آگاه و با مسئولیت بسپاریم تا بخشی از وقتمان آزاد گردد.

  عدم بهانه تراشی: گاهی اوقات برای این که کار را انجام ندهیم و یا به تاخیر بیندازیم، دنبال بهانه ای دست از کار می کشیم. اما اگر قصد داریم با اهمال کاری خود مبارزه کنیم، سعی کنیم بهانه ها را از خود بگیریم و با اندکی تحمل زحمت از همین اکنون شروع کنیم.

  عدم پرداختن به حواشی: به محض رفتن سراغ کار، آن را شروع کنیم و به حواشی غیر ضروری نپردازیم. یکی از دام های اهمال کاری آن است که به حواشی کار می پردازیم تا اصل کار.

  تمرین نه گفتن: بین انتظارهای دیگران و توان خود توازن برقرار کنیم. تمرین کنیم که بتوانیم در مواقع لزوم به دیگران (نه) بگوییم. آنگاه که زمان کافی برای انجام کارهای دیگران نداریم، مسئولیت جدید را نپذیریم تا انجام کارهای قبلی با تاخیر مواجه نشود.

  حرف آخر:

  نیمه تمام گذاشتن کارها مثل سرماخوردگی نیست که با خوردن چند قرص و استراحت رفع شود، بلکه مثل بیماری سینوزیت است که اگر مراقب نباشیم دوباره عود می کند. داروی آن هم برنامه ریزی و مراقبت همیشگی است. با به پایان رسانیدن کارهای نیمه تمام آرامش خود را بازیابیم.

 نیلوفر امیرزاهدی

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

::
:: حلقه شجاعت ::

  حلقه شجاعت

  روان شناسان از مدت ها پیش پی برده بودند که بومیان آمریکایی بدون بهره گیری از اصول تربیتی مدرن و امروزی، فرزندانی شجاع، با اعتماد به نفس و سختکوش پرورش می دهند که در همه ارکان زندگی خود موفق هستند. آنها پس از بررسی های متعدد دریافتند که این شیوه فرزند پروری ریشه در نماد حلقه شجاعت (یکی از مفاهیم مطرح شده در فرهنگ سرخپوستی) دارد. این حلقه از چهار بخش مختلف با رنگ های متفاوت تشکیل شده و هر بخش آن سمبل یکی از مؤلفه های اصلی شجاعت (یعنی تعلق، مهارت، استقلال و سخاوت) است. پژوهش های اخیر نشان داده اند که این خصوصیات با مؤلفه های مطرح شده توسط روان شناسان مثبت گرا شباهت زیادی دارند. به علاوه انسان هایی که این صفات و ویژگیهای مطلوب شخصیتی را در خود پرورش داده و به میزان بالایی از آن بهره مند هستند در تحصیل و کار خود موفق تر بوده و از زندگی خود رضایت خاطر بیشتری دارند.

  روان شناسان و متخصصان بر اساس این مفهوم، برنامه های آموزشی و شغلی را طراحی کرده اند که هدف آنها پرورش و رشد این ویژگی ها در افراد و کمک به پیشرفت شغلی آنهاست. با توجه به رشد روزافزون جمعیت، تخصصی شدن مشاغل، نیاز به کسب مهارت های پیچیده و داشتن اطلاعات و دانش کافی در حوزه های خاص، پیدا کردن شغلی که بتواند اغلب نیازهای مادی و روانی فرد را تامین نماید، اگر غییرممکن نباشد، کار بسیار دشواری است. متاسفانه در این شرایط افراد به جای رقابت سالم، به یکدیگر ضربه زده و برای تصاحب رتبه های شغلی بالا بسیاری از ارزش های اخلاقی را زیر پا می گذارند. نتایج یک مطالعه اخیر بین 1400 کارمند نشان داده است که تنها حدود 25 درصد آنها از کار خود لذت می برند و 8 درصد آنها از محیط کار خود راضی هستند. دایره شجاعت به مثابه یک حلقه اساسی از زنجیره ای است که می تواند این آمار و ارقام را بهبود بخشیده و رضایت کارکنان از محیط کارشان را افزایش دهد.

  در ادامه به این می پردازیم که چگونه چهار مؤلفه تشکیل دهنده حلقه شجاعت به یافتن شغل مناسب و ایجاد یک محیط کاری مطلوب کمک می کنند.

  1-تعلق پذیری

  انسان هایی که حس تعلق پذیری بالایی دارند، به دیگران مهر می ورزند و روابط دوستانه ای با آنها برقرار می کنند. این حس به واسطه وجود یک رابطه صمیمانه و ایمن بین کودک و والدین در سال های اول زندگی ایجاد شده و سپس به دیگر روابط زندگی فرد تعمیم می یابد. متاسفانه امروزه بنیان ویژگی تعلق پذیری در محل کار بسیار سست و لرزان است. افراد جوان و بی تجربه در همان بدو امر خواهان یک شغل ثابت با درآمد بالا و ارزش اجتماعی مطلوب هستند. با توجه به تعداد بی شمار فارغ التحصیلان دانشگاه ها و کاهش فرصت های شغلی، حس نوع دوستی در محیط های کاری جای خود را به حسادت داده است و بسیاری از همکاران قدیمی از ایجاد یک رابطه دوستانه با یکدیگر اجتناب می کنند. از طرف دیگر در چنین محیط خصمانه ای بسیاری از نیازهای اساسی کارکنان، مانند نیاز به داشتن هدف، تعلق پذیری، خود شکوفایی و بهره مندی از یک شبکه حمایت اجتماعی ارضا نمی شود که این امر نیز به نوبه خود بر عدم رضایت شغلی کارکنان افزوده و در نهایت سبب کاهش بهره وری می گردد. پژوهش ها نشان داده اند کارکنانی که حس تعلق پذیری بالایی دارند، در محیط کار شادمان تر بوده و روابط مثبت و سازنده ای با کارفرمایان و دیگر همکاران خود برقرار می کنند. بدیهی است که این کار احتمال ابقا یا ارتقای شغلی آنها را افزایش می دهد.

  افرادی که نسبت به محیط کار خود حس تعلق پذیری بالایی داشته و با همکاران و کارفرمایان خود ارتباط مناسبی برقرار می کنند، اصول اخلاقی را بیشتر مورد توجه قرار می دهند. این کار سبب کاهش زمان های تلف شده و افزایش تولید شده و باعث گسترش روحیه همکاری بین کارکنان می شود

  2-مهارت

  یکی از مهمترین راه های پرورش احساس شایستگی و کفایت مواجه شدن با موقعیت هایی است که فرد در آنها احساس تسلط می کند.

  به جوانان توصیه می شود که به دقت نحوه عملکرد افراد با تجربه را مورد مشاهده قرار داده و چگونگی انجام کار را از آنها بیاموزند. افرادی که این نیاز در آنها ارضا شده، به دلیل داشتن اعتماد به نفس بالا از شکست نمی هراسند، آنها هر فرصت شغلی را یک تجربه تازه می دانند و از آن استقبال می کنند. آنها می کوشند از طریق یادگیری مداوم اطلاعاتشان را در زمینه شغلی خود افزایش داده و بدین منظور از کلاس ها و کارگاه های آزاد نیز بهره می گیرند. از نظر این افراد شکست مقدمه پیروزی محسوب شده و به همین دلیل خود و دیگران را به خاطر عملکرد نامطلوب سرزنش نمی کنند. آنها می دانند که امکان یافتن شغلی عالی بدون داشتن تجربه و مهارت، کار بس دشواری است و می کوشند در آغاز، از طریق انجام کارهای ساده تر مهارت و تخصص های لازم را کسب کنند. این افراد به خوبی از مزایای داشتن یک همکار ماهر آگاهند و در زمان انتخاب همکار به این نکته توجه می کنند. آنها به جای رقابت کورکورانه با افراد با تجربه، سعی می کنند تا آنجا که مقدور ایت فنون کار را از آنان بیاموزند و بر تسلط و مهارت خود بیفزایند. امروزه داشتن مهارت های حرفه ای خاص، امتیاز بزرگی محسوب شده و سبب تسهیل تقسیمات کاری و افزایش بازده می گردد.

  3-استقلال

  بی نظیر و یکتا بودن هر فرد منجر به شکل گیری مؤلفه سوم مطرح شده در حلقه شجاعت، یعنی استقلال می شود. بسیاری از افراد احساس می کنند که دیگران در محل کار آنها را فریب داده، بی جهت به آنها دستور می دهند و یا حتی از آنها بهره کشی می کنند. متاسفانه این افراد نمی دانند که وابستگی و انفعال خودشان سبب می شود با دیگران اینگونه با آنها برخورد کنند. افراد مستقل محیط هایی را برای کار کردن انتخاب می کنند که در آنها به تفاوت های فردی انسان ها بها داده می شود و از کار کردن در محیط هایی که تنها به تولید اهمیت داده و از همه کارمندان خود انتظارات یکسانی دارند می پرهیزند. همچنین این افراد محیط های کاری را که انعطاف پذیرتر بوده و کارکنان خود را به مستقل، خلاق و مولد بودن ترغیب می کنند، ترجیح می دهند. نتایج پژوهش های متعدد نشان داده است هنگامی که در محیط کار به استقلال افراد احترام گذاشته می شود، آنها صفت های شخصیتی مثبتی را در خود پرورش داده، به رقابت سازنده با همکاران خود می پردازند و نسبت به شغل خود احساس تعهد می کنند. افراد مستقل هنگام گذراندن دوره کارآموزی در مورد وظایف محوله، خود تصمیم گرفته و می کوشند تا آنجا که می توانند خود مشکلات شغلی شان را حل کنند. به علاوه این افراد بسیار مسئولیت پذیر هستند. آنها از کارفرمایان موفق خود الگوبرداری کرده، ارزش های شغلی را درونی ساخته و از همکاران خود می خواهند به آنها بازخورد دهند. چنین شیوه رفتاری شانس استخدام شدن پس از دوره کارآموزی را افزایش می دهد.

  4-سخاوت

  سرانجام حلقه شجاعت به وسیله ویژگی سخاوت تکمیل می گردد. هدف اصلی بومیان امریکایی در این بخش آموزش اهمیت بخشنده بودن و خودخواه نبودن است. زمانی که فردی به همنوع خود یاری می رساند، احساس ارزشمندی می کند، زیرا توانسته است تاثیر مثبتی بر زندگی یک انسان بگذارد.

  افرادی که بخشنده هستند، هنگام نیاز به همکاران خود کمک می کنند و برای بهبود شرایط کاری ارزش قائلند. آنها به منافع گروه بیش از منافع خود اهمیت می دهند و برای رسیدن به تفاهم با همکاران از خواسته های فردی خود چشم پوشی می کنند. بالعکس افرادی که این ویژگی در آنها رشد نیافته به نیازهای همکاران خود بی توجه هستند، عملکرد مطلوب شغلی برایشان اهمیت ندارد و در انجام وظایف خود دقت نمی کنند. این رفتارها سبب کاهش بازده شغلی آنان شده و احتمال توبیخشان را افزایش می دهد.

  جای تردید نیست که هر قدر روابط مثبت و سازنده تری میان کارکنان برقرار باشد، میزان رفتارهای سخاوتمندانه آنها نیز بیشتر می شود. از طرف دیگر بروز رفتارهای سخاوتمندانه نیز سبب بهتر شدن روابط و افزایش کارایی کارکنان می گردد.

  نتیجه گیری:

  حلقه شجاعت یک دایره پیوسته است. بنابراین نه نقطه آغاز و نه نقطه پایانی دارد. ممکن است چهار مؤلفه تشکیل دهنده این حلقه در یک بخش از زندگی فرد، مانند زندگی خانوادگی با هم تعامل داشته و سپس به دیگر بخش های زندگی او، مانند محیط کار تسری یابند. در بیشتر موقعیت های شغلی، مؤلفه تعلق پذیری مهمترین نقش را در ایجاد محیط کاری مطلوب ایفا می کند. افرادی که نسبت به محیط کار خود حس تعلق پذیری بالایی داشته و با همکاران و کارفرمایان خود ارتباط مناسبی برقرار می کنند، اصول اخلاقی را بیشتر مورد توجه قرار می دهند. این کار سبب کاهش زمان های تلف شده، جلوگیری از انتقال های بی مورد و افزایش تولید شده و باعث گسترش روحیه همکاری بین کارکنان می شود.

انتخاب مقاله:زهره قربانی

کارشناس ارشد مشاوره

::
:: مطالعه ::

  انسان در هر موقعیت و جایگاهی که باشد، برای کسب دانستنیهای بیشتر و افزودن اطلاعات مفید و غنی ساختن محتوای ذهن، باید فرصتی را به مطالعه اختصاص دهد. دانشجویی که با قواعد درست مطالعه کردن آشنا نیست، هر چه تلاش کند در واقع استعدادهای درخشان و خدادادی را می فرساید و از این همه کوشش ثمر دلخواه و مفید را کسب نمی کند. در چگونگی مطالعه کردن رعایت چند نکته ضروری می باشد که در ذیل به آنها اشاره می کنیم:

  الف-سعی کنید که در هنگام مطالعه، ذهن خود را در نوشته مذکور متمرکز نمائید و به چیزی جز آنچه می خوانید نیندیشید. عنصر حضور ذهن مهمترین عامل در یادگیری است.

  سادگی مکان مطالعه، ساکت بودن محیط مطالعه در حفظ تمرکز نقش دارند. اگر از هر گوشه اطاق تصویری رنگین آویخته باشد، در زیر شیشه میز مطالعه عکس دوستان و طبیعت و اشعار حافظ گذاشته شده باشد، و یا محل مطالعه پر همهمه و شلوغ باشد، در چنین حالاتی بسختی می توانید در نوشته خود متمرکز شوید و تامل کنید.

  ب-به علامتگذاری عادت کنید.

  بکوشید که در هنگام مطالعه در زیر مطالب مفید و لازم خط بکشید و یا علامت بگذارید ، خوب است که با یک مداد رنگی این کار را بکنید. این امر علاوه بر افزایش تمرکز شما باعث می شود که بار دیگر لازم نباشد که همه کتاب را با تمام زوایا و تکرارهای غیرلازم و مطالب نامفید مطالعه کنید.

  ج-تا می توانید مطالب را تند بخوانید.

  البته تندخوانی با سرسری خواندن و بی اهمیت دیدن مطالب تفاوت دارد. تندخوانی همراه تمرکز سفارش می شود. این امر نیاز به تمرین و ممارست دارد. امروزه دانشمندان ثابت کرده اند که اگر دانشجویی تندخوان باشد، از دانشجوی کندخوان بیشتر می فهمد و نمره بهتری می گیرد، زیرا در تندخوانی رابطه و پیوند کلمات و جملات از میان نمی رود و خیلی زود در ذهن جای می گیرد. مهمترین نکته در تندخوانی «عبارت خوانی» است. در شیوه تندخوانی شخص، حروف را در کنار هم و کلمات را یکی پس از دیگری نمی خواند بلکه چشم را از عبارتی به عبارت دیگر می برد. این امر در آغاز سخت و دشوار است ولی به مرور زمان و با انجام ممارست و کسب مهارت، آسان و لذت بخش می گردد و انسان از مطالعه لذت بیشتری می برد.

  د-سعی کنید که بی صدا بخوانید.

  عده ای از دانشجویان می گویند ما باید بلند بلند بخوانیم تا چیزی را بفهمیم. باید گفت دقیقاً برعکس است. اگر انسان به صورت صامت بخواند، بیشتر مفید است. زیرا بلند خوانی هم سرعت خواندن را به نصف کاهش می دهد و هم با وجود آن ، تمرکز سخت می شود.

  ه- اگر کتابی یا نوشته ای را می خوانید، در صورت توان از آن یادداشت بردارید.

  نکته های برجسته و مهم را در جایی ثبت کنید و یا اگر می توانید آن را خلاصه برداری کنید. این امر حایز اهمیت فراوان است و برای رسوخ مطالب در ذهن و همچنین مراجعت دوباره ، سودمند می گردد.

  و-توجه به عبارات و جملات اساسی از مهمترین نکاتی است که باید در هنگام مطالعه به آن توجه شود.

  کسانی که در کار مطالعه و حفظ مطالب در «یادآوری» آن موفق هستند، حتماً نباید دارای هوش و حافظه استثنایی باشند. هوش و حافظه همه افراد بشر استثنایی است. فقط این قبیل افراد توجه خاصی به کلمات، عبارات و جملات اساسی داشته و به هنگام خواندن به همین کلمات و عبارات توجه کرده و آنها را به ذهن می سپارند. بعد به هنگام پس دادن آن، اصل مطلب را به نوع و طریقی که خود مایلند بیان می کنند . هنگام مطالعه باید روی نکات توجه کنیم نه آنکه همه مطالب را به صورت یکسان بخوانیم که نه همه نوشته را بفهمیم و نه نکات مورد نظر را.

  ی-خواندن و به خود پس دادن، یکی از مؤثرترین راههای افزایش بازده در مطالعه ، خواندن و برای خود بازگو کردن است . این عمل در شخص ایجاد انگیزش می کند.

      

  منابع:

  1-اخلاق دانشجویی نوشته: نجفعلی میرزایی

  2-مشاوره تحصیلی نوشته: سیداحمد سعیدی

  3-نشریه مشترک دفتر مرکزی و مرکز مشاوره دانشگاه تهران

  

  تهیه و تنظیم:

  نیلوفر امیرزاهدی

  کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

بالا

::
:: کار ::

  مقدمه : 

  ساعت های زیاد کاری ، روسای بد اخلاق ، کمی در آمد ها و سایر موارد ناخوشایند از جمله مواردی هستند که برخی از کارمندان امروزی هر روزه با آن در محیط های کاری مواجه می شوند . این موارد از نظر همه نامطلوب وآزار دهنده می باشد . اما آیا آنها واقعاً می توانند اثرات بدی بر روی افراد داشته باشد ؟ پاسخ به این سوال یک بله بزرگ است از آنجایی که همگی این موارد در افزایش استرس ، اشتر اک دارد می تواند سبب بروز نارسا ی ی های روحی و جسمی شده و در نهایت تأثیرات مخربی بر روی افراد شاغل داشته باشند . اما برای مقابله با استرس در محیط های کاری چه کاری می توان انجام داد . قبل از هر اقدامی باید عوامل استرس ز ای محیط های کاری را بشناسیم . طبق بررسی های انجام شده سه عامل بیشترین نقش را در استرس افراد شاغل دارند : ناامنی شغلی ، ارتباط نامناسب و بی خوابی .

  نا امنی شغلی :

  در گذشته اوضاع طوری بود که می شد روی خیلی چیزها حساب کرد . اگر به طور منظم کار می کردی ، کارت را خوب انجام می دادی و با کارفرما بحث نمی کردی ، می توانستی روی ترفیع ، افزایش منظم حقوق و یک میهمانی خداحافظی و هدیه بازنش س تگی حساب کنی . اما این روزها دیگر این طور نیست. شما هر چقدر هم که خوب تلاش کنید دیگر نمی توانید مانند گذشته با خیال مطمئنی به کارتان ادامه دهید . این روزها اتفافات ، مشکلات و حوادث پیش بینی نشده زیادی افراد را محاصره کرده اند و ترس از نداشتن آمادگی برای مقابله با آنها سبب شده که استرس های ناشی از دست دادن ناگهانی شغل به شد ت افزایش یابداما چه می شود کرد ؟ آبا باید اجازه دهیم که   ترس از دست دادن شغل ما را بکشد ؟ آیا اصولاً را ه حلی با مقابله استرس ناشی از بیکار شدن وجود دارد؟ بله - امروزه با خود « راحت بودن » و از خود « رضایت داشتن » امتیاز و ویژگی روانی مثبت ی محسوب می شود که هرکسی از آنها برخوردار باشد استرس کمتری را احساس می کند . اما چگونه می توان با خود راحت بود و از خود رضایت داشت ؟ هر فرد بعنوان انسان دارای یک سری ارزش های و توانایی های مثبت بی قید و شرط است، اما درگیر و دار مسایل و مشکلات روزمره از وجود این ارزش ها و توانایی ها غافل می شود . به مرور زمان غفلت از توانایی هایمان باعث می شود که دیگر پشتوانه درونی محکمی برای تکیه کردن در هنگام مواجه شدن با مشکلات نداشته باشیم و به همین علت اولین جوانه های استرس در وجود ما ریشه می کنند . برای مقابله با استرس باید مجدداً به سراغ توانایی ها و نقاط قوت خود بروید و به خاطر همین ویژگی های مثبت به خود احترام بگذارید و برای خود ارزش قائل شوید . در چنین شرایطی حتی اگر باور شما از ارزش ها و توانایی هایتان چندان قوی نباشد ، باز هم می توانید روی آن حساب کنید و با تقویت آن ، به مقابله با استرس در محیط کار بروید . فراموش نکنید که احترام به خود در واقع بازتاب آگاهی به ویژگی های فردی خود است که مولد اعتماد به نفس در انجام همه کارها خواهد بود . اگر برای خود به اندازه کافی ارزش قائل باشید ، دیگر هیچ نوع استرسی نمی تواند تأثیر نامطلوبی بروی کار شما داشته باشد و هرگز از مبارزه نترسید .

  ارتباط کاری نامناسب:

  یکی از بزرگترین زمینه هایی که کارمندان امروز باید در آن مهارت خاصی داشته باشند توانایی در برقراری ارتباط های کاری مناسب است . اگر شما از این توانایی خدادایتان استفاده نکنید ، کیفیت روابط شما در محیط کار و خانواده روز به روز بدتر شده بطوریکه نهایتاً دیگران علناً از شما ، رفتار و عملکردتان انتقاد می کند، اگر کمی دقت کنید ، متوجه می شوید که بی توجهی نسبت به این مورد می تواند باعث بروز استرس در شما شود . امروز چنین به نظر می رسد که ما با زندگی روزمره اطراف خود بیش از حد خود گرفته ایم. ما شاهد از هم پاشیدن لحظه به لحظه بسیاری از ازدواج ها، اخراج از کار ، اعتیاد گسترده جوانان و بسیاری از مسایل بدیهی زندگی روزمره ایم که به ندرت به خود آمده و از خودمان می پرسیم « آیا این روند روزی متوقف خواهد شد؟» ، احتمالاً نه در واقع ، یکی از عللی که باعث بوجود آمدن چنین مشکلاتی شده، عدم توجه به برقراری ارتباط مناسب است . بعضی افراد معتقدند که دنیا بدون وجود تعدادی از ا فرادی که از آنها خوششان نمی آید ، بهشت خواهد شد ! امروز رقابت در محیط های کاری به شدت افزایش یافته ولی متأسفانه افراد برای رسیدن به موفقیت از روش های نامناسبی استفاده می کنند آنها به جای این که سعی کنند از توان خود برای رسیدن به موفقیت استفاده کنند سعی می کنند تا طرف مقابل خود را به هر طریقی که شده حذف کنند . با چنین تفکری که آنها هیچ وقت نمی توانند ارتباط کاری مناسبی با رقبای خود برقرار کنند و همیشه در استرس ناشی از شکست دست و پا می زنند. این افراد بدون این که خود متوجه باشند در حال ساختن جهنمی برای خود هستند ، اما دیگران به خاطر آن که از ما نیستند جهنم ما را نمی سازند . آنها وقتی جهنم را می سازند که نتوانیم رابطه ای هماهنگ و موزون با آنها برقرار کنیم و آنها نیز همین عدم توانایی را در رابطه با ما داشته باشند . به راستی چرا درباره چنین موضوع مهمی که نقش زیادی در افزایش استرس در انسان دارد آموزش ندیده ام ؟ و در حالی که متوجه چنین موضوعی هستیم باز زندگی را بدون این مهارت می گذرانیم ؟

  زنگ خطر بی خوابی :

  ترس از بیکاری ، ناتوانی در برقراری ارتباطی مناسب ، ترس از عدم موفقیت ، ترس از پیدا نکردن کاری خوب در آینده ، ترس بدلیل موقعیت های مالی و ... همگی ذهن و روح افراد شاغل امروز را آزار می دهند . متأسفانه تعدادی از افراد سعی می کنند تا این ترس ها را به درون برده و آشکار نکنند . همین درونی کردن ترس ها و افزایش شدید استرس به تدریج سبب می شود نوعی اضطراب در روح و روان آنان ریشه بگیرد . این اضطراب در غالب نوعی بی خوابی که در برابر هر معالجه ای مقاومت می کند ، نمایان می شود . در دنیای پر جنب و جوش امروز ، مشکل بی خوابی تقریباً همه را دامنگیر کرده است . این مشکل باعث شده تا افراد زیادی به سمت استفاده از قرص های خواب آور و آرام بخش بروند . بی خوابی نشانه به وجود آمدن عدم تعادل و ناهماهنگی در سلامتی است که با بی توجهی به آن مسلماً مشکل جدی تری می شود و تا جایی پیش می رود که ممکن است ما را برای همیشه اسیر داروهای رنگارنگ و مختلف خواب آورند . اما آیا می توان کاری کرد ؟

  بله یک سوم عمر هر انسانی در خواب می گذرد و این مدت ، بر خلاف تصور بعضی ها اصلاً تلف شده محسوب نمی شود چرا که خواب به اندازه هوا و غذا برای بدن لازم است . هرگز از خواب شبانه خود غافل نشوید و به آن چشم زمان از دست رفته و تلف شده نگاه نکنید . متأسفانه این برداشت و تصور نادرست! مورد پذیرش بسیاری از انسان ها قرار گرفته و باعث شده که آنها به خواب زیاد اهمیت ندهند . اگر به خواب شبانه و نقش آن در حفظ سلامت عمومی خود اهمیت ندهید ، هرگز نخواهید توانست به مدت طولانی در فعالیت های روزانه خود موفق ، مؤثر و شاداب باشید چرا که استرس ناشی از بی خوابی بدترین تأثیرات را بر روی زندگی شما خواهد گذشت . فراموش نکنید توانایی خوابیدن از جمله نعمت هایی است که خداوند به همه انسان ها ارزانی داشته است . خوابی که ضامن نشاط وموفقیت روز بعد در زندگی ماست .

  چه باید کرد:

  پیدا کردن راه ها و روش های مختلف مبارزه با استرس شرایطی را ایجاب می کند که مهم تر و مقدم تر از همه تمرکز حواس است . اجازه ندهید در هنگام استرس ، حواستان پرت شود ، چرا که حتماً به سمت افکار منفی کشیده خواهد شد نه فکرهای خوب و مثبت. به محض احساس استرس در وجود خود به آرامی و عمیق نفس بکشید و سعی کنید تا فکر خود را روی ضربان قلبتان متمرکز کنید ، در این حالت به خود بگویید من آرام مسلط به خود هستم ، ضربان قلبم به تدریج عادی می شود و آرامش تمام وجودم را خواهد گرفت. چنین جملاتی به شما کمک  می کند تا در هنگام مواجهه با یک هیجان با استرس شدید به سرعت آرامش لازم را بدست آورید.

  - برای رهایی از فشار عصبی و عضلانی ، عمل کشش ورهایش عضلات را انجام دهید . اول از پاها شروع کنید . تا جایی که می توانید چند لحظه آنها را منقبض کنید ، بعد عضلات را شل کنید. همین کار برای دست ها در حالی که آنها را به هم می فشارید انجام دهید بعد از چند لحظه آنها را رها کنید . عضلات صورت را با حرکت کشیدگی لب ها ( مانند خنده شدید ) و بعد رهایش آنها ، ورزش دهید . سعی کنید هر کدام از این مراحل چند ثانیه طول بکشد . این تمرین را چند بار تکرار کنید . کم کم آرامش درونی شما را فرا خواهد خواهد گرفت ، احساسی که روح و فکر شما را نیز تشخیص خواهد کرد .

  - یاد بگیرید که گهگاه نیز از نقطه نظر دیگران به مسایل درو بر خود نگاه کنید . خودتان را در جای آنها را بگذارید و درون آنها را درک کنید به این ترتیب بهتر می توانید با آنها ارتباط برقرار کنید و همه چیز را بصورت منفی و تهاجمی نسبت به خود نخواهید دید . نکته مهم دیگر این است که شگرد جادویی ویژه خود را کشف کنید . شگردهایی که قادرند شما را در کنترل خود در نامطلوب ترین موقعیت ها کمک کنند . با این تمرینات ، به تدریج خود را آرام تر و راحت تر می یابید و اضطرابتان کمتر می شود و حتی قادر می شوید . از هر اتفاق یا موقعیت پیش بینی نشده ای به خوبی بگذرید.

     

  تهیه و تنظیم:

  سید محمدرضا شجاعی

  کارشناس روان شناسی بالینی

بالا 

 

 

 

::
:: اعتماد ::

 « به خود ایمان داشته باشیم» ؛ به توانائیهای نهفته در خود اعتماد داشته باشید. بدون اعتماد و اطمینان واقعی و خالصانه به قدرت درونی خود، نمی توانید از زندگی شاد و موفقیت آمیزی برخوردار گردید.

  اما با داشتن اعتماد راسخ، می توانید به موفقیت برسید.خود کوچک بینی و احساس بی ارزشی و بی لیاقتی ، سد راه شادی و نشاط است. درحالی که اعتماد به نفس به خود شکوفایی و پیشرفتهای موفقیت آمیز منجر خواهد شد.

  بعضی از افراد ناموفق به علت داشتن عقده خود کم بینی شکست خورده و ایستا باقی می مانند.

  عوامل بسیاری موجب عقده خود کم بینی می شود، که بیشتر آنها ریشه در دوران کودکی دارند. فردی که احساس حقارت دارد خودش باعث می شود کسی به او اعتماد و اطمینان نکند و همیشه در نزد همه حقیر باشد. مهمترین و بالاترین رمز غلبه بر عقده خود کم بینی، پرکردن ذهن از انوار ایمان است.

  اگر فردی قلب و ذهن خود را از ایمان به خدا سرشار نماید آن وقت است که می بیند چگونه اعتمادی واقعی و صادقانه به خود پیدا می کند.

  لازم به ذکر است برای بالا بردن حس اعتماد به نفس، تلقینهای مکرر مثبت اندیشی به ذهن کمال اهمیت را دارد. اگر ذهن شما لبریز از افکار منفی و بد بینانه باشد، علتش این است که این باورها در طی سالیان دراز بر افکار شما مستولی بوده است، پس یک رشته عقاید مثبت و امیدوار کننده باید در ذهن جایگزین شود، این نیز میسر نیست، مگر با تلقین مکرر این عقاید به ذهن.

  در دنیای پرمشغله امروز، اگر می خواهید ذهن را مجداً تعلیم دهید و از آن ماشین پرقدرت و با روری بسازید، باید افکارتان را تحت تعلیم و تربیت معینی در آورید. حتی در حین انجام کار و فعالیت روزانه نیز اینکار میسر است.

  ما احساس ایمنی یا ناامنی را با نگرشی که نسبت به امور داریم، در خود ایجاد می کنیم. اگر افکارمان پیوسته متوجه رخدادهای بد و غیره منتظره باشد، تمام مدت احساس ترس و ناامنی می کنیم و بدتر از همه اینکه همین مشغولیت ذهنی ممکن است سبب شود آنچه از آن وحشت داریم، اتفاق بیفتد. عدم اعتماد به نفس، ظاهراً یکی از مسایلی است که قریب به اکثریت مردم امروزه گرفتار آن هستند. در هر گوشه و کنار با افرادی روبرو می شوید که دچارترس و وحشتی درونی هستند، از اجتماع فراری و از احساس خود کم بینی و ناامنی شدیدی رنج می برند و نیز به تواناییهای نهفته در خود شک دارند. آنان به توانایی خویش در انجام مسئولیتها و استفاده از فرصتهایی که زندگی در اختیار شان می گذارد، بدگمان هستند. همواره در ترس و هراس اند که مبادا کارهایشان درست از آب در نیاید. نمی توانند این واقعیت را بپذیرند که در درون آنها چشمه فیاض خلاقیت د رجوشش است: قدرت خلاقه ای که به آنها کمک می کند به آنچه آرزو دارند برسند. سپس به چیزهایی کمتر از کفایت و شایستگی واقعی خویش راضی و قانع هستند.

  هزاران نفر از مردم، شب و روز، چهار دست و پا در پهنه زندگی می خزند و با ترس و هراس همچون شکست خوردگان، قدم بر می دارند؛ در حالی که در بسیاری موارد، ترس آنها بیهوده و نا بجاست . ضربه های زندگی ، روی هم جمع شدن مسایل و افزایش مشکلات، توان و نیرو را ازانسان باز می ستاند. در چنین اوضاعی، قدرت واقعی شما پنهان می ماند و تسلیم یأس و حرمانی می شوید که موجه و منطقی نیست. بنابر این لازم و حیاتی است سرمایه های اخلاقی خود را، که پشتیبان معنوی شما هستند، مجداً ارزیابی کنید. چنانچه این ارزشیابی از روی منطق و استدلال صورت گیرد به این نتیجه می رسید، آن قدرها هم که تصور می کردید شکست خورده و مغلوب نیستید.

  در واقع روبه رو شدن با هر گونه واقعیتی ، هر چقدر هم که تلخ، دشوار و نومید کننده باشد. آن قدر مهم نیست، که برخورد ما با آن مسئله. نگرشی که شما نسبت به موقعیت خاصی دارید، ممکن است قبل از آن که کوچکترین قدمی در راه حل آن بردارید، شما را از پای در آورد. حتماً قبول دارید که فکر قضیه ای ممکن است آن چنان شما را از پا بیندازد که دیگر نتوانید عملاً با آن مقابله کنید. به عبارت دیگر، فکر مثبت و امیدوار کنند می تواند واقعیتی را به کلی

  تغییر دهد یا بر آن غلبه کند.

  اگر در زندگی احساس شکست می کنید و فکر می کنید قدرت آن را ندارید که از مسایل سربلند بیرون آیید، بنشینید، کاغذی بردارید و فهرستی از مزایا و مواهبی که در حال حاضر در اختیار دارید را بنویسید؛اگر هر یک از ما، پیوسته به نیروها و عواملی بیندیشیم که بر خلاف ما هستند، کم کم آنچنان آنها را بزرگ می بینیم که دیگر توانایی توجیه و موجه شمردن آنها را از دست می دهیم و در نتیجه، آنها نیز قدرتی فوق العاده و بیش از آنچه در واقع هستند، پیدا می کنند. حالا اگر بر عکس، شما روی نقاط قوت خود تکیه کرده مکرراً مواهبی را که در اختیار دارید به ذهن بیاورید و آنها را یکی پس از دیگری تأیید و تقویت کنید، و به آنها اهمیت و منزلت کافی ببخشید، موفق خواهید شد از هرگونه مشکلی، صرف نظر از ابعادی که دارد، سرافراز بیرون آیید. ناگهان قدرتهای خلاقه درونی آزاد شده و با کمک ذات احدیت، شما را از شکست به موفقیت می رسانند.

  یکی از مهمترین عواملی که در بالا بردن و تقویت حس اعتماد به نفس به شما کمک می کند، این است که مجسم کنید خدا همیشه با شماست و هر کجا لازم باشد به کمکتان می شتابد.

  احساس اعتماد به نفس بستگی به نوع افکاری دارد که معمولاً ذهن شما را مشغول می سازد. اگر به شکست فکر کنید بدون تردید احساس شکست می کنید. مرتب افکار مثبت و سازنده را به خود تلقین کنید و آن را به صورت عادتی همیشگی در آورید، خواهید دید آن چنان توانایی و قدرتی پیدا می کنید که صرفنظر از اینکه چه مشکلی پیش آید بر آنها فایق خواهید آمد. احساس اعتماد و اطمینان به طور اعجاب انگیزی بر قدرت و توان شما می افزاید.

  روش های مقابله با احساس خود کم بینی و تقویت

  اعتماد به نفس:

  1. تصویر ذهنی فردی موفق را به طور مستمر و دایمی در ذهن خود حک و تثبیت کنید. هرگز به صورت آدمی شکست خورده به خود نگاه نکنید. به قدرت واقعی تصویر ذهنی هرگز شک نکنید، زیرا هر چیز به ذهن وارد شود، ذهن آن راتقویت می کند و این کار خطرناکی است.

  2. هرگاه فکری منفی می خواهد ذهنتان را به خود مشغول کند، با وارد کردن فکری مثبت آن را از مغزتان بیرون کنید.

  3. مسایل را در ذهنتان بزرگ نکنید. هر مانعی را کوچک و بی ارزش بشمارید و آن را تا حد امکان کوچک کنید. مشکلات را باید با دقت بررسی و به طور مؤثر مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. مسایل را باید آن طور که هستند دید؛ نباید اجازه داد افکار ترس آور آنها را بزرگتر از آنچه هست، جلوه دهد.

  4. تحت تأثیر اعمال و موفقیتهای اطرافیان قرار نگرفته و سعی نکنید از آنها تقلید کنید. هیچ کس نمی تواند به خوبی شما باشد.

  5. تواناییهای بالقوه خود را ارزیابی کنید و سپس آنها را افزایش دهید. به خود مغرور نشوید، اما حس احترام به خود را تقویت کنید؛ به قدرت درونی و خدادادی خود ایمان داشته باشید.

  6. به خود مرتباً تلقین کنید که خدا با شماست و هیچ چیز نمی تواند شمارا شکست دهد.

  7. از مشاوری با کفایت کمک بگیرید تا بفهمید مشکلاتی که برایتان پیش آمده چیست؟ مثلاً علت عقده حقارت که شما دچار آن شده اید چیست؟ مشاور نیز علت را ریشه یابی نموده و راهی به سوی درمان آن ارائه می دهد.

  8. از بیان مثبت استفاده کنید.

  راههای تقویت یک تصویر ذهنی نا سالم:

  1- حسادت

  2- منفی صحبت کردن در باره خود

  3- احساس گناه

  4- اهمیت ندادن به نیازهای خویش

  5- محروم ساختن بی دلیل خود از رفاه و آسایش

  6- نا توانی در بیان عواطف

  7- مقایسه خود با دیگران

  8- نا توانی در پذیرفتن و لذت بردن از عواطف و محبت دیگران

 

  منابع:

  

  1- مثبت درمانی نورمن وینسنت پیل

  ترجمه: توراندخت تمدن (مالکی) نشر دایره

  2- راز شاد زیستن- اندرو میتوس - وحید افضلی راد، نشر منصوری

  تهیه و تنظیم:

  نازیلا نظامی

  کارشناس روان شناسی

بالا

::
:: تنهایی ::

  تنهایی از جمله احساساتی است که گاهی دچارش می شویم. تمایل به کناره گیری از دیگران امر غیر عادی نیست ولی اکثر اوقات عمر کوتاهی دارد و اصلاح می شود. کناره گیری اجتماعی می تواند شامل فقدان علاقه به دنیای بیرون باشد و یا گاهی فرد در جمع و جدا از جمع.گاهی ممکن است از نظر عاطفی احساس تنهایی کنیم در حالیکه در میان افراد جامعه هستیم ولی در برقراری رابطه با دیگران ناتوان باشیم. نباید دقت داشت که احساس تنهایی برابر تنها بودن نیست چون هر شخصی گاهی زمانی را برای تنها بودن در نظر می گیرد، تنهایی یک احساس انفعالی است ؛ بقای آن ناشی از اجازه خود ماست ؛ هیچ کاری برای رفع آن انجام نخواهیم داد ، پس اجازه می دهیم ما را در بر بگیرد و گاهی به این احساس خوشامد نیز می گوئیم؛ ولی باید بخاطر داشته باشیم که پذیرفتن تنهایی و غرق شدن در آن ، به احساس افسردگی و درماندگی منجر می شود.هر یک از ما برای تغییر و آموختن روشهای مختلف کنار آمدن بک محیطهای جدید، آستانه تحمل خاصی داریم . بعضی از افراد برای روبرو شدن بک محیط تازه دچار اندوه و غم می شوند، بعضی دچار از دست دادن معنا ، ترس از تغییر ، پیش بینی نومیدی و یا بالاخره احساسات تنهایی می گردند. برای آنکه بتوانیم بک چنین احساساتی مقابله کنیم ابتدا باید آنرا بپذیریم ؛ یعنی بپذیریم که احساس تنهایی می کنیم که این خود در بعضی از موارد کاریست دشوار، پس از پذیرش باید آن را به گونه ای ابراز کنیم که این طرق مختلفی را شامل می شود مانند درد دل با دوست، نوشتن خاطرات، کشیدن عکس ، نواختن ساز ، خواندن آواز و یا نوشتن نامه تنها در این مواقع است که می توانیم به امور مهمی در این راستا پی بریم بعنوان مثال : غمگینی ما باعث احساس تنهائیمان گردیده و پس از آن دریابیم که این احساس از کجا آمده و با زندگیمان ارتباط یافته شاید این غم بر اثر ترک خانواده و گام گذاشتن در محیط جدید با افراد جدید و نقاط فکری مختلف، باشد . پس به موازات توانایی ما در یـافتن این ارتبـاط، قـدرت تغیـیر آن نیـز افزایش می یابد . یک تغییر آنکه می توانیم برای تسکین با والدین خود تماس بگیریم . ازطریق تلفن – نامه و … پس از آن می توانیم این احساس خود را با کسی در میان گذاشته مثل دوست، معلم ، مشاور … . که می تواند نقطه شروعی باشد برای ختم تنهایی . اول از هرچیز باید این احساس را شناخت و باید آنرا پذیرفت و همچنین اراده کرد تا آن را از بین برد.

  برای مقابله با تنهایی راههای زیادی وجود دارد به چند شیوه توجه کنید:

  - شرکت در فعالیتهای جمعی ( موسیقی ، تئاتر، شعرخوانی ، کوهنوردی .) شرکت در فعالیتهای مفرح ذهن مارا از احساس تنهایی بر می گیرد و به خود مشغول می دارد به اینکه فردا چه کارهایی را باید به سامان برسانم ، چه برنامه ای برای بهتر پیش بردن کار ریخته شود و این فعالیتها مستقیماً روی خلق و خوی ما تأثیر می گذارد و همچنین در این جمعها می توان افراد با علائق مشترک خود را ببینیم با آنها در تبادل نظر باشیم و از آنها مهارتهای بیشتری را کسب کنیم و برای کسب مهارتهای بیشتر انگیزه وافری به آینده ایجاد گردد. ما نیاز داریم خود را موظف به رویا رویی با دیگران کنیم با آنها صحبت کنیم قدم بزنیم ، طرح بریزیم و اجرا کنیم.

  - از دوستانتان بخواهید درکارهایتان و همچنین کشف محیطهای تازه شما را یاری بخشند.

  - فعالانه در باشگاههای ورزشی شرکت نمائید و از تمرین و ورزش احساس لذت کنید.

  - ساعاتی را با دوستان به تفریح بپردازید ( پارک ، جشن تولد و...)

  - ساعاتی را به مطالعه با دوستان اختصاص دهید تا بتوانید از توانائیهای آنان در رفع مسائل درسی سود جوئید و یا بالعکس سود برسانید.

  - خود را غرق تلاش و اشیای خارج از خود کنید.

  - در علایق خود تنوع ایجاد کنید.

  - بدنبال اشخاص یا اشیایی بگردید که بتوانید صادقانه مجذوب شوید.

  - خودتان را با زبان یا به زور وادار به فعالیت کنید.

بالا

  

  

  

  تهیه و تنظیم:

  نیلوفر امیرزاهدی

  کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

::
:: تمرکز ::

  بیشتر شما تمرکز را فکر کردن به یک موضوع ویژه به صورت مطلق ، کامل و صد در صد می دانید در حالی که چنین چیزی نه تنها برای شما که برای هیچ انسانی در هیچ شرایطی ممکن نیست. شما باید بپذیرید که به هر حال ، همیشه عواملی حواس شما را پرت می کنند که بعضی از آنها منشاء ذهنی و درونی دارند و بعضی دیگر منشاء محیطی و بیرونی دارند و از محیط اطراف شما نشأت می گیرند. تمرکز حواس یعنی عوامل حواس پرتی را به حداقل رساندن. آنچه مسلم است استعداد بالقوه تمرکز حواس در همگان وجود دارد اگر همه توانایی ها را به عضله تشبیه کنید ، قوی ترین و عضلانی ترین افراد را در نظر بگیرید، وقتی به دنیا آمده اند از عضلاتی ساده و نرم مانند دیگران برخوردار بودند اما تمرین و ممارست باعث شده که آنها به مرور در رشد عضلانی خود پیشرفت کنند. به یقین می توان گفت که علاقه مهمترین شرط در ایجاد تمرکز حواس است. هرچه علاقه شما به یک موضوع بیشتر باشد،تمرکز فکر شما بر آن بیشتر می شود. طبیعتاً خیلی از درسها مورد علاقه ما نیستند. با آنها چه کار کنیم تا علاقمند شویم:

  1. شاید مهمترین راه ایجاد علاقه، کسب اطلاعات اولیه درباره موضوع می باشد اطلاعات اولیه باید ساده باشند. اگر شما در ابتدا مطالب دشوار را جستجو کنید، به جای علاقمندی بیزار می شوید. اطلاعات اولیه باید کم حجم باشند. یادگیری، تدریجی است. اگر شما 9 ساعت مطالعه مستمر جغرافی را در یک روز به یک ساعت مطالعه در 9 روز تبدیل کنید بازده فوق العاده بیشتری خواهید داشت. اطلاعات اولیه باید به شکل خوبی ارائه شوند. به کاربردهای عملی مطالب علمی فکر کنید. مثلاً قبل از اینکه مثلثات بخوانید به این فکر کنید که تمام حرکات کشتی ها روی اقیانوس بر اساس نسبتهای مثلثاتی انجام می گیرد. در هر درس باید دروس را اساسی بخوانید. قبل از فراگیری انتگرال، مفهوم مشتق را دریابید. قبل از آنکه حد را بفهمید نمی توانید مشتق را درک کنید. بعضی از افراد وقتی می خواهند درس بخوانند به یکباره به سراغ فرمول ها می روند. درست مثل اینکه بخواهید یک سریال تلویزیونی را از قسمت دهم تماشا کنید.

  2. شناخت قانون هر چیزی شما را به آن علاقمند می کند. اگر خیلی ها از تماشای تنیس لذت نمی برند به خاطر آن است که از قانون شمارش امتیازها در آن آگاهی ندارند. قبل از شروع مطالعه کشف کنید محوری که مطالب کتاب حول آن دور می زند چیست؟

  3. پس از مطالعه، کتاب و متن و نمودار و فرمول ها را به زبان خود بیان کنید. زبان گردانی یکی از اصول مطالعه است پیچیده ترین مطالب را به زبان ساده، قابل فهم و بیان خوشایند برگردانید.

  4. مطالبی که بار هیجانی بیشتر دارند، بیشتر در حافظه می مانند و بهتر به خاطر آورده می شوند. با کتاب خود شوخی کنید. مثالهایی مهیج، شادی آفرین و حتی خنده دار بزنید. مانند موتور سوار ( الکترون) در خیابانی خلوت (سیم) به سرعت حرکت می کند که ناگهان به دیواری ( مقاومت) برخورد می کند و آن وقت احساس می کند پروانه ها دور سرش می چرخند ( روشن می شود).

  5. برای شروع هر کار باید این را بپذیرید که دشواریهایی در مسیر وجود دارد و تلاش لازم است . کسانی که از کوه بالا می روند و قله را فتح می کنند هرگز به دشواریهای راه نمی اندیشند. مدام در ذهن خود موفقیت های نهایی را مجسم کنید.

  6. یکی از عوامل مهم در ایجاد تمرکز حواس و افزایش دقت در هنگام مطالعه آگاهی از هدف مطالعه است « هدف من یادگیری این فصل است یا اینکه نمره خوبی بگیرم نادرست است». اهداف وقتی قابل دسترسی اند که مشخص، دقیق، روشن و واضح باشند.

  « هدف من این است که بدانم در آینه های مقعر، افزایش فاصله کانونی چه تغییراتی در تصویر ایجاد می کند»

  شاید شما تا به حال خیلی به حواس پرتی فکر کرده باشید و بارها از خود پرسیده باشید که چرا گاهی به هنگام مطالعه حواس آدم پرت می شود؟ حواس پرتی چیزی نیست جز تمایل ذاتی ذهن به درگیری و فعالیت. ذهن شما همواره می خواهد درگیر و مشغول باشد. بنابراین اگر آنچه که اکنون انجام می دهید در شما درگیری و مشغولیت ایجاد کند، فکر شما دیگر لزومی احساس نمی کند که به جای دیگر برود و در آنجا درگیر شود، اما اگر در انجام این کار، درگیری ذهنی ایجاد نشود، ذهن شما شتابان به جایی می رود که خود را در آنجا مشغول کند و این همان حواس پرتی است.

  بالا

  تهیه و تنظیم:

  نیلوفر امیرزاهدی

  کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

::
:: ارتباط مؤثر ::

  ارتباط با دیگران یکی از مشخصه های اساسی انسان است. در شرایط عادی ارتباط برقرارکردن کار دشواری به نظر نمی رسد اما در شرایط اختلاف، وقوع تضاد و عصبانیت به نظر می رسد برقرارکردن ارتباط دشوار باشد. اشخاصی که در این مواقع بتوانند به گونه ای مؤثر و مناسب ارتباط برقرار کنند کم شمارند در حالیکه در همین شرایط است که نقش ارتباط مؤثر حیاتی می شود. رعایت چهار اصل اساسی زیر شما را یاری می کند که در ارتباط با دیگران به لحاظ مسائل شخصی،

  احساسی، اجتماعی و مالی موفق شوید.

  1- همه کارهای ما نوعی ارتباط است. تمام لحظه های زندگی ما مالامال از پیامهای شفاهی و غیر شفاهی می باشد. زبان تنها وسیله ارتباطی نمی باشد. لباسی را که هر روز می پوشیم، بیانگر تصویری می باشد که از خود بر ذهن داریم و نشاندهنده ارج و حرمتی است که برای خود قائلیم. زیورآلات و ملزوماتی که به خود می آویزیم همگی این پیام را به دیگران منتقل می کنند که چه احساسی نسبت به خود داریم و انتظار داریم دیگران چگونه با ما رفتار کنند. وضعیت نشستن و   راه رفتن نیز حاکی از احساسات و گرایشات ماست.

  2- چگونگی ارسال یک پیام چگونگی دریافت آن را معین می کند. حجم و آهنگ صدا، نوع نگاه کردن، وضعیت ایستادن، نحوه خم شدن سر همگی به شنونده کمک می کند تا کلمات مارا تفسیر کند و پیام آن را دریافت کند. پس همیشه باید متوجه باشیم که شیوه دریافت یک پیام به شیوه ابراز آن بر می گردد.

  3- چگونگی آغاز پیام، اغلب حاصل ارتباط را تعیین می کند. همه ما این احساس را تجربه کرده ایم که به علت استنباط نادرست در آغاز یک پیام، منظور گوینده را یکسره نادرست فهمیده ایم. همان چند کلمه ای که در آغاز سخن به کار می بریم کافی است که دیگران را به برداشتی نادرست از سخنان ما سوق دهد و موجب رنجش و آزردن آنها شود.

  4- ارتباط، یک خیابان دو طرفه است. در یک ارتباط خوب دو عامل دخالت دارد. ارسال درست پیام و دریافت درست پیام. اگر تنها به این بسنده کنیم که نقطه نظرهای خود را روشن و منطقی بیان کرده ایم، صرفاً در مقام سخنوری و اندرزگویی بر آمده ایم. اگر مایلید رابطه شما به موفقیت و کامیابی بیانجامد، باید نقطه نظرهای طرف مقابل را بشنوید و به روشنی درک کنید. بسیاری از مردم در طول روز در معاشرت با دیگران مرتکب خطاهای مخرب ارتباطی می شوند

  که در ذیل به 11 مورد آن اشاره می کنیم:

  1-ارزیابی کردن: وقتی بر مسند قضاوت می نشینید و رای منفی یا مثبت خود را نسبت به کسی ابراز می دارید، خود را در مقامی قرار داده‌اید که صرفاً از عاقل تر بودن و منطقی تر بودن شما حکایت می کند بخصوص اگر به کلی گویی بسنده کنید. زیرا طرف مقابل احساس می کند که شما احاطه بیشتر بر اوضاع و احوال او دارید.

  2-دلخوشی دادن: از اظهار عبارات توخالی، دلخوش کننده و کلیشه ای اجتناب کنید. این روش ارتباطی بسیار توهین آمیز است.

  3-برچسب زدن و نقش یک روانکاو را بازی کردن: اگر می خواهید در گفتار و کردار افراد تغییری پدید آید صرفاً آنچه را که دیده یا شنیده اید بدون هیچگونه تغییری، به زبان آورید و فقط به ذکر حقایق بسنده کنید.

  4-گوشه و کنایه زدن: با سخن نیش دار، غرور و شخصیت را جریحه دار می کنید. منظور خود را پشت عبارات کنایه آمیز پنهان نکنید، بلکه آن را رک و صریح مطرح کنید.

  5-افراط در پرسش و طرح سؤالات نامناسب: با نگاه به حالات ، حرکات و تکان دادن سر، نهایت علاقمندی به پاسخ او را نشان دهید و اگر سؤالات زیادی دارید با اظهار جملاتی از قبیل « اگر مانعی ندارد سؤال دیگری دارم» از او اجازه بگیرید.

  6-فرمان دادن: تحکم آمیز و آمرانه خود را بر کسی تحمیل نکنید، مجالی هم برای پرس و جو، مخالفت و یا مؤافقت به او بدهید.

  7-تهدید کردن: این روش ارتباطی موجب می شود شخص احساس خطر کند و جانب احتیاط را بگیرد. افراد به هنگام تهدید شدن به دنبال راهی برای دفاع از خود و عدم اطاعت از فرمان هستند. اگر دلایل خوب و قانع کننده ای دارید آن را به صراحت بیان کنید. تشویق و ترغیب را جانشین تهدید کنید.

  8-تحمیل اندرزهای حکیمانه: افراد زمانی به پند و اندرز ما گوش می دهند که خود تقاضا کنند، با زور و فشار نصایح حکیمانه سودی ندارد.

  9- در لفافه سخن گفتن: اگر به موضوع شاخ و برگ بدهید طرف مقابل برای این که متوجه منظور شما شود متوسل به حدس و گمان می شود و پیام شما را نادرست دریافت می کند. بهترین نوع سخن گفتن، صراحت، احترام متقابل، دیدن قضایا از دریچه چشم دیگران،صحبت کردن از جانب خود و مالک بودن بر پیام خویش است.

  10- خودداری از ابراز اطلاعات: در یک کار، باید همه از آنچه می گذرد با اطلاع باشند تا کار به موفقیت برسد. اگر از ابراز اخبار و اطلاعات طفره می روید، قدم در راهی گذاشته اید که به جای موفقیت، ناکامی به بار خواهد آورد. اگر اخبار و اطلاعات خود را با طرف مقابل در میان بگذارید، اطمینان داشته باشید که مطالب و اطلاعاتی جالب از او خواهید شنید.

  11- انحراف از اصل موضوع: با انحراف از اصل موضوع، اطرافیان اغلب احساس خستگی می کنند.

  بالا

تهیه و تنظیم:

  نیلوفر امیرزاهدی

کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

::
:: هم اتاقی ::

  در جوامع امروزی رشد تکنولوژی باعث بوجود آمدن ارتباط تنگاتنگ چه در زمینه های کاری و چه در زمینه روابط بین فردی گردیده است. انسان امروز، برای گذران زندگی نیاز به برقراری ارتباط با دیگران را بیشتر از هرزمانی لازم می داند. ارتباط انسانها یعنی پیوند بین افراد که این پیوند مستلزم قبول و بازگویی واقعیتهاست در این میان اعتماد و اطمینان نسبت به هم اولین سخن است. گاهی انسانها ناگزیر از برقرای ارتباط می باشند حتی زمانیکه علی رغم میل باطنی و اعتقادات ناچار به محاوره هر چند کوتاه و کلیشه ای با دیگران می شوند. به این نکته دقت کنید که وجود تضاد دلیل ناراحتی نیست اغلب زمانیکه تمایلات ، احتیاجات و اعتقادات ما با دیگران برخورد می کند، ایجاد تضادهایی می نماید که اینگونه برخوردها در اجتماعات امروزی متداول است. بعنوان مثال دانشجویی که برای کسب علم و دانش از خانه و شهر خود دور گشته با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد که هر کدام از این مشکلات را ناشی از تضادهای موجود می پندارد از جمله این مشکلات می توان زندگی در خوابگاه که بطور جمعی صورت می پذیرد را نام برد. اینگونه زندگی کردن برای عده ای جالب و دوست داشتنی برای عده ای سخت اما شدنی و برای گروهی نیز بسیار دردآور می باشد. ابتدا می بایست پذیرفت که شرایط کنونی چنین ایجاب می کند و می بایست پذیرفت که انسان واقع بین همواره در حال تعادل است ، تعادل بین حالات درونی و بازتابهای برونی . برای رسیدن به این تعادل می بایست در تعامل با دیگران بود، در کوره حوادث انسان آبدیده می شود و برای زندگی آینده و تشکیل خانواده آماده می گردد هر کدام از تجربیات دوران زندگی راهگشائیست برای فردا، بنا بر این برای آنکه لذت برده و در کنار آن تجربه کسب کنیم می بایست نکاتی را

  مورد توجه قرار دهیم:

  1- همیشه زندگی طبق میل ما طی طریق نمی کند گاهی هم طبق میل دوستان و افراد دیگر است همانطور که در زمان کامیابی ما دیگران صبر و تحمل را پیش می گیرند هنگام کامیابی دیگران ما نیز می بایست چنین باشیم.

  2- همیشه در آرامش تصمیم بگیرید شما حق دارید از رفتار دیگران عصبانی باشید و حق دارید دلیل رفتارشان را جویا شوید پس همیشه سعی کنید اول آرامش خود را بدست آورید و بعد با توجه به شنیدن دلیل رفتار طرف مقابل ، تصمیم بگیرید.

  3- بهترین راه کسب احترام نشان دادن احترام است هر اندازه که دیگران در برابر شما محترم شمرده شوند شما هم به همان اندازه قابل احترام خواهید بود.

  4- به زندگی اجتماعی به چشم کسب تجربه بنگرید، تجربه جور دیگر دیدن ، جور دیگر شنیدن و جور دیگر برخورد کردن شاید اگر کمی زاویه دید خود را به مسأله تغییر دهید نتیجه کار تفاوت چشمگیری داشته باشید.

  5- هیچگاه نیندیشید که همه چیز باید برای شما و در تأیید شما باشد، آیا شما برای دیگران و همواره در تأیید دیگرانید؟

  6- هرگاه به مشکلی برخوردید که غیر قابل حل بنظر می رسد. آنچه شما را یاری می کند، تسلیم ناپذیریست . تسلیم شدن یعنی شکست را پذیرفتن ، به شخصیت خود آسیب رساندن و برای شکستهای پیاپی آماده شدن.

  7- هنگامیکه با دوستی به مشکل رسیدید ، نحوه برخورد را عوض کنید مداوم از یک روش برای رفع مشکلات سود نجوئید که اگر قرار بود نتیجه بدهد همان بار اول نتیجه می گرفتید.

  8- خود را بشناسید، به خود اعتماد داشته باشید و به موقع از حق خود با کلمات مناسب دفاع کنید.

  9- زندگی با دوستان محسنات زیادی دارد که اگر به آنها بیندیشید زندگی لذت بخش تر خواهد شد شاید قبل از ورود به دانشگاه و زندگی در خوابگاه بارها آرزو کرده اید، ایکاش مدتی را با دوستان خود زیر یک سقف به صبح برسانید، بسیار خوب؛ آرزویتان اینک به تحقق پیوسته پس از آن بهره برید می توانید به راحتی و بدور از تکلف مشکلات ناگفتنی تان را با دوستان در میان بگذارید همان هایی را که با پدر و مادر به سختی می توان عنوان نمود . می توانید از آنان با فرهنگهای مختلف چیزهای جدید و تازه ای بیاموزید می توانید از دنیای دوستان خوب، فیض برید بشرط آنکه اراده کنید و همت.

    نیلوفر امیرزاهدی

  کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

بالا 

::
:: اعتیاد ::

   امروزه مصرف مواد مخدر یکی از عمده ترین مشکلات پیش روی جوامع بشری است . مسائل و مصائبی که مصرف مواد بر زندگی انسان ها وارد می کند ، هر روز عده بیشتری را در جهت تدوین نظریه و ارائه راهبردهای عملی برای از میان برداشتن و یا تخفیف این گونه اثرات ، به صف مبارزان با مواد سوق می دهد . عده ای دیگر نیز به خاطر ناکامی هایی که به دنبال تلاش های خود در زمینه درک این پدیده و شیوه های رفع آن تجربه کرده اند ، میدان را خالی کرده و در حوزه های دیگر مشغول شده اند . آنچه واضح است این که تا به حال پژوهشگران عوامل بسیاری را در ایجاد سوء مصرف مواد دخیل دانسته اند . این عوامل گستره ای از عوامل زیستی – وراثتی ، روانشناختی ، اجتماعی ، محیطی ، قانونی ، خانوادگی و ... را در بر می گیرد . می توان چنین پنداشت که در بحث اعتیاد ، مصرف بعضی از مواد دروازه ورود به مصرف مواد دیگر است بعنوان مثال : سیگار دروازه ورود به مصرف مواد مخدر قوی تر است، و یا حشیش دروازه ورود به مصرف کوکائین است.

  خانواده و اعتیاد :

  اکنون زمان آن رسیده که به مشکل اعتیاد به طور جدی تر نظر افکنیم و به عنوان پدر ، مادر یا سرپرست فرزندان خود ، نقش خود را فعالانه ایفا کنیم . دیگر مجال درنگی نیست . امروزه نوبت آن رسیده تا در آموزش و پرورش عزیزان خود مجدانه تلاش کنیم ، فرزندانمان را جدی بگیریم و آنان را از خطرات در کمین نشسته ، مصون داریم . « آموزش مهارتهای زندگی » از سنین دبستانی می تواند بسیار مؤثر و کارآمد باشد. امروزه آموزش و افزایش سطح آگاهی فرزندان یک مساله ملی و بسیار پر اهمیت است . عدم دسترسی به دانش و اطلاعات کافی درباره مواد مخدر سبب گردیده تا نسل جوان در معرض خطر جدی قرار گیرد . هنوز هم بسیاری بعلت عدم مهارت « نه گفتن » بهترین سالهای زندگی خود را از دست می دهند .

  سهل انگاری والدین در انتقال اطلاعات صحیح و « عدم آموزش مهارت های زندگی » به فرزندانمان ، مشکلات عدیده ای را در زندگی اجتماعی آنان به وجود آورده است . این در حالی است که بسیاری از والدین به درستی نمی دانند چگونه باید آموزش های لازم را به فرزندان خود بدهند . تجربیات نشان داده اند که عدم کار آمدی پدر و مادر می تواند منجر به پرورش فرزندانی مبتلا و بیمار گردد . فرزند پروری وظیفه ای بسیار سنگین است و برای فرزند دار شدن باید شرایطی نظیر آمادگی جسمانی ، روانی، معنوی ، اقتصادی – اجتماعی و دانش لازم و امکانات مناسب داشت .

  همه ما قویاً به این اصل معتقدیم که « پیشگیری بهتر از درمان است ». نتایج تحقیقات نشان می دهد که مصرف مواد مخدر در میان فرزندان خانواده های از هم گسیخته بیشتر است. یک فرد معتاد در خانواده می تواند فرزندان و همسر را نیز به مصرف مواد ترغیب نماید . پس به کارگیری راهکارهای پیشگیرانه بدون کمک و همکاری فعالانه والدین و خانواده غیر ممکن است. برای برخورد با مشکل مواد مخدر در جامعه باید دست در دست هم در قالب یک طرح ملی حرکت کرد و فرزندان که سرمایه های ارزشمند جامعه هستند را از گزند آسیب های اجتماعی – روانی حفظ کرد .

  وظیفه ما چیست ؟

  اگر فرزند یا یکی از اعضای خانواده ما دارای مشکل مصرف مواد مخدر است و مشکل را انکار می کنیم ، اگر مصرف مشروبات الکلی را در فرزندان خود نادیده می گیریم ، اگر بر واقعیت ها سر پوش می گذاریم و اگر تقصیر را بر گردن مشکلات اجتماعی ، زندگی مشقت بار و ... می اندازیم ، کاری نکرده ایم جز تسلیم و فرار ، زیرا حفظ سلامتی و تندرستی خود و خانواده ، مقدم بر هر چیز دیگر است و برای رسیدن به آن نباید از هیچ کوششی دریغ کرد .

  والدین عزیز، مخفی کاری علاج کار نیست ، می بایست پدر و مادر با یکدیگر گفتگو و علاج کار کنند . فرزندان مصرف کننده یا معتاد با پرخاشگری ، زور و اعمال خشونت به پدر و مادر اجبار می کنند هر طوری شده مواد آنان را تهیه کنند . ترس از آبرو در محل زندگی ، آشنایان و نزد فامیل باعث تسلیم شدن والدین در برابر خواسته فرزندان معتاد می شود . به والدین تأکید می گردد که این کار درست نیست و نباید تسلیم خواسته نادرست آنان شد. می بایست بخش عمده مسئولیت و عواقب کار بر عهده خود معتاد باشد وخانواده نیز به منظور فراهم آوردن امکانات درمانی از هیچ کوششی ، فرو گذار نباشند.گاهاً دیده می شود که عشق به فرزندان و محبت به آنان مانع از اقدام درست جهت ترک فرزند معتاد می شود . با استفاده از خدمات مشاوره ای و روانشناختی می توان این عشق کاذب را به سمت بهبودی فرد معتاد سوق داد و از آن بهره برداری صحیح کرد. بهترین راه کمک به فرد معتاد معرفی او به کیلنیک های تخصصی و استفاده از افراد متخصص و در کنار آن پشتیبانی و حمایت خانواده از فرد در حال ترک می باشد .

  یکی از راه حل های نامناسب که گاهاً بعلت عدم آگاهی والدین اتخاذ میگردد ، ازدواج و گزینش همسر برای فرزند معتادشان می باشد. این دسته از والدین به اشتباه فکر می کنند که اگر فرزندشان ازدواج کند به اصطلاح سر به راه شده و یا بعلت نفوذ همسر ، دست از اعتیاد بر می دارند . اما تجربه نشان داده است که ازدواج راه حل مناسبی جهت ترک اعتیاد نمی باشد ، زیرا فرد معتاد برقراری روابط صحیح را بلد نیست و کسی که رابطه صحیح را بلد نباشد در ازدواج نه تنها موفق نخواهد بود بلکه همسر او نیز در معرض خطر خواهد بود .

  نتایج تحقیقات نشان می دهد درصد بسیاری از زنان بعلت زندگی در کنار همسران معتادشان گرفتار اعتیاد می گردند . این زنان دو دسته اند: 1- یا خود همسران بعلت نزدیکی با یک فرد معتاد متقاضی مواد بوده اند ، 2- یا برای حفظ همسرشان خود نیز مصرف کننده شده اند . به دلایل فوق به والدین توصیه می شود که قبل از ازدواج دو اصل اساسی را هرگز فراموش نکند : 1- تحقیقات قبل از ازدواج 2- ضروری بودن آزمایش عدم اعتیاد .

  چرا افراد معتاد پس از یکبار مصرف مواد دوباره آنرا تجربه می کنند؟

  در این که مصرف مواد با لذت همراه است ، شکی نیست و می تواند فرد را شاید با خود ایده آلش نزدیک کند . با یک دوره « وام گیری » مصرف مواد شروع می شود که این دوره دیر یا زود به یک دوره « بهره دهی » تبدیل می شود . یعنی وامی که مواد می دهد « بهره خیلی سنگینی » خواهد داشت که فرد دیگر نه برای « لذت » بلکه از روی « اجباری» که اعتیاد به مواد در او به وجود آورده است، به سمت آن گرایش پیدا می کند . بدلیل همین« اجبار» است که اعمال رفتارهای خشونت آمیز و بروز رفتارهای جنایی را در افراد معتاد به کرات دیده ایم . آنان در لحظه « نیاز به مواد » فقط به یک چیز فکر می کنند و آن « دسترسی به مواد » به هر شکلی که شده است .

  نکاتی راجع به معتادین در حال ترک :

  اولین کار برای کمک به یک معتاد داوطلب ترک ارجاع آن به « کلینیک ها تخصصی » می باشد و متعاقب آن « حمایت خانواده» از فرد معتاد است . معتاد در حال ترک باید فعالیتهای جایگزین داشته باشد . فعالیتها باید به گونه ای انتخاب شوند که جایگزین شخصیت و روحیات فرد معتاد باشد، برای مثال ... . فعالیت متناسب با هر فرد بستگی به شناخت صحیح روانشناس ، مشاور و یا روانپزشک فرد معتاد دارد .

  « بی کاری » و « حضور دوستان ناباب » در اطراف فرد می تواند از عوامل بروز اعتیاد باشد .پس می توان نتیجه گرفت که برای حمایت بیشتر و جلوگیری از بازگشت مجدد فرد در حال ترک دوعامل مهم را باید در نظر گرفت : 1- شغل یا فعالیت مناسب جهت امرار معاش 2- جلوگیری از دیدن و یا نزدیک شدن به چیزهایی که دوران اعتیاد را برای او تداعی می کند . مانند : مکان ها و دوستان دوران اعتیاد فرد .

  یک اصل مهم را هرگز فراموش نکنیم : اگر فرد معتاد « قاطعانه » تصمیم به ترک نگیرد وادار کردن او به ترک هیچ تأثیری نخواهد داشت و ترک « مقطعی » خواهد بود .

    سید محمد رضا شجاعی

کارشناس روان شناسی بالینی

بالا 

::
:: خلاقیت ::

  خلاقیت فرایندی است ذهنی که نتیجه آن ایجاد افکاری است جدید و ارزنده. خلاقیت یک فرایند است یعنی دنباله و نتیجه عناصری است که به افکار جدید منجر می شود. استعداد و ابتکار و خلق کردن است که به صورت بالقوه در هر فردی و در هر سنی وجود دارد و با محیط اجتماعی و فرهنگی در رابطه تنگاتنگی می باشد. خلاقیت در انسان استعدادی است عمومی مثل هوش و حافظه و برخلاف نظر عامیانه ، بشریت بین مبتکران و غیر مبتکران تقسیم نمی شود. هر کسی کم و بیش خلاق است و برحسب محیط و شرایط دیگر ، کم یا زیاد بروز می کند. محیطهای مساعدی برای خلاقیت وجود دارد که شکوفا می شود یا گسترش می یابد و رشد می کند ، محیطهای دیگری هم هست که بزرگترین استعداد خلاقیت بالقوه نمی تواند در آنجا بروز کند. فرد خلاق در برابر مسئله مطرح شده بی تفاوت نمی ماند و می تواند مسئله را به صورت دیگری مطرح کند و با تقسیم آن به مسائل فرعی و کوچکتر ، به تجزیه و تحلیل آن می پردازد. در ساده ترین شکل خود ، به معنی به وجود آوردن چیزی است که قبلاً وجود نداشته است.اگر افراد بتوانند با تسلط بر خیالات مخرب خویش ، به افکار و تخیلاتی سازنده توفیق یابند، بسیاری از مشکلات آنها حل خواهد شد و به دنبال آن انرژیهای اسیرشان آزاد خواهد شد و به این ترتیب این انرژیهای آزاد شده با استواری عمل خواهد کرد و موفقیت را یکی پس از دیگری برایشان به ارمغان خواهد آورد.

  کاربردهای تفکر خلاق:

  خلاقیت وسیله ای است برای از میان برداشتن موانعی که خود، بر سر راه جریان طبیعی و هماهنگ کائنات آفریده ایم. خلاقیت تنها زمانی به راستی مؤثراست که در مسیر والاترین هدفها و نیات ما، و برای عالیترین خیر و صلاح همه موجودات به کار رود. اگر کسی بخواهد از این فن قدرتمند برای نیتی زیان بخش و مخرب و خود خواهانه سود جوید تنها بی خبری اش از قانون طبیعت را نشان می دهد.

  آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد آنچه در حق دیگری بکنید ، خواه محبت و کمک و خواه کاری مخرب و منفی، همواره به خودتان باز خواهد گشت. این بدان معناست که هر چه از تفکر خلاق برای محبت و خدمت به دیگران و همچنین برای آمال والای خود، بیشتر سود جویید، طبیعتاً محبت و شادمانی و کامیابی بیشتری به سوی شما راه خواهد گشود.

  سعی کنید در وضعیتها و موقعیتهای متفاوت ، آن را بیازمائید و برای حل مسئله تا می توانید آن را بکار ببرید. هر گاه برای هر چیز، خود را نگران یا گیج و آشفته یافتید، یا درباره هر مسئله ای احساس نومیدی و دلسردی کردید، از خود بپرسید آیا راهی هست که بتواند یاریتان کند؟ اگر بی درنگ احساس موفقیت کامل نکردید، دلسرد نشوید، صبور باشید. عمری طول کشیده تا دنیایتان را به شکلی که اکنون هست آفریده اید. شاید لزوماً بی درنگ عوض نشود. اما با مداومت و فهم درست این فرایند موفق خواهید شد چیزهایی را بیافرینید که در زندگیتان چون معجزه هایی بسیار به نظر خواهد رسید.خلاقیت انگیزش بزرگی است ک زندگی را شادتر و جالبتر می کند و برای کارکردن با دیگران به صورت یک گروه چارچوبی را فراهم می کند. زیرا از این مهارت می توان در منزل، به هنگام تفریح و برقراری رابطه با دیگران استفاده نمود. پیگیری آرزوها و احتمالات و حس ماجراجویی باعث ایجاد احساسات نیروبخش و لذت و تفریح می شود.

  راههای جهت پرورش خلاقیت:

  1-سعی کنید خلاقیت خود را بهبود بخشید: فعالیت خلاق، همانند اغلب رفتارهای انسان نتیجه چند استعداد اکتسابی می باشد به عنوان مثال برای هر مسئله ای که پیش روی شما قرار می گیرد راه حلهای مختلفی را اراده دهید حتی اگر راه حل به نظرتان خیلی مهم جلوه نکند حتی می توانید نظر دیگران را نیز در این مورد جویا شوید.

  2-آموزش گروهی مؤثرتر است: وسعت معلومات، تصورات و تجارب چند فرد بیشتر از وسعت معلومات یک فرد است. فکری که یکی از اعضای گروه ارائه می دهد نقطه آغازی است که خلاقیت دیگران را برمی انگیزاند.

  3-واقعیت و تجارب جدید را بپذیرید: ذهن خلاق روی عناصر اطلاعاتی که هر کس برخوردار است تاثیر می گذارد ، می توان با افزایش اطلاعات مورد نیاز بر مقدار خلاقیت افزود.

  4-خود را بشناسید و قبول کنید: طرد و عدم پذیرش ناخودآگاه بعضی از جنبه های شخصیت که سرکوبی نامیده می شود، سبب بسته شدن ذهن و فکر آدمی شده و در نتیجه در بروز خلاقیت خدشه وارد می کند.

  5-پشتکار داشتن را یاد بگیرید: برای پیدا کردن چیزی در وهله اول، و سپس تحلیل و القای افکار و نظرات خود به دیگران باید از پشتکار کافی برخوردار بود بعد از هر اکتشافی ، باید اغلب به آن «چسبید» . همه از مبارزاتی که پاستور ، فروید و ادیسون و ... برای دفاع از خود انجام دادند باخبر هستند، با رعایت همه جوانب، ممکن است با مشکلات مشابهی مواجه شوید. ممکن است اعتماد به نفس خود را از دست داده باشید، اگر محیط و اطرافیانش شما را بازیچه و ساده لوح تلقی کنند، به محض شروع جلو بروید، به راه حل های تازه تری دست خواهید یافت.

  6-انعطاف پذیری درونی خود را گسترش دهید: خلاق ترین افراد، در صورت لزوم ، قادر بودند به طرز فکر کودکانه برگردند.

  7-انتقال از یک احساس به یک تصور: در اینجا موضوع عبارت است از بیان ویژگی و منش خاص یک شخص یا یک وضعیت، به عنوان مثال: اگر پل یکی از رنگها بود چه رنگی می شد؟ طرح جدید به چه صورتی می بود؟ آنرا بکشید و یا توصیف کنید.

  8-پیش بروید و ابداع کنید: فرد خلاق کسی است که بین پدیده های ظاهراً بی ربط روابطی ایجاد کند. برخورداری از استعداد بیان فکر و اظهارنظر نوعی تکنیک تفکر خلاق به شمار می رود. یک ضرب المثل چینی می گوید: به گرسنه ماهی نده، به او ماهیگیری بیاموز.

  در زیر به داستانی اشاره می کنیم که خلاقیت محور اصلی آن می باشد:

  انگار تقدیر این بود که «کونوسوکی ماتسوشیتا» درکودکی شاهد چند مصیبت بزرگ باشد، بعد از جنگ چین و ژاپن، و پس از رونق زودگذر اقتصادی، رکود بازار و سقوط سرمایه گذاریها باعث شد اوضاع آسوده خانواده بر هم بخورد. به طوری که پدر همه دارایی خود از جمله خانه و مزرعه اجدادی را از دست داد.

  به دنبال آن با مرگ دو برادرش، کونوسوکی چهارساله تنها امید خانواده شد. سرانجام او درنه سالگی برای گذران زندگی تحصیل خود را رها کرده و در اوزاکا ابتدا در یک کارگاه ساخت منقل ذغالی و سپس در یک فروشگاه دوچرخه سازی مشغول به کار شد. پس از پیروزی ژاپن در جنگ با روسیه بار دیگر کسب و کار رونق گرفت و در همین اثناء، برق وارد زندگی مردم شد.

  کونوسوکی 15 ساله که شیفته جهان برق شده بود با تغییر کار خود، به عنوان کارآموز سیم کشی وارد این دنیای پرامید شد. سخت کوشی او به حدی بود که در زمان کوتاهی به سمت سرپرست یکی از قسمتها منصوب شد. کونوسوکی روی طرح تازه سرپیچ لامپ کار کرد و پس از اینکه پیشنهادش برای تولید انبوه رد شد از آن شرکت استعفا داد تا ایده خود را عملی کند. وی با پس اندازی اندک و پولی که از یک دوست قرض گرفته بود و در نهایت با گرو گذاشتن لباسهای اضافی خود، کارخانه ابزار برقی ماتسوشیتا را که همسر و برادر همسرش تنها کارگران آن بودند بنیان گذاشت. ایده های خلاق و قدرت تشخیص وی باعث شد که با تولید صفحه های عایق پنکه برقی، دوشاخه ساده تبدیل برق خانگی و چراغ قوه، شرکت نوپای او مسیر موفقیت را طی کند، هفت سال پس از شروع کار، شرکت ناسیونال را به ثبت رساند. در همان سال با اتکاء به قدرت پیش بینی فوق االعاده اش که باعث می شد از سودمندی کالای خود مطمئن باشد،. ده هزار نمونه از چراغ قوه چهار گوشی را که تازه طراحی کرده بود به طور مجانی به فروشگاهها فرستاد. این ابتکار علاوه بر بازاریابی، موجب شهرت ناسیونال شد. ماتسوشیتا که راز گسترده کردن تقاضا، تولید انبوه و کاهش بهاء را به خوبی می دانست ، اعتقاد داشت که ماموریت اصلی یک کارآفرین ایجاد ثروت برای نجات جامعه از تهی دستی و ترویج روح نشاط و سازندگی است. امروزه محصولات ناسیونال، پاناسونیک و تکنیز عالمگیر شده است.

  

  منابع:

  1-ادوارد دوبونو ، مترجم ، قاسم بصیری ، خلاقیت جدی

  2-احمدیه ، ملک سیما ، روان شناسی پرورش استعدادها

  3-سرمدی، محمدحسین، خلاقیت چیست؟

  4-حسینی، افضل السادات، ماهیت خلاقیت و شیوه های پرورش آن

    تهیه کننده:  نیلوفر امیرزاهدی

  کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

بالا 

::
:: گفتگو ::

  گفتگویی که پایان خوش دارد نشانه صمیمیت است. طرفین می دانند که دیگری چه می گوید و تدریجاً از اینکه می تواند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند ، لذت می برند. چه اتفاقی می افتد؟ چرا صحبتهای دلنشین از دست می روند؟ مسئله اینجاست که به مرور، شیوه های متفاوت صحبت ، منافع و چشم اندازهای متضاد، و سوء تفاهم ها روی هم انباشته می شوند و آهنگ دلپذیر صحبت را تغییر می دهند.

  می توانید با چند راهنمایی، گفتگوهای خود را لذت بخش و مؤثر کنید و مشکلات موجود بر سر راه گفتگوهای خود را از میان بردارید.

  1-با همسر خود هماهنگ شوید: شرط لازم صحبت ثمربخش هماهنگی زن و شوهر است. به عبارت دیگر ، زن و شوهر برای اینکه بتوانند با یکدیگر ارتباط سازنده برقرار سازند باید در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند، زیرا در بسیاری از مواقع، زن و شوهر با آنکه درباره موضوع واحدی صحبت می کنند، روش صحبت آنها بقدری متفاوت است که نمی توانند ارتباط معنی داری میان خود برقرار کنند. مثلاً شوهری که می بیند نصیحت موجب رنجش همسرش می شود باید با وسوسه نصیحت کردن مبارزه کند، باید راه دیگری انتخاب کند، باید نشان دهد که احساسات همسر خود را درک می کند.

  2-با علاقه گوش بدهید: گاهی اوقات زن شکایت می کند که شوهرش به حرفهای او گوش نمی دهد و حال آنکه شوهر در مقام اعتراض مدعیست که همه حرفهای او را شنیده است. بررسیها نشان می دهد زنها هنگام گوش کردن با ابراز کلماتی نظیر راستی، آره، عجب و تکان دادن اجزاء صورت به ناطق می فهمانند که به حرفهای او گوش می دهند و حال آنکه مردها در حال گوش دادن بیشتر سکوت می کنند. گاه شما فراموش می کنید که گفتگو مبادله اطلاعات و نقطه نظرهاست، صحبت کردن و جواب نگرفتن در حکم صحبت با دیوار است. اگر شما هنگام گوش دادن سکوت اختیار می کنید احتمالاً می توانید به اشاره کردن و تکان دادن اجزاء صورت عادت کنید و نشان دهید که براستی گوش می دهید و همسرتان را از تردید بیرون آورید.

  3-از قطع صحبت اجتناب کنید: قطع صحبت برای کسی که این کار را می کند احتمالاً طبیعی بنظر می رسد، اما ممکن است در کسی که صحبت او قطع می شود ایجاد نارضایتی و افکار منفی کند.«او به حرفهایم گوش نمی دهد» ، «متوجه نیست که من هم باید صحبت کنم ». باید در نظر داشت کسی که صحبت را قطع می کند باید خویشتنداری پیشه کند و به انتظار پایان صحبت گوینده صبر کند.

  4-ماهرانه سؤال کنید: سؤال می تواند آغازگر صحبت و ادامه آن و در نهایت دیگر اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضی ها طبیعتاً کم حرف هستند، در برخورد با این اشخاص باید زمینه صحبت آنان را فراهم نمود.گاه یک سؤال دقیق و حساب شده می تواند بگونه ای اعجاب انگیز همسر شما را به صحبت تشویق کند. اما پرسش نابهنگام ، طعنه آمیز یا بی تناسب می تواند از ادامه صحبت جلوگیری کند. گاهی اوقات طرز سؤال ممکن است مکالمه را متوقف کند. در بسیاری از مواقع لحن عتاب انگیز سؤالات مسئله ساز می شوند. «چرا دیشب دیر آمدی؟ » «چرا اینهمه به خودت رسیده ای » گاهی اوقات اجتناب از پرسشهایی از نوع چرا کار دشواری است. زیرا این قبیل سؤالات اغلب مخاطب را در موضع دفاعی قرار می دهد و اغلب به صورت تلویحی، بی اعتمادی و یا حتی سوءظن را تداعی می کند. به جای سؤال بالا می توان پرسید: آیا مشکلی پیش آمده که دیر به منزل برگشتی؟

  5-سیاست و نزاکت بخرج دهید: شاید در ظاهر رعایت این قانون در روابط زناشویی عجیب بنظر برسد، اما در عمل، هر کس حساسیتهایی دارد و حتی نزدیکترین اشخاص ممکن است احساسات ما را جریحه دار کنند. مادام که زن و شوهر صحبتهای جدی را از صحبتهای خودمانی جدا نکنند، کارشان به اشکال برخورد می کند.

  در فرهنگ اصیل اسلام نیز وظایفی از باب کردار و گفتار بر مردان و زنان معین می باشد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنیم : زن و شوهر سخن و کلامشان با یکدیگر باید آمیخته به عشق ، محبت ، بیان عاطفه ، احساس ، جلوه شعور و عقل، وجدان و انصاف باشد. سخن وقتی رنگ خدایی داشته باشد، قضاوت وقتی صحیح باشد، کلام وقتی نرم و ساده و سهل باشد، به زندگی گرمی ، استحکام ، عشق و سلامت می بخشد. وقتی لحن کلام گرم و همراه با عاطفه و محبت باشد، مزدش بازشدن چشم بصیرت و شنیدن آوای حق است. رسول خدا فرموده: از سخن زیاد و کثرت کلام و اضافه سخن گفتن و بیان آنچه که سود دنیایی و آخرتی ندارد بپرهیزید. زن و شوهر در خانه باید با هم هماهنگ باشند ، نسبت به هم اظهار علاقه و محبت کنند و یکدیگر را به صبر توصیه نمایند. در نزد دیگران همدیگر را شما صدا کنند تا در ارتباط روحی با دیگران نیز از یکدیگر راضی و خرسند شوند.دیدن خطا و تقصیر و خود را به فراموشی زدن از عالیترین حالات روحی و پر قیمت ترین صفات انسانی است. دعوای لفظی و جدال اگر از باب لجبازی و کوبیدن یکدیگر ، ضربه زدن به شخصیت و به هم ریختن آرامش باشد بدون شک حرام و مرتکب آن عاصی و مستحق عقاب است.

  زن و شوهر به خاطر خود و سعادت فرزندانشان ، لازم است یک سلسله مسائل اخلاقی را رعایت نمایند.

  مکارم اخلاق و حسن خلق آنچنان با ارزش و والاست که رسول با کرامت اسلام آن را علت بعثت خود اعلام فرموده: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ( این است و جز این نیست که مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم ).

    منابع:

  1- خانواده و مسائل همسران جوان تالیف:دکتر علی قائمی

  2-اسلام و تعلیم و تربیت تالیف: ابراهیم امینی

  3-نظام خانواده در اسلام تالیف: حسین انصاریان

    

  تهیه کننده: نیلوفر امیرزاهدی

کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

بالا

::
:: اضطراب ::

  در روند یک حادثه ی ناخوشایند، نخستین رویداد ، عبارت است از « احساس خطر » که موجب تپش قلب ، افزایش فشار خون ،انقباض عروق پوستی به صورت رنگ پریدگی صورت ، تند تر شدن سرعت تنفس و انقباض عضلات اندام ها ، می شود که مجموعاً بدن را برای مرحله دوم یعنی گریز یا ستیز آماده می سازد .

  مبهم بودن احتمال وقوع یک حادثه یا نامشخص بودن ماهیت آن از علتهای مهم بروز اضطراب و نگرانی می باشد. در برابر عوامل اضطراب زا افراد عکس العمل متفاوت دارند بعضی از اشخاص قادرند بار هیجانی و عاطفی سنگینی را بی آنکه زیر فشار آن خرد نشوند تحمل کنند و برای بعضی از افراد فشار سنگینی بار باید خیلی کم باشد تا ذهنشان بتواند در حالت تعادل بماند . به عنوان مثال سلاح اتمی بجای آنکه برای تأمین سلامت و خوشبختی جهان استفاده شود ، به عنوان سلاحی که تمام جهان را تهدید می کند موجب نگرانی انسانها شده است و این نگرانی واقع بینانه می باشد. بنابراین بعضی از ترس ها و نگرانی ها لازم و مطلوب هستند ، ما باید تلاش کنیم تا بر ترس های زیاده از حد   که ما را منجمد می کند غلبه کنیم .

  به طور کلی برای رفع نگرانی ها در مورد موضوعاتی که نامشخص و مبهم هستند و عواقبشان مشخص نمی باشد می توان از روشهای زیر بهره جست:

  1 . ابهام و بی اطمینانی در مورد یک موضوع و عواقب احتمالی آن ، یک احساس ناخوشایند و تنش زا است که می تواند فعالیت روزمره را مختل سازد . باید نتایج احتمالی موضوع را با تحقیق ، مطالعه و مشورت ، کشف نمائید تا ابهام از بین برود . ابهام همیشه از کمبود دانش   نشأت می گیرد .

  2. نباید اجازه دهید موضع نگران کننده ، دامنه خود را گسترش دهد . با فکر کردن به ماهیت دقیق موضوع نگران کننده و بازنویسی آن ماهیت موضوع و محدودیت آن مشخص می شود . پرداختن به کارهای روزمره و مشغول کردن خود به سرگرمی ها از قبیل موسیقی یا دیدار دوستان ، ورزش و ... اضطراب را محدود می کند. انجام فعالیت های مشخص به خودی خود باعث تقویت و استحکام اعتماد به نفس در   انسان می شود .

  3. در هیچ شرایطی از مسیر اصلی و روال عادی زندگی خارج نشوید . هر انسان در مورد خود یک برداشت و تصور شخصی دارد هرگاه تصور شما از خودتان یک فرد ژولیده ، ضعیف و ناتوان ، خجالتی و بی دست و پا باشد ، در برابر مشکلات به ویژه اضطراب و افسردگی به سهولت تسلیم خواهید شد و بالعکس. اگر فرد نیرومند ، آراسته ، نظیف ، مدیر و با ابهت باشد ، نه تنها کمتر دچار اضطراب می شود ، بلکه پس از مدتی می بینید که موضوع چقدر بی اهمیت بوده است .

  4. روحیه خود را حفظ کنید . هرگز انزوا طلبی را پیشه خود نسازید . اضطراب موجب بی حوصلگی می گردد ، بی حوصلگی انزوا طلبی را موجب می گردد و انزوا طلبی و تنهایی نتیجه ای به جز تشدید اضطراب نخواهد داشت .بنابراین باید از زنجیره بیماری زا را بشکنید .

  5. سعی کنید هر چند گاه یکبار ، موضوع های نگران کننده را با یکی از نزدیکترین کسان خود از قبیل همسر ، دوست و یا روانشناس در میان بگذارید چرا که اطرافیان بهتر از خودتان می توانند پوچ بودن نگرانی هایتان را ببینند . از مخفی کردن احساس های منفی در دل خود بپرهیزید .ابراز احساسات مایه شکسته شدن غرور نیست چرا که تمام مردم حداقل در دورانی از زندگی خود ، حتی برای مدت کوتاه و   گذرا دچار نگرانی و اضطراب می شوند .

  6. زود نتیجه گیری کردن در مورد احتمالات وخیم و تصور این که بدترین حادثه ممکن ، به زودی رخ خواهد داد ، کار آسانی است ولی منطقی و صحیح نیست . اگر انسان مرتباً به احتمال وقوع فرآیندی فکر کند و آن را با جزئیات و عواقبش ، در ذهن خود تجسم نماید ، رفته رفته برایش به صورت یک واقعه حتمی تصور می شود که به زودی رخ خواهد داد . به عبارت دیگر شما در ذهن خود یک پل بزرگ می زنید و از همه احتمالات بعید ، به سرعت عبور می کنید و ظرف لحظه ای به آن واقعه ناگوار می رسید . منطقی باشید و به زمان حال و آنچه اکنون وجود دارد بیاندیشید نه به چیز هایی نامتحمل و بعید.

  7. منحرف کردن فکر از مقوله های منفی به سوی رویدادها و سوژه های مثبت ، استراتژی مفیدی برای غلبه بر اضطراب و نگرانی است که ولی تنها راه حل نیست. بهترین کار این است که با دقت به موضوع فکر کنید و ببینید چه گامهای مؤثر و درستی می توانید در جهت حل مشکل و غلبه بر نگرانی ناشی از آن بردارید ، آنگاه بی درنگ شروع به عمل کنید و در آن جهت حرکت نمائید.

  8. در شرایط اضطرابی ، تعهد ها و مسئولیت های جدید نپذیرید . فشار کاری زیاد یکی از عوامل استرس زاست. بنابراین از ساعات کار بیش از حد بپرهیزید و در مقابل استراحت کنید و به تفریح بپردازید.

تهیه کننده: نیلوفر امیرزاهدی

کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

بالا

::
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مرکز مشاوره دانشجویی دانشگاه علم و صنعت است و هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت با ذکر منبع بلا مانع است.
Persian site map - English site map - Created in 0.37 seconds with 219 queries by YEKTAWEB 4719